💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
921 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#صبح‌_ها باید صندوقچهٔ امید را
باز کرد و یک‌گوشه آرام نشست
و پازلِ خوشبختی را کامل کرد
آغاز یعنی لبخندهایی ڪه از تهِ دل باشد

#دلنوشته

#آغازتان_بخیر

لبخندهایتان از تهِ دل .

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
جای تو خالی ست!
در تنهایی هایی که مرا
تا عمیق ترین دره های بی قراری
می کشانند
جای تو خالی ست
در سردترین شبهایی
که لبخند های مهربانی را به تبعید
می برند...
جای تو خالی ست
در دریغ نا مکرری
که به پایان رسیدن را فریاد می کنند
جای تو خالی ست
در هر آن نا ک
جایی
که منم

#دلنوشته

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اسفند تافته‌ی جدابافته است!
نه می‌توان انگ سرمای زمستان را به او زد، نه وصله‌ی بی‌حوصلگی غروب‌های بهار به تنش می‌چسبد.
اسفند را باید نشست کنج حیاط‌خلوتِ ذهن، و عشق‌بازی کرد، با خاطرات دور اما ماندگار.
باید دل‌کندن آدم‌ها در بین راه را فراموش کرد و گذشت و دل را از کینه‌ها تکاند تا جا باز شود برای شادی‌های نو...
حیف است از اسفند با بی‌تفاوتی عبور کنید...
به خودتان بیایید، تمام شده و رفته تا یک سال دیگر.
عطر اسفند را مهمان ریه‌هایتان کنید، عجیب بوی ناب زندگی می‌دهد...

#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آدم‌ها نیاز دارند لااقل به یک نفر...
یک نفر که همه‌جوره بلدشان باشد،
کسی که اگر در مسیرِ دشوارِ زندگی خسته شدی صندلیت باشد!
کسی که تمام عیار
هوایت را داشته باشد
و با هربار دیدنش دلت پر شود
از زندگی؛
که مثلِ نورِ خورشید به زندگی تاریک و پر از خستگیت بتابد،
آدم‌ها نیاز دارند
به فردی که مثالِ کوهی استوار باشد
که با خیالِ راحت به او تکیه کنند
و بابتِ حضورِ او
فردایشان را دوست داشته باشند...🍃



#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ﻣﯿﺪاﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ در ﻣﺮﺩﺍﺏ
ﮔﻞ ﻣﯿﺪهد؟؟؟
تا ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ ؛
در ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻫﻢ

ﻣﯿﺸود " ﺧـــــﻮﺏ "ﺑﻮﺩ...
     میشود " زیبـــــا "بود...
                  " ﺷـــــﺎﺩ " ﺑﻮﺩ...
       و" ﺍﻣـــــﯿﺪ "ﺩاشت.

"ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻣﺮﺩﺍﺏ"
ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﮔﻞ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ

#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر شبی گذشت و
فراموش کردم بگویم
شب بخیر
بدان‌در هیاهوی باد ها
گم‌شده ام
وقتی گم میشوم
بادها مرا با خودش
به تاریکی میبرد
و
اما
تو
بلند و بلند تر صدایم کن..‌...!!!👌❤️

#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ﮐﺎﺷﮑﯽ ﺑﻌﻀﯽ روزا ﻣﯿﺸﺪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﯾﺨﺖ ، ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺭﻭ ﺍﺯ
ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺻﻔﺤﻪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪ ﻭﺁﻭﺭﺩﺷﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ
ﮐﺮﺩ، ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ، ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﺸﻮﻥ
ﺳﺮ ﺟﺎﺷﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥ ﺳﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ  .
ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﯿﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻥ، ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻥ .
ﻭ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺮﻓﺎ ﮔﻔﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴت

#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بگذار صبح ؛

گونه هايت را ببوسم ،

عطر نفس هايت

مرا سيراب ڪند ...

بگذار در سرسراى خيالت ،

صبح هايم را

با تو به خير ڪنم ...

صبح بخیر جانانم


#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل و دین غارت شده ی خال لبت شد
من کشته ی ان مرمر گردن شده ام

گرفتار اطوفان چال گونه شده ام
لبت ساغر و من خمار ان لب شده ام

پیمان شکستم نزد ساقی جمع
با گیلاس لبت مست شده ام

من فقط حلق اویز تار مویی شده ام
ای جماعت با خرمن گیسو چه کنم

پیمان شکستم نزد ساقی جمع
می اندر طلب رویت بزنم

با گیلاس لبت مست شوم
گام یک پارا  دو پا بزنم


#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو باش تا زندگی را
زیبا نقاشی کنم
بدون پاییز
با برف شادی زمستان
نقاشی کنم
تاکه باغچه خشک انتظارم
بهاری شود با یاس وجودت
دل شمیم بوی تو را می‌خواهد
لمس خرمن گیسوانت را میخواهم‌
وقتی تو باشی
قلم انگار عشق از جوهرش میچکد
مینویسد‌و عشق رسم میکند
یک عشق جاودان می‌خواهم
به عشق تو ثپیدن دل
یعنی زندگی
من هستم‌و یاد تو
قرق در خیال تو

#دلنوشته
#حسینن_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همچون زورقی شکسته
به خویش می‌نگرم؛
آب،
آرام آرام همخانه‌ام می‌شود
و من کاسه به کاسه
او را به دریا باز می‌گردانم.

شــــــگفتا نه غرق می‌شوم
و نه ساحلِ روشـــنی
پیشِ روست.
اما
چو شب
به راه تو ماندم که ماه من باشی.

#دلنوشته


شبتون بی مانند 🌙🌟


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پر از شوق باتو بودنم
نشسته . باده‌ی نابی باتو بر لبانم
از هجوم سخت تگرگ
نشسته بر تنم زخم بی تو بودن
توهم مثل من زخمی روزگاری
چه روزگار غریبی هردو تنها
من باتو نشستم و تو بامن
بیا که شعله ندارد چراغ بی تو بودن
رو به غروب است روز بی تو بودن
پای کوبان امدی جام عشق به دست
مرا به بزم عشقت نشاندی
تو سرخوش از جام  عشق
من سر مست  از جام تو
چه عشقی من دیوانه و تو واله
من وامق و تو عذرا
چگونه از عشقت بگویم
به مرز جنونم  کشاندیم
گرقتار روزگار غریبی بودم
باتو چه خلوت نابی شده نصیبم
پر از شوق باتو بودنم



#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر دل بدهم
دل ندهی میمیرم
قاتل عشق شوی میمیرم 
امدی  گفتی دل برده ام
من چه گویم تو جانم برده ای
بر شب تارم سپیده نزند میمیرم
گر دل بدهی .جان دهم در ره تو
در پیله تنهایی خود هستم
من پروانه شوم تو گل باشی
نکند اتشی بر بال و پر من  تو شوی
گر زمین گیر عشق تو باشم
تکیه بر شاخه انگور تو باشم
مستم از جام شرابت میکنی
نکند دل بدهم نیمه‌ی راه دل بکنی
من به این تنهایی خود عادت دارم
در ره تو پا گذارم شاملو بخوانم
آیدا شدن در عشق من بلدی
ترس دارم بخدا عاشقت شوم
دل بکنی خورشید پشت ابر شوی
من از عاشق شدن میترسم
من از بی تو بودن میترسم

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشـــــق؟  تو رفیق‌ترینِ منی،
عزیزِ منی، صبوری و آرام...
عشق؟ تو مهربان‌ترینِ منی، دوست‌داشتنی‌ترینِ منی، ارزشمندی و قابل اعتماد.
عشق را نمی‌دانم، ولی به نام تو که می‌رسم، سلول به سلول، لبریز اشتیاق می‌شوم.
تو را که می‌بینم،
به هیجان می‌آیم و کنارت که می‌نشینم،
هزاران هزار پروانه‌ی عاشق،
میان هزارتوی قلبم، پرواز می‌کنند.
بی‌اختیار به تو فکر می‌کنم
هر لحظه و دلم می‌خواهد
تمام فیلم‌های خوبِ جهان را با تو ببینم،
تمام موسیقی‌های خوبِ جهان را با تو بشنوم، تمام کتاب‌های خوبِ جهان را کنار تو بخوانم
و تمام رازهای پنهان دلم را با تو بگویم.
نامت را چه بگذارم؟ وطن؟ رفیق؟ عشـــــق؟
تو واقعا کیستی؟ تو کیستی
و از اهالیِ کدامین جهانی که
اینهمه دوستت دارم؟!

#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خسته از شعرم
شعر میخواهم چکار
هرچه گفتم شد تبر
بر ریشه زد
ای لعنت بر من‌و بر این تبر
دسته اش از جنس شعر بود یا ساقه ام
انچنان زد بر ریشه ام که
سطر سطر دفترم خشکیده شد
ای لعنت بر من‌و این شعر من
خانه ات اباد ای مصرع عشق افرین
منکه با بیت بیت تو شعر گفته ام
پس چرا هرچه گفتم بی وزن شدند
بند بند شعرم بوی تو داشت
قافیه گم کرده ام
این قافیه در عشق تود بود
من تورا یکجا در دفتر شعر گم کرده ام
خسته از شعرم
ای لعنت بر من‌و این شعر من
بغض کرده شعر من
گوشه نشین خلوتیس
هرچه از تو من نوشتم عشق بود
تا که خواستم حکایتی نو  از تو کنم
از جفای تو در شعرم در گوشه ای جا کنم
تا که خواستم از قهر تو باز حکایت‌ها کنم
این قلم از دست من افتاد‌و شکست
ای لعنت برمن‌‌ این شعر بغض الود من
من کجا میل به شعر داشتم
شعر تو گفتم و عاشق شدم
یا که از عشق تو شاعر شدم
دفتر ترجیح بند من کجاس
تا که ترکیبش بر هم زنم
چاک چاکش کنم
هر سطرش ویران کنم

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من خواهان توام
دلخواه من باش
قلمت را بردار
عشق زیبای من بنویس
به ارامش به عشق دعوتم کن
بنشین کنار من
به مسافت  رودی بلند
تا جاری باشم
در عمق شعرهایت
بنویس از پایان
درد‌و  تنهایی من
بهاران من باش
تا در تو رویش کنم
پیدا شدی عاشق شدم
امدی غم پایان من شد


#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلنوشته:
مگر عمر مرا نشانه رفته ای
که بیخبر از دل ما سفر رفته ای
ببین دلتنگ دیدار توام
جانم به لب امد
دلتنگ روی ماه توام
بغض شبانه شده
همدم تنهایی من
حسرت دیدنت شده
ارزوی دل من
بی تو روزم شده شب تار
شب را میخواهم چکار
بی تو شده ام تک درختی
که بر راه طوفان ریشه بسته
به کدام کرانه رفته ای
دوباره پیش من بیا
مرا عزیز جان تویی

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتم به همه چشمان یار  جام شراب است
مستم میکند . مست شدم
پرسه زنان در شهر شدم
گفتند مردم شهر
مستی رسوایت میکند پرهیز کن
زاهدی آمدو عبا بر دوش بود
موعظه سر داد و پندهای تکراری
گفت بترس  از عقوبت و  خشم خدا
گفتم ای زاهد پندم نده سجاده ات کو
ره خود گیرو برو محراب بهر نماز
تو چه دانی مستی من زچه جام است
مستی من . مستی انگور نیست
مستی من قامت رعنای یار
هرچه جام است در چشم یار  
موعظه کم  کن تو بگو زاهد  
بهر عبادت به خدایت مستی        
کین چنین عبادت رها کردی   
در پی کردار من هستی

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در آتشم از عشق تو
گویا  نشانی از شعله نیست
تو را من در فال حافظ دیده‌ام!
یادم نیست.
شاید در بیستون فرهاد دیده‌ام!
یادم نیست.
اصلا تو با اهل عشق فرق داری
شبیه یک معجزه پر رمز و رازی
دوست داشتنت را
مهر و موم بر لب کرد‌ه‌ام.
از حوالی من نرم نرمک گذشتی
عشوه کردی خرامان گذشتی
من عاشق آن ‌لبخند ریزت شده‌ام
من و این حال عجیب و خواستنت
تو چرا با ممنوعه بودن آمدی؟!

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وعده ما فصل سرما بود یادته
رنگ شرابی موهات بود یادته
موهاتو رو شونه هات بریزی یادته
منو دیونه کنی بعد ارومم کنی یادته
عشق کهنه شرابه
که فقط خماریش میمونه
مستی این کهنه شراب
به رسواییش می ارزه میدونی
تو می بخو ر تا من مست بشم
غرق تماشای اون چشات بشم
اخه اون چشات یه دنیا حرف داره ناز داره
وقتی مست شدم
من حرف بزنم تو گوش کنی
تو حرف نزن فقط به حرفای دلم گوش بده
بیا با هم تو خیابون زیر بارون بزنیم
از خیابون به بیابون جنون سر بزنیم
یا بیا مست و خراب تو یه اتاق
سربه شونه هم بذاریم
همه این حرفا که گفتم نازنین
توعالم رویا به تو گفتم نازنین
تو مثل یه ارزو
مثل یه رمان عشقی میمونی
عشق کهنه قماره میدونی
من بازنده و تسلیم این کهنه قمارم میدونی

#دلنوشته
#حسین_لطیفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀