اين روزها كه بي تو سراسر به غم گذشت
دَوری ز عُمر بود كه ز هجرت به غم گذشت
باور نبودم ز بازی دوران که بی تو ، من
یک روز زنده باشم و سالی به غم گذشت
چون فاش کنم انچه شنیدم ز جور تو؟
بیچاره دل شنید و حدیثش به غم گذشت
ایکاش که مرگم فرا رسد که این زندگی مرا
ان سان ز پا فکند که بودم به غم گذشت
گفتی که شاد میشوی از مرگم و دریغ
درداكه انتظار شاديت اخر به غم گذشت
در خواب ديدم كه به سوگم نشسته اي
اي واي و من كه سور نگارم به غم گذشت
شوق وصال و داغ فراق و سوداي عشق تو
در خاك با حزين شده كه بودش به غم گذشت
#حزين_سنندجي
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دَوری ز عُمر بود كه ز هجرت به غم گذشت
باور نبودم ز بازی دوران که بی تو ، من
یک روز زنده باشم و سالی به غم گذشت
چون فاش کنم انچه شنیدم ز جور تو؟
بیچاره دل شنید و حدیثش به غم گذشت
ایکاش که مرگم فرا رسد که این زندگی مرا
ان سان ز پا فکند که بودم به غم گذشت
گفتی که شاد میشوی از مرگم و دریغ
درداكه انتظار شاديت اخر به غم گذشت
در خواب ديدم كه به سوگم نشسته اي
اي واي و من كه سور نگارم به غم گذشت
شوق وصال و داغ فراق و سوداي عشق تو
در خاك با حزين شده كه بودش به غم گذشت
#حزين_سنندجي
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب...
دوباره نيمه شب بگذشت و اين چشمان بيدارم
به ره ماند و سحر نامَد ،دگر در اين شب تارم
در اين چشمان طوفاني تو را با زورقي بر اشك
دو باره بدرقه كردم، هم از چشم شرر بارم
#حزين_سنندجي
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دوباره نيمه شب بگذشت و اين چشمان بيدارم
به ره ماند و سحر نامَد ،دگر در اين شب تارم
در اين چشمان طوفاني تو را با زورقي بر اشك
دو باره بدرقه كردم، هم از چشم شرر بارم
#حزين_سنندجي
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#روز_آخر
عاقبت اين روز آخر ، سوي من باز آمدي
چشم بد از قامتت دور ، غرقه در ناز آمدي
هورِ بي همتاي عالم ، تار مي بينم تو را
همچو آن شبهاي رويا ، محو در راز آمدي
شيشه بازيهاي هجران عاقبت چشمم گرفت
سوي چشمم پي سپر شد، بسكه با ناز آمدي
آمدي اما صد افسوس ، سخت ميايد نفس
تاب اگر بودي چو قربان ، جان به پرواز آمدي
وقت ماندن نيست ديگر ، گاه رفتن شد عزيز
شوقم آخر پُر ثمر شد ، چونكه تو باز آمدي
حَمد تو گويد حزين و سر گذارد در لحد
با احد گويم كه آخر ، سوي من باز آمدي
#حزين_سنندجي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاقبت اين روز آخر ، سوي من باز آمدي
چشم بد از قامتت دور ، غرقه در ناز آمدي
هورِ بي همتاي عالم ، تار مي بينم تو را
همچو آن شبهاي رويا ، محو در راز آمدي
شيشه بازيهاي هجران عاقبت چشمم گرفت
سوي چشمم پي سپر شد، بسكه با ناز آمدي
آمدي اما صد افسوس ، سخت ميايد نفس
تاب اگر بودي چو قربان ، جان به پرواز آمدي
وقت ماندن نيست ديگر ، گاه رفتن شد عزيز
شوقم آخر پُر ثمر شد ، چونكه تو باز آمدي
حَمد تو گويد حزين و سر گذارد در لحد
با احد گويم كه آخر ، سوي من باز آمدي
#حزين_سنندجي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یوسف حُسن
برقع افكن بت من ، روي تو ديدن دارد
بخدا منت عشق تو ، كشيدن دارد
باز كن چين ز پيشاني خود اي مه من
يوسف حُسن تو نازم ، كه خريدن دارد
بازگو ، باز برايم سخن از دشت جنون
سخنت بسكه قشنگ است ، شنيدن دارد
من نه آنم كه ز جور تو كنم شِكوه ، ولي
قهر و نازت همه خوب است وچشيدن دارد
لب لعلت چو شود باز ، شِكر ريزد از آن
جان فداي لب لعلي كه مكيدن دارد
شده ام واله و شيداي تودر دشت جنون
نظري سوي من اكنون ، كه ديدن دارد
بيد مجنون شد و لاله شد از خون دلم
بشنو حال حزينت ، كه شنيدن دارد
#حزين_سنندجي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برقع افكن بت من ، روي تو ديدن دارد
بخدا منت عشق تو ، كشيدن دارد
باز كن چين ز پيشاني خود اي مه من
يوسف حُسن تو نازم ، كه خريدن دارد
بازگو ، باز برايم سخن از دشت جنون
سخنت بسكه قشنگ است ، شنيدن دارد
من نه آنم كه ز جور تو كنم شِكوه ، ولي
قهر و نازت همه خوب است وچشيدن دارد
لب لعلت چو شود باز ، شِكر ريزد از آن
جان فداي لب لعلي كه مكيدن دارد
شده ام واله و شيداي تودر دشت جنون
نظري سوي من اكنون ، كه ديدن دارد
بيد مجنون شد و لاله شد از خون دلم
بشنو حال حزينت ، كه شنيدن دارد
#حزين_سنندجي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#موج_فراق
کشتی صبر مرا موج فراق تو شکست
غرقه در سیل بلا گشت و به ساحل ننشست
من و یک کشتی بی لنگر و طوفان غمت
کس نیفزوخت چراغی که در این ورطه شکست
طالع بخت من و موی شب آسای تو را
بد و نیک اش همه از کِلك نگارين بنشست
من به دنبال تو و ساحل بخشايش عشق
همچو یک موج همه پیکرم از غم بگسست
تو چه دانی که غمینت همه شب دیده به ره
تا سحر چشمه اميد ، ز خونابه نبست
کس ندانست حزینت زخیالت شب و روز
بُعد صد باديه از شوق به يك لحظه شكست
#حزين_سنندجي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کشتی صبر مرا موج فراق تو شکست
غرقه در سیل بلا گشت و به ساحل ننشست
من و یک کشتی بی لنگر و طوفان غمت
کس نیفزوخت چراغی که در این ورطه شکست
طالع بخت من و موی شب آسای تو را
بد و نیک اش همه از کِلك نگارين بنشست
من به دنبال تو و ساحل بخشايش عشق
همچو یک موج همه پیکرم از غم بگسست
تو چه دانی که غمینت همه شب دیده به ره
تا سحر چشمه اميد ، ز خونابه نبست
کس ندانست حزینت زخیالت شب و روز
بُعد صد باديه از شوق به يك لحظه شكست
#حزين_سنندجي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀