💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
923 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
خوش است از دور نذرِ محفل هم‌صحبتان بوسی
جهان جز کنج تنهایی ندارد جای مأنوسی

فنا تعلیمِ هستی باش اگر راحت هوس داری
به فهم این لغت جز خاک‌ گشتن نیست قاموسی

نپنداری بُود عشق از دل افسردگان غافل
شرر در پرده‌ی هر سنگ دارد چشم جاسوسی

دو عالم محو خاکستر شد از برق تماشایت
چه شمع است این که
عرض پَرتوش نگذاشت فانوسی

سجود سایه‌ام‌، امّید اقبال دگر دارم
به خاک افتاده‌ام در حسرت اقبال پابوسی

ز وحشت، شعله‌ی من مژده‌ی خاکستری دارد
به استقبال بالم می‌رسد پرواز معکوسی

به صد چاک جگر، آهی نجست از سینه‌ی تنگم
درِ زندان شکست، امّا نشد آزاد محبوسی...

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از چمن تا انجمن، جوشِ بهارِ رحمت است
دیده هرجا باز می‌گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت کن تصوّر، خواه نور؛ آگاه باش!
آنچه اندیشی، نهان و آشکارِ رحمت است

قدردانِ غفلت خود گر نباشی، جرم کیست؟
آنچه عصیان خوانده‌ای، آیینه‌دار رحمت است

کو دِماغ آنکه ما از ناخدا منّت کشیم؟
کشتیِ بی‌دست‌وپایی‌ها کنار رحمت است

سُبحه‌ای دیگر به ذکر مغفرت در کار نیست
تا نفس باقی‌ست، هستی در شمار رحمت است

وحشیِ دشتِ معاصی را دو روزی سردهید
تا کجا خواهد رمید؟! آخر شکار رحمت است

شام اگر گل کرد بیدل پرده‌دارِ عیب ماست
صبح اگر خندید، در تجدید کار رحمت است.‏


#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جهان‌کجاست‌،‌
گلی زان نقاب می‌خندد
سحــــر تبسمی
از آفتاب می‌خندد

غبار صبح تماشاســــت
هرچه باداباد
تو هم بخند
جهان خــــراب می‌خندد-

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق یعنی؛
بودنت حال مرا ،شیدا ڪند !

عشق یعنی؛
رفتنت "قلب "مرا تنها ڪند !

عشق یعنی؛
انقدر "مست" تو باشم ماه من،

"قصه ی عشقت " مرا
رسواتر از رسوا ڪند
❤️
                                              
#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه می‌داننـد خوبان قیمت دلهای مشتاقان


به کف جنسی‌ که مفت آمد نباشد قدر چندانش
❤️
#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نداشت دیده من بی‌تو تاب خنده صبح
زاشک داد چوشبنم جواب خنده صبح

به حال زخم دلم‌کس نسوخت غیراز داغ
جــــز آفتاب ‌که باشد کتاب خندهٔ صبح

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی
چراغان فلک چون صبح کردم خامش از آهی

چو ماه نو فلک را زیر دست سجده می‌بینم
نیازم می‌زند ساغر به طاق ابروی چاهی

بهار آرزو نگذاشت در هر رنگ نومیدم
ز چشم انتظار آخر زدم‌ گل بر سر راهی


#بیدل_دهلوی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر قَدَر او چهره می‌افروخت ما می‌سوختیم
در خور عرض بهار او خزانی داشتیم

در سر راه خیالش از تپیدن‌های دل
تا غباری بود، ما بر خود گمانی داشتیم

دست ما محروم ماند آخر ز طوف دامنش
خاک نم بودیم گرد ناتوانی داشتیم

روز وصلش باید از شرم آب ‌گردیدن ‌که ما
در فراقش زندگی ‌کردیم و جانی داشتیم

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح
آفتاب آیینه ‌کارد در ره جولان صبح

باطن پیران فروغ ‌آباد چندین آگهی‌ست
فیض دارد گوهری ازگنج بی‌پایان صبح

نور صاحب‌رونق ازگردکساد ظلمت است
کفر شب از کهنه گیها تازه‌ کرد ایمان صبح

گاه خاموشی، نفس آیینهٔ دل می‌شود
سود خورشید است هرجا گل‌ کند نقصان صبح

#بیدل_دهلوی
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شور لیلی کو که باز آرایش سودا کند
خاک مجنون را غبارِ خاطرِ صحرا کند

می‌دهد طومارِ صد مجنون به بادِ پیچ‌وتاب
گردبادی که گرز آهم جلوه در صحرا کند

در گلستانی که رنگِ جلوه ریزد قامتت
تا قیامت، سرو ممکن نیست سر بالا کند

آن سویِ ظلمت، به‌غیر از نور، نتوان یافتن
روی در مولی است هرکس پشت بر دنیا کند

برده‌ام پیش دو عالم دعویِ واماندگی
آسمان مشکل که امروزِ مرا فردا کند

گفتگو از معنیِ تحقیق دارد غافلت
اندکی خاموش تا دل زبان پیدا کند


#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شور لیلی کو که باز آرایش سودا کند
خاک مجنون را غبارِ خاطرِ صحرا کند

می‌دهد طومارِ صد مجنون به بادِ پیچ‌وتاب
گردبادی که گرز آهم جلوه در صحرا کند

در گلستانی که رنگِ جلوه ریزد قامتت
تا قیامت، سرو ممکن نیست سر بالا کند

آن سویِ ظلمت، به‌غیر از نور، نتوان یافتن
روی در مولی است هرکس پشت بر دنیا کند

برده‌ام پیش دو عالم دعویِ واماندگی
آسمان مشکل که امروزِ مرا فردا کند

گفتگو از معنیِ تحقیق دارد غافلت
اندکی خاموش تا دل زبان پیدا کند


#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جام قسمت بر تلاش جستجو موقوف نیست

از نصیب خضر جز حسرت به اسکندر چه حظ

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب
خط مشکینت شکست آرد به حرف آفتاب

دیده در ادراک آغوش خیالت عاجز است
ذره کی یابد کنار بحر ژرف آفتاب

ظلمت ما را فروغ نور وحدت جاذب است
سایه آخر می‌رود از خود به طرف آفتاب

هرکجا با مهر رخسارتو لاف حسن زد
هم ز پرتو بر زمین افتاد حرف آفتاب..

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
به قدر انتظار ما جمال مدعا بنما

نه رنگی از طرب‌داریم و نی ازخرمن بویی
چمن‌گم‌کرده‌ایم آیینهٔ ما را به ما بنما

شفیع‌جرم مهجوران‌به‌جز حیرت‌چه می‌باشد
به حق دیدهٔ بیدل‌که ما را آن لقا بنما


#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوش است از دور، نذرِ محفلِ هم‌صحبتان، بوسی!
جهان، جز کُنجِ تنهایی، ندارد جای مأنوسی

نپنداری بوَد عشق از دلِ افسردگانْ غافل
شرر در پردهٔ هر سنگ دارد چشمِ جاسوسی!

ز وحشتْ شعلهٔ من مژدهٔ خاکستری دارد
به استقبال بالم می‌رسد پروازِ معکوسی!

به صد چاکِ جگر آهی نجَست از سینهٔ تنگم
درِ زندان شکست اما نشد آزاد، محبوسی


#بیدل_دهلوی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر خوانِ هوس گرسنه مردیم، دریغ

دندان به تمیزی نفشردیم، دریغ

اين‌جا یک‌سر نصیبِ ما حسرت بود

خوردیم افسوس چند و بردیم دریغ

#بیدل_دهلوی

.

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کسی چه شکرکند دولت تمنا را

به عالمی‌که تویی ناله می‌کشد ما را

ندرد انجمن یأس ما شراب دگر

هم از شکست مگرپرکنیم مینا را

به عالمی‌که حلاوت نشانهٔ ننگ است

دو نیم چون نشود دل ز غصه خرما را

هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است

گوهر به دامن راحت چسان‌کشد پا را

درشت‌خو چه خیال است نرم‌گو باشد؟

شرارخیزی محض است طبع خارا را

سلامت آینهٔ اعتبار امکان نیست

شکسته‌اند به صد موج رنگ دریا را

صفای دل به‌کدورت مده ز فکر دویی

که عکس‌، تنگ برآیینه کند جا را

برون لفظ محال است جلوهٔ معنی

همان زکسوت‌اسما طلب مسما را

رسیده‌ایم ز اسما به فهم معنی خویش

گرفته‌ایم ز عنقا سراغ عنقا را

هزار معنی پیچیده در تغافل تست

به ابروی تو چه نسبت‌زبان‌گویا را

سبکروان به هوایت چنان ز خود رفتند

که چون نفس نرساندند برزمین پا را

همیشه تشنه لب خون ما بود بیدل

چوشیشه هرکه به دست آورد دل ما را

#بیدل_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀