"دختـر" فصـل "بهــار" وُ شاعری "پاییزیام"
"عاشقِ" خیـام وُ حافظْ "سعدیِ" شیرازیام
میسرایم شعری از برگِ خـزان و رقصِ بـاد
با تـو سرمستِ غزل/باران و حسآمیـزیام
باغِِ "اشعارم" شده "مخمور" چشمان شراب
خوشهخوشه ساغرِ "انـگورِ" حاصلخیزیام
دست در دستِ "سحر" در بـزمِ بـاغِ قُمریان
"پنـجره تـا پنـجره" مسـتِ "غزل پردازیام"
مینویسم بر نقـوشِ "بیستون" تا ارگِ "بَـم"
تیشهیِ "فرهــادم" وُ آمــادهیِ "جـانبازیام"
"آدمـی در عالـمِ خـاکی نمیآیــد بـه دسـت"
گرچه من با میلوُرغبت در پِیِ خودسازیام
در طلوعِ "پــرتوِ" خورشیدِ خسته میچِکَد،
جایِ "خنـده" گریه از شور وُ شرِ "طنازیام"
#بنفشه_انصاری_پرتو
#تضمین_حافظ_بزرگ
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
"عاشقِ" خیـام وُ حافظْ "سعدیِ" شیرازیام
میسرایم شعری از برگِ خـزان و رقصِ بـاد
با تـو سرمستِ غزل/باران و حسآمیـزیام
باغِِ "اشعارم" شده "مخمور" چشمان شراب
خوشهخوشه ساغرِ "انـگورِ" حاصلخیزیام
دست در دستِ "سحر" در بـزمِ بـاغِ قُمریان
"پنـجره تـا پنـجره" مسـتِ "غزل پردازیام"
مینویسم بر نقـوشِ "بیستون" تا ارگِ "بَـم"
تیشهیِ "فرهــادم" وُ آمــادهیِ "جـانبازیام"
"آدمـی در عالـمِ خـاکی نمیآیــد بـه دسـت"
گرچه من با میلوُرغبت در پِیِ خودسازیام
در طلوعِ "پــرتوِ" خورشیدِ خسته میچِکَد،
جایِ "خنـده" گریه از شور وُ شرِ "طنازیام"
#بنفشه_انصاری_پرتو
#تضمین_حافظ_بزرگ
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
ای نابترین غنچهٔ احساس سلام!
ای "پنجرهٔ" باغِ گُـلِ "یاس" سلام!
ای "شنبهترین" صبحِ "هِزار" آیینه،
خورشیدترین چشمهٔ الماس سلام!
#بنفشه_انصاری_پرتو
#ای
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای "پنجرهٔ" باغِ گُـلِ "یاس" سلام!
ای "شنبهترین" صبحِ "هِزار" آیینه،
خورشیدترین چشمهٔ الماس سلام!
#بنفشه_انصاری_پرتو
#ای
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای نابترین غنچهٔ احساس سلام!
ای "پنجرهٔ" باغِ گُـلِ "یاس" سلام!
ای "شنبهترین" صبحِ "هِزار" آیینه،
خورشیدترین چشمهٔ الماس سلام!
ُ#بنفشه_انصاری_پرتو
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای "پنجرهٔ" باغِ گُـلِ "یاس" سلام!
ای "شنبهترین" صبحِ "هِزار" آیینه،
خورشیدترین چشمهٔ الماس سلام!
ُ#بنفشه_انصاری_پرتو
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نصیبِ صبحِ امروزم شمیمِ دلگشای توست
دوای بغضِ جانسوزم صدای آشنای توست
تویی گرمای یک بوسه به لبهای تب آلودم
"طلوعِ" نابِ هر روزم نگاهِ با صفـای توست
#بنفشه_انصاری
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دوای بغضِ جانسوزم صدای آشنای توست
تویی گرمای یک بوسه به لبهای تب آلودم
"طلوعِ" نابِ هر روزم نگاهِ با صفـای توست
#بنفشه_انصاری
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بوسهچینی کارِ لبهای غزلگویت بماند
بیقراری در خَمِ گیسوی جادویت بماند
چشموهمچشمیِشب با قرصِماه وُ پنجره
مستِ بدمستیِ چشمانِ چو آهویت بماند
"عطرِ" یاس وُ نرگس وُ نیلوفرِ "اردیبهشت"
مستِ آغوش وُ شمیمِ عطرِ شببویت بماند
خنده و طنازی و شوخی و سِرِّ "دلبری"
ویژگیِ ساقیِ چشم و دو ابرویت بماند
"مانی" از "غیرت" بماند خیره بر اندام تو
بسکه آیینه نگاهش روی، دَر رویَت بماند
شانه بر مویُ سحر، در باغِ شهری آشنا
شانهای بر شاخسارِ طُرًهی مویت بماند
با "ترانه" با "طنینِ" بغضِ "باران" وُ غزل
شببهشب، واژهبهواژه در هیاهویت بماند
بسته دل، پیمان و عهدی، با خدایِ مهربان
پرتویی از نور در صبح وُ دعاگویت بماند
#بنفشه_انصاری_پرتو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیقراری در خَمِ گیسوی جادویت بماند
چشموهمچشمیِشب با قرصِماه وُ پنجره
مستِ بدمستیِ چشمانِ چو آهویت بماند
"عطرِ" یاس وُ نرگس وُ نیلوفرِ "اردیبهشت"
مستِ آغوش وُ شمیمِ عطرِ شببویت بماند
خنده و طنازی و شوخی و سِرِّ "دلبری"
ویژگیِ ساقیِ چشم و دو ابرویت بماند
"مانی" از "غیرت" بماند خیره بر اندام تو
بسکه آیینه نگاهش روی، دَر رویَت بماند
شانه بر مویُ سحر، در باغِ شهری آشنا
شانهای بر شاخسارِ طُرًهی مویت بماند
با "ترانه" با "طنینِ" بغضِ "باران" وُ غزل
شببهشب، واژهبهواژه در هیاهویت بماند
بسته دل، پیمان و عهدی، با خدایِ مهربان
پرتویی از نور در صبح وُ دعاگویت بماند
#بنفشه_انصاری_پرتو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"گفته بودی که چرا محوِ تماشایِ منی"
یا چرا در پیِ چشمانِ دلارای منی؟!
در دلم عاشقِ این شعرِ "فریدون" بودم
از تب وُ تابِ غزل، قافیه، بیرون بودم
"مُژه بر هم بزنی، یا نزنی" زیبایی
در نهانخانهی دل، آتشِ پابَرجایی
"نازِ چشمت" همه جا، فتنه، فراوان کرده
مثلِ من عاشق وُ دلخسته، پریشان کرده
چه هوسها که به چشمت همه بر باد شدند
وارثِ رنجِ عذاب وُ غمِ فرهاد شدند
آن سیه چشم!!! که در کار غزل شد استاد
با غزلها به همه، درسِ محبت میداد ...
درسِ تو در طلبِ عشق، مرا معجزه کرد
در پِیِ چشمِ چو آهویِ خودت، وسوسه کرد
"من از آن روز که در بندِ تواَم" زنده شدم
از هوایِ سخنِ عشقِ تو آکنده شدم
غافل از اینکه چو من، بنده، فراوان داری
نِگَهی، سوی من وُ غمزه، به یاران داری
تو به من درسِ محبت به عَبَث آموختی،
که به "مژگانِ سیَه" شعله بهجان افروختی
مشقِ عشقت، غزلِ تلخِ جداییها بود
امتحان: "شرحِ پریشانیِ" این، تنها، بود
#بنفشه_انصاری_پرتــو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا چرا در پیِ چشمانِ دلارای منی؟!
در دلم عاشقِ این شعرِ "فریدون" بودم
از تب وُ تابِ غزل، قافیه، بیرون بودم
"مُژه بر هم بزنی، یا نزنی" زیبایی
در نهانخانهی دل، آتشِ پابَرجایی
"نازِ چشمت" همه جا، فتنه، فراوان کرده
مثلِ من عاشق وُ دلخسته، پریشان کرده
چه هوسها که به چشمت همه بر باد شدند
وارثِ رنجِ عذاب وُ غمِ فرهاد شدند
آن سیه چشم!!! که در کار غزل شد استاد
با غزلها به همه، درسِ محبت میداد ...
درسِ تو در طلبِ عشق، مرا معجزه کرد
در پِیِ چشمِ چو آهویِ خودت، وسوسه کرد
"من از آن روز که در بندِ تواَم" زنده شدم
از هوایِ سخنِ عشقِ تو آکنده شدم
غافل از اینکه چو من، بنده، فراوان داری
نِگَهی، سوی من وُ غمزه، به یاران داری
تو به من درسِ محبت به عَبَث آموختی،
که به "مژگانِ سیَه" شعله بهجان افروختی
مشقِ عشقت، غزلِ تلخِ جداییها بود
امتحان: "شرحِ پریشانیِ" این، تنها، بود
#بنفشه_انصاری_پرتــو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀