#ای_بر_پدرت
ای بر پدرت .... چرخ ، شکستی کمرم را ،
خاموش کن این اتش جان وُ شررم را ،
از دست تو در ، سینه ی ما آتش و خونست ،
کس نیست بَرَد بر در جانان خبرم را ،
ای چرخ چه خواهی دگر از سینه ی مجروح ،
این ناله ی جانسوز بسوزد جگرم را ،
عیبم مکن ای دوست اگر بخت سیاهم ،
ولله ... شکستند همه بال و پرم را ،
دیریست که درحسرت ان صورت یاریم ،
امیّد که بینم رخ ان تاج سرم را ،
غم نیست که جان در سر این راه گذارم ،
ان بِه که در این بادیه بازم گُذرم را ،
بی ان مَه زیبا چکنم ماه سماء را ؟
عقل و دل غمدیده .. فدای قمرم را ،
در میکده و ُدِیر مرا منزلتی بود ،
ناسازی ایام گرفت آن گُهرم را ...،
بی شمع جمالش چه کنم شمع شبستان ؟
کو منظر چشمش بنوازد نظرم را ،
گفتم که قلم شرح دهد از غم #راحم ..
"تا باز دهم شرح قضای و قدرم را" ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بر پدرت .... چرخ ، شکستی کمرم را ،
خاموش کن این اتش جان وُ شررم را ،
از دست تو در ، سینه ی ما آتش و خونست ،
کس نیست بَرَد بر در جانان خبرم را ،
ای چرخ چه خواهی دگر از سینه ی مجروح ،
این ناله ی جانسوز بسوزد جگرم را ،
عیبم مکن ای دوست اگر بخت سیاهم ،
ولله ... شکستند همه بال و پرم را ،
دیریست که درحسرت ان صورت یاریم ،
امیّد که بینم رخ ان تاج سرم را ،
غم نیست که جان در سر این راه گذارم ،
ان بِه که در این بادیه بازم گُذرم را ،
بی ان مَه زیبا چکنم ماه سماء را ؟
عقل و دل غمدیده .. فدای قمرم را ،
در میکده و ُدِیر مرا منزلتی بود ،
ناسازی ایام گرفت آن گُهرم را ...،
بی شمع جمالش چه کنم شمع شبستان ؟
کو منظر چشمش بنوازد نظرم را ،
گفتم که قلم شرح دهد از غم #راحم ..
"تا باز دهم شرح قضای و قدرم را" ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀