عشق تو گیر سه پیچی است که افتاد به جان
درد این است که آگه شد از آن پیر و جوان
آنقَدَر دست به دامان تفال زده ایم
خواجه را نیز عیان سد غم پیدا و نهان
کشک می سابم و در باده ی جان می ریزم
خواب شد عقل از این باده و هم روح و روان
چند حالی است قد و قامت پیدای تو را
دیده ام با نظر عشق و جنون سرو چمان
رونق عقل کساد و سر هر کووچه گذار
عشق نشخوار کند زاده ی آدم به گمان
عشق شد صبح در آمد، چو شب از راه رسید
گشت فارغ زتبش راحتِ دل خاطرِ جان
گرچه اوصاف قرین و همه حرف است حساب
گر به تنگ آمد از این عشق سراپای زمان
باز از این دل نرود لحظه ای آن چاره ی جان
جان دل چاره تویی با من بی چاره بمان

#فاطمه_رضانژاد
#ع
#از_شاعران_کانال

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

تو زیباتر تو بارانی، تو آن احساس ایمانی
برایت یک غزل گفتم به نام عشق پایانی
شبیه تو، شبیه تو فقط یاس و صنوبر بود
دمی ای کاش باز آیی بهشتی روی کنعانی
خزان آمد به جای تو، بهارم سال ها رفته است
زمستان است جاری شو بهار سبز بارانی
شب جمعه زمان افسرده پاشیده غمی دلگیر
نشسته عالمی چشم انتظار مردی عرفانی
قلم ها گیج دفترها سراسیمه دل آواره
صدف وارند مروارید می جویند می دانی؟
به جان تو ز دنیا بوی خون و چرک می آید
جهانی تازه را رو کن ولی با خوی انسانی

#فاطمه_رضانژاد
#از_شاعران_کانال
#ت

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀