💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
شکست کلبه از این برف‌های آب شده
بگو چه کار کنم من در این خراب شده؟

درون میکده دیگر حساب من پاک است
که یاد توست در این لحظهٔ حساب شده

مپوش روی خود از چشم‌های عاشق من
که خوش نشسته در این جام پر شراب شده

خیال روی تو، ای روی تو خیال همه
میان دیدهٔ من چیست؟ عکس قاب شده

به روی دوش تو مجموع گیسوان تو چیست؟
نوشته‌های پراکندهٔ کتاب شده

#عمران_صلاحی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
نامت را بر زبان می‌آورم!!!
دریا بر من گسترده‌تر می‌شود!!!
دریایی که ادامه‌ی گیسوان توست،
کلامت را سرمه‌ی چشم می‌کنم،
آفتاب و ماه و ستارگان را در آب‌ها می‌بینم!
می‌خوانمت!
موجی بلند به ساحل می‌دود و دست می‌گشاید!!
صدفی پلک می‌زند،و تو در گیسوان‌ات می‌تابی

#عمران_صلاحی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
طرح کم‌رنگی بودم از عشق
نقطه‌چینی از خویش
تووو
تمامم کردی...!

#عمران_صلاحی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هرچه بیشتر می‌گریزم
به تو نزدیکتر می‌شوم
هر چه رو برمی‌گردانم
تو را بیشتر می‌بینم
جزیره‌ای هستم در آب‌های شیدایی
از همه سو به تو محدودم
هزار و یک آینه
تصویرت را می‌چرخانند
از تو آغاز می‌شوم
در تو پایان می‌گیرم.

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکست کلبه از این برف‌های آب شده
بگو چه کار کنم من در این خراب شده؟

درون میکده دیگر حساب من پاک است
که یاد توست در این لحظهٔ حساب شده

مپوش روی خود از چشم‌های عاشق من
که خوش نشسته در این جام پر شراب شده

خیال روی تو، ای روی تو خیال همه
میان دیدهٔ من چیست؟ عکس قاب شده

به روی دوش تو مجموع گیسوان تو چیست؟
نوشته‌های پراکندهٔ کتاب شده

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن ...
 
#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکست کلبه از این برف‌های آب شده
بگو چه کار کنم من در این خراب شده؟

درون میکده دیگر حساب من پاک است
که یاد توست در این لحظهٔ حساب شده

مپوش روی خود از چشم‌های عاشق من
که خوش نشسته در این جام پر شراب شده

خیال روی تو، ای روی تو خیال همه
میان دیدهٔ من چیست؟ عکس قاب شده

به روی دوش تو مجموع گیسوان تو چیست؟
نوشته‌های پراکندهٔ کتاب شده

#عمران_صلاحی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
صدایت را جرعه‌جرعه می‌نوشم
مستانه سبز می‌شوم و شاخ و برگ می‌دهم
جوانه‌ها دهان می‌گشایند
و نام تو را می‌خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب‌های صدا
چشمانم را می‌بندم
و تن به صدایت می‌سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می‌شود.

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می میرم ازین عشق و کسی را خبری نیست
 گسترده شد آفاق و مرا بال و پری نیست


 می خندم و از خنده ام آویخته صد اشک
 می گریم و از اشک به چشمم اثری نیست


 من مانده ام و خاطره ای دور که جز آن
 در کوی مه آلود دلم رهگذری نیست
 ۸

 یک لحظه نشد با تو به خلوت بنشینم
 یک بار نشد روی تو را سیر ببینم


 با یک سبد آغوش به باغ تو رسیدم
 اما نشد "از باغ تو یک میوه بچینم "


 ای کاش در آن لحظه که سر می روم از خویش
 در زلف تو پیچد نفس بازپسینم


#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو بودی که آواز را چیدی از پُشتِ مِه
تو بودی که گُفتی چَمَن می دَوَد
تو گُفتی که از نُقطه چین ها اگر بُگذَری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بُردَم
و ظاهر شُدی
تو از شُعله‌یِ گیسُوانَت
رَسیدی به من
من از نامِ تو
رَسیدَم به آن شَهرِ پیچیده دَر گِردباد
تو گُفتی سَلام
گل و سَنگ بَرخاستند...


#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به آفتاب سلام
که باز میشود آهسته بر دریچه ی صبح
به شیر آب سلام
که چکه چکه سخن میگوید
و حوض میشنود
به التهاب سلام
که صبح زود مرا مست میکند
به بوی تازه ی نان

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
به آفتاب سلام،،،
که باز میشود آهسته
بر دریچه‌ی صبح ...

به شیرِ آب سلام،،،
که چکّه چکّه سخن میگوید
و حوض میشنود ...

به التهاب سلام،،،
که صبحِ  زود
مرا مست میکند
به بوی تازه‌ی نان ...


#عمران_صلاحی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فکر تو عایق سرمای من است
فکر کردم به صمیمیت تو، گرم شدم
خنده کن، خنده که با خنده‌ی تو
آفتاب از ته دل می‌خندد
شرم در چهره‌ی من داشت شقایق می‌کاشت
سفره انداخته بودیم و کنارش با هم
دوستی می‌خوردیم
حرف تو سنگ بزرگی
جلوی پای زمستان انداخت
باز هم حرف بزن

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکست کلبه از این برف‌های آب شده
بگو چه کار کنم من در این خراب شده؟

درون میکده دیگر حساب من پاک است
که یاد توست در این لحظهٔ حساب شده

مپوش روی خود از چشم‌های عاشق من
که خوش نشسته در این جام پر شراب شده

خیال روی تو، ای روی تو خیال همه
میان دیدهٔ من چیست؟ عکس قاب شده

به روی دوش تو مجموع گیسوان تو چیست؟
نوشته‌های پراکندهٔ کتاب شده

#عمران_صلاحی‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روز به آفتاب عادت دارد،
شب به ستارگان و ماه
شاخساران به بهار
میوه‌ها به تابستان
کشتی‌ها به دریا
ماهی‌ها به رود
پنجره‌ها به باز شدن،
به کمی هوای تازه...

بادبان گشوده به بادها عادت دارد
ارس به سیل‌های دیوانه،

آیینه به زیبایی
شانه به گیسو...

انسان غریب به وطن عادت دارد
کوه‌ها به مه
روزهای جدایی به من،
و من،
به تو...

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکست کلبه از این برف‌های آب شده
بگو چه کار کنم من در این خراب شده؟

درون میکده دیگر حساب من پاک است
که یاد توست در این لحظهٔ حساب شده

مپوش روی خود از چشم‌های عاشق من
که خوش نشسته در این جام پر شراب شده

خیال روی تو، ای روی تو خیال همه
میان دیدهٔ من چیست؟ عکس قاب شده

به روی دوش تو مجموع گیسوان تو چیست؟
نوشته‌های پراکندهٔ کتاب شده

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
من دلم می‌خواهد ..
دختران...دختر آبی باشند ...
دامن از موج بپوشند و برقصند سبک...

روح من ..
انعطاف خزه را ...
داشته باشد در آب ...
در زمینی که ز بیم ..
اشک هم حتی سقط می‌باید کرد..!

گریه در آب ...
چه لذت بخش است .‌..
من که انباشته هستم از اشک..
داخل آب اگر گریه کنم...
تو نخواهی فهمید..!

من دلم می‌خواهد ...
خانه‌ای داشته باشم در آب ...
آب یعنی همه‌ی خوبی‌ها ...!


#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من دلم می‌خواهد
مثل نیلوفر آبی باشم
من دلم می‌خواهد
عصر با ماهی‌ها
بنشینیم
و کمی گپ بزنیم.
شهری از آب دلم می‌خواهد
خانه‌ای در آن شهر
و در آن خانه به هر پنجره‌ای
پرده از پارچه‌ی نازک آب.

من دلم می‌خواهد
دختران، دختر آبی باشند
دامن از موج بپوشند و برقصند سبک
روح من
انعطاف خزه را داشته باشد در آب
در زمینی که ز بیم
اشک هم حتی
سقط می‌باید کرد.
گریه در آب چه لذت بخش است
من که انباشته هستم از اشک
داخل آب اگر گریه کنم
تو نخواهی فهمید
من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم در آب
آب یعنی همه‌ی خوبی‌ها...


#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه
و تماشا
به پلی که می رساند یخ و شعله را
به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب و رفته
رقصان
به کرانه های آبی
به کمی غزال وحشی
به شما نیازمندم

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خدا چه حوصله‌ای داشت روز خلقت تو
که هیچ نقص ندارد تراش قامت تو

نشسته شبنم حرفی، لطیف و روشن و پاک
به روی غنچه‌ی لب‌های پرطراوت تو

از این جهنّم سوزان دگر چه باک مرا؟
که آرمیده دلم در بهشتِ صحبت تو

درون سینه‌ی من، اعتقادِ معجزه را
دوباره زنده کند دست پرمحبّت تو

فدای این دل تنگم که بی‌اشاره‌ی تو
غبارِ ره شد و راضی نشد به زحمت تو...!

#عمران_صلاحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀