من که باشم که می لعل به آن ماه کشم
بگذارید که حسرت خورم و آه کشم
بس که دریافت مرا لذت خونخواری عشق
دل نخواهد که دگر بادهٔ دلخواه کشم
تا کند سوی من از راه ترحم نظری
هر زمان خیزم و خود را به سر راه کشم
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگذارید که حسرت خورم و آه کشم
بس که دریافت مرا لذت خونخواری عشق
دل نخواهد که دگر بادهٔ دلخواه کشم
تا کند سوی من از راه ترحم نظری
هر زمان خیزم و خود را به سر راه کشم
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر خوانی درونم بندهٔ این خاندان باشم
وگر رانی برونم چون سگ بر آستان باشم
ندانم بندهٔ روی تو باشم یا سگ کویت
به هر نوعی که میخواهی بگو تا آن چنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وگر رانی برونم چون سگ بر آستان باشم
ندانم بندهٔ روی تو باشم یا سگ کویت
به هر نوعی که میخواهی بگو تا آن چنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا
تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا
بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا
قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا
تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا
بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا
قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آه از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش
او سفر کرده ما در خطریم از سفرش
رفتم و گریهکنان روز وداعش دیدم
ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش
دیر میآید و جان منتظر مقدم اوست
مردم از شوق، خدایا، برسان زودترش
میپرد مرغ هوا جانب او فارغبال
کاش میبود من دلشده را بالوپرش
گرچه امروز مرا کشت و نیامد بهسرم
کاش فردا بهسر خاک من افتد گذرش
در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند
زود باشد که بیابی و نیابی اثرش
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
او سفر کرده ما در خطریم از سفرش
رفتم و گریهکنان روز وداعش دیدم
ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش
دیر میآید و جان منتظر مقدم اوست
مردم از شوق، خدایا، برسان زودترش
میپرد مرغ هوا جانب او فارغبال
کاش میبود من دلشده را بالوپرش
گرچه امروز مرا کشت و نیامد بهسرم
کاش فردا بهسر خاک من افتد گذرش
در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند
زود باشد که بیابی و نیابی اثرش
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای همچو پری از من دیوانه رمیده
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
دریاب که ماتم زدهی روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
ای وای بر آن عاشق محروم که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
آن دل که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
از دست غمت آه چه گویم چه کشیده
بر روی تو این قطرهی خون چیست "هلالی"؟
گویا که دل از غصه به روی تو دویده
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
دریاب که ماتم زدهی روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
ای وای بر آن عاشق محروم که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
آن دل که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
از دست غمت آه چه گویم چه کشیده
بر روی تو این قطرهی خون چیست "هلالی"؟
گویا که دل از غصه به روی تو دویده
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره
منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم
بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره
منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم
بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
زنهار! که از آه دل ما حذری کن
#هلالی_جغتایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
زنهار! که از آه دل ما حذری کن
#هلالی_جغتایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح را با شفق برآمیزی
آب و آتش به هم درآمیزی
زلف شب را نقاب روز کنی
مهر و مه را جهان فروز کنی
فلک از ماه و مهر چهرهفروز
داغها دارد از غمت شب و روز
#هلالی_جغتایی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آب و آتش به هم درآمیزی
زلف شب را نقاب روز کنی
مهر و مه را جهان فروز کنی
فلک از ماه و مهر چهرهفروز
داغها دارد از غمت شب و روز
#هلالی_جغتایی
#صـبح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون بکویت خاک گشتم، پایمالم ساختی
پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را
آن نه شبنم بود ریزان، وقت صبح، از روی گل
گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را
آن نه شبنم بود ریزان، وقت صبح، از روی گل
گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در آفتاب رخش باده تاب انداخت
چه آب بود که آتش در آفتاب انداخت؟
هنوز جلوهٔ آن گنج حسن پنهان بود
که عشق فتنه در این عالم خراب انداخت
قضا نگر: که چو پیمانه ساخت از گل من
مرا به یاد لبش باز در شراب انداخت
فسانهٔ دگران گوش کرد در شب وصل
ولی به نوبت من خویش را به خواب انداخت
بیا و یک نفس آرام جان شو از ره لطف
که آرزوی تو جان را در اضطراب انداخت
ز بهر آن که دل از دام زلف او نرهد
به هر خمی گره افکند و پیچ و تاب انداخت
ندیده بود هلالی عذاب دوزخ هجر
بلای عشق تو او را درین عذاب انداخت
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه آب بود که آتش در آفتاب انداخت؟
هنوز جلوهٔ آن گنج حسن پنهان بود
که عشق فتنه در این عالم خراب انداخت
قضا نگر: که چو پیمانه ساخت از گل من
مرا به یاد لبش باز در شراب انداخت
فسانهٔ دگران گوش کرد در شب وصل
ولی به نوبت من خویش را به خواب انداخت
بیا و یک نفس آرام جان شو از ره لطف
که آرزوی تو جان را در اضطراب انداخت
ز بهر آن که دل از دام زلف او نرهد
به هر خمی گره افکند و پیچ و تاب انداخت
ندیده بود هلالی عذاب دوزخ هجر
بلای عشق تو او را درین عذاب انداخت
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل شکفت و شوق آن گلچهره از سر تازه شد
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
آمد از کویت نسیمی، غنچهٔ دلها شکفت
گلشن جان زان نسیم روحپرور تازه شد
تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
#هلالی_جغتایی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
آمد از کویت نسیمی، غنچهٔ دلها شکفت
گلشن جان زان نسیم روحپرور تازه شد
تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
#هلالی_جغتایی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جای آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند
سلطنت را بگذارند و ترا بنده شوند
گر بخاک قدمت سجده میسر گرد
سر فرازان جهان جمله سر افگنده شوند
بر سر خاک شهیدان اگر افتد گذرت
کشته و مرده، همه از قدمت زنده شوند
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سلطنت را بگذارند و ترا بنده شوند
گر بخاک قدمت سجده میسر گرد
سر فرازان جهان جمله سر افگنده شوند
بر سر خاک شهیدان اگر افتد گذرت
کشته و مرده، همه از قدمت زنده شوند
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما عاشقیم و بی سر و سامان و می پرست
قانع بهر چه باشد و فارغ ز هر چه هست
ای رند جرعه نوش، تو و محنت خمار
ما و نشاط مستی عشق از می الست
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قانع بهر چه باشد و فارغ ز هر چه هست
ای رند جرعه نوش، تو و محنت خمار
ما و نشاط مستی عشق از می الست
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای شده خوی تو با من بتر از خوی رقیب
روزم از هجر سیه ساخته چون روی رقیب
گفته بودی که: سگ ما ز رقیب تو بهست
لیک پیش تو به از ماست سگ کوی رقیب
بسکه از کعبه کوی تو مرا مانع شد
گر همه قبله شود، رو نکنم سوی رقیب
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزم از هجر سیه ساخته چون روی رقیب
گفته بودی که: سگ ما ز رقیب تو بهست
لیک پیش تو به از ماست سگ کوی رقیب
بسکه از کعبه کوی تو مرا مانع شد
گر همه قبله شود، رو نکنم سوی رقیب
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀