💖کافه شعر💖
2.22K subscribers
4.24K photos
2.76K videos
11 files
909 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#تــــُو شبیه هیچکس نیستی
تو مثل حس خوبی
مثل یک لبخند ناب
شبیه یک دوست خوب
یک همدل و
همزبان خوب
تو مثل یک
موزیک بیکلام رویایی هستی
مثل یک دستان نوازشگر
اما حیف ،
وقت آن رسیده
دامن زرد و
نارنجی ات را جمع کنی و
موهایت را تلخ ببافی و
برای مدتی سفر کنی،...
سفرت سلامت  پاییز جان
منتظرت می مانیم....

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر عصر
میز را دو نفره می چینم
موهایت را
از جلوی
چشمانت جمع می کنم
گل سرت را کنار موهایت می زنم
و تا ساعت ها
با #تـــو حرف می زنم
اما کاش ،
تو هم با من حرف می زدی...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من آنقدر عاشقت هستم
که می توانم
بعد از سالها
#تـــو را ببینم
و تمام
#تنهایی_هایم،
#انتظارها  و
#دلتنگی_هایم را
با یک
بگذریم ، ...
حال خودت چگونه است .
فراموش کنم ...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


خواستم
لحظه های
بی تو بودن را از زندگی ام جدا کنم...
اما نشد ،
چون
#تـــو در بود و نبودت
در تمام ثانیه ها زندگی ام کنار منی....

#محمـد_بشیرے

#شبتون_عاشقانه_رفقا😊

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کسی چه می داند
شاید روزی تنوانستند
تمام جانم هایی را که در جواب
صدا زدن های
خیالی #تــــــــــو گفته ام ضبط کنند
آن وقت می فهمی ،
چقدر
#جانـــــــم را
#فــــــــــدای
صداهایی که نزده ای کرده ام....

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوابم نمی برد
چشمانم تمام خیابان هایی را که
به تو ختم می شدند
مثل برق و باد طی می‌کرد
شب مثل همیشه بود آرام و دوست داشتنی
من در پی ستاره ی خود بودم
که برق چشمانت
مثل شهاب سنگی
به سرعت از نگاهم گذشت
و تمام برگه های خاطرات را زیر و کرد
آخرین سکانس عشق روبرویم نشست
و چشمانم پشت قدم های رفتنت
سیاهی رفت
تا اینکه عشق در فضایی آرام جان داد...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قلبی شکسته است
دردی نهفته است
#رویــای_دیدنت ؟
او جان سپرده است
اینجا تمام شهر
#از_یاد_برده_است
روزی کنار من عشقی نشسته بود....


#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب هایم چگونه گذشت
ثانیه هایی که کنار خیالاتم نمی گذشت
چرا نپرسیدی،؟
مگر تو عشق را لمس نکرده بودی
مگر ندیده بودی که اشک من می ریخت
#تــو_بگو...؟
جان من به زیر پای که می رفت...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو قسمتی از دلم را قیچی
کرده ای
و قسمتی از زندگی ام را
بریده ای
تو روحم‌ را چنگ زده ای
جانم را زخمی کرده ای
و روزهای زیادی از گذشته ام
را نابود
تو قلبم را پاره پاره کرده ای
و احساساتم را زخمی
و همه ی آنها را بهمراه خود
برده ای

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
پشتِ پرچین شب
یک نفر
هست که مرا می خواند
یک نفر ،
که مو به رخسار پریشان کرده
شعر حافظ ز گلو سر داده
شمعی از عمق وجودش آتش زده است
عشق را زمزمه کرده است
وقت تنگ است و خیال آشفته
تند باید دوید
#پی_آن_مـــوی ،
که به رخسار آشفته است
پی آن زمزمه ی ناب ،
تا شب اینجاست و
خدا شمعی از ماه روشن کرده
تند باید دوید...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀