مولانا در مثنوی در مورد #دوستی فراوان گفته
ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﯾﺸﻪ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻫﯿﻢ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻨﻪ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﻋﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﯿﻢ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ
ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﻢ ﻧﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺭﺍ...
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﯾﺸﻪ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻫﯿﻢ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻨﻪ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﻋﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﯿﻢ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻮﺩ؛
ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ
ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﻢ ﻧﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺭﺍ...
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#تبریڪـ_و_تهنیت
#دوستان_جان_وهــمراهان_عـزیـــز
دیــــرزمانیست ڪهـ با اندیشہ ے شما
خوبان ؏ــاشق در انســـــوے خزان در
#فصـــل_بهـــار ساڪنیـــــم....
پس شــاید بہ تقلیــــداز بهــــار.، بر گلـــرخان، گل ارمغان فرستیـــم....
بر گل فروشـــان عیان محبت، هیچ گلــــی نمیــــروید الا #دوستی✨
تشڪـــــربیڪران از تڪ تڪ شما عزیزان بخاطــــربودنتــــون.....
سپاسگـــزارم ڪه ماراهمـــراهی میکنیــد
امیــــدوارمـــ در سال جدیــــد بهتــــرینها
شامل حالتـــــون وخیـــر و سلامتی مهمـــان دلهاے دریایـــی شما مهــــربانان
باشـــه....
قدردان وجود شما عزیزان هستیــــم..
#هر_روزتان_نوروز
#نوروزتان_پیروز✌️🏻✨
#مدیریت_ڪانال
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#دوستان_جان_وهــمراهان_عـزیـــز
دیــــرزمانیست ڪهـ با اندیشہ ے شما
خوبان ؏ــاشق در انســـــوے خزان در
#فصـــل_بهـــار ساڪنیـــــم....
پس شــاید بہ تقلیــــداز بهــــار.، بر گلـــرخان، گل ارمغان فرستیـــم....
بر گل فروشـــان عیان محبت، هیچ گلــــی نمیــــروید الا #دوستی✨
تشڪـــــربیڪران از تڪ تڪ شما عزیزان بخاطــــربودنتــــون.....
سپاسگـــزارم ڪه ماراهمـــراهی میکنیــد
امیــــدوارمـــ در سال جدیــــد بهتــــرینها
شامل حالتـــــون وخیـــر و سلامتی مهمـــان دلهاے دریایـــی شما مهــــربانان
باشـــه....
قدردان وجود شما عزیزان هستیــــم..
#هر_روزتان_نوروز
#نوروزتان_پیروز✌️🏻✨
#مدیریت_ڪانال
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#دوستی
دل من دير زمانی است كه میپندارد:
«دوستی» نيز گلیست؛
مثل نيلوفر و ناز،
ساقهی ترد ظريفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنكه روا میدارد
جانِ اين ساقهی نازك را - دانسته- بيازارد!
در زمينی كه ضمير من و توست،
از نخستين ديدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هايیست كه می افشانيم.
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است
گر بدانگونه كه بايست به بار آيد،
زندگی را به دلانگيزترين چهره بيارايد.
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف،
كه تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بینيازت سازد، از همه چيز و همه كس.
زندگی، گرمی دلهای به هم پيوستهست
تا در آن دوست نباشد همه درها بستهست.
در ضميرت اگر اين گل ندميدهست هنوز،
عطر جانپرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت.
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج میبايد كرد.
رنج میبايد برد.
دوست میبايد داشت!
با نگاهی كه در آن شوق برآرد فرياد
با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند
دست يكديگر را
بفشاريم به مهر
جام دل هامان را مالامال از ياری، غمخواری
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند:
- شادی روی تو! ای ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه، عطر افشان گلباران باد!
#فریدون_مشیری
📙از دفتر: از دیار آشتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل من دير زمانی است كه میپندارد:
«دوستی» نيز گلیست؛
مثل نيلوفر و ناز،
ساقهی ترد ظريفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنكه روا میدارد
جانِ اين ساقهی نازك را - دانسته- بيازارد!
در زمينی كه ضمير من و توست،
از نخستين ديدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هايیست كه می افشانيم.
برگ و باری است كه می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش «مهر» است
گر بدانگونه كه بايست به بار آيد،
زندگی را به دلانگيزترين چهره بيارايد.
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف،
كه تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بینيازت سازد، از همه چيز و همه كس.
زندگی، گرمی دلهای به هم پيوستهست
تا در آن دوست نباشد همه درها بستهست.
در ضميرت اگر اين گل ندميدهست هنوز،
عطر جانپرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت.
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج میبايد كرد.
رنج میبايد برد.
دوست میبايد داشت!
با نگاهی كه در آن شوق برآرد فرياد
با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند
دست يكديگر را
بفشاريم به مهر
جام دل هامان را مالامال از ياری، غمخواری
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند:
- شادی روی تو! ای ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه، عطر افشان گلباران باد!
#فریدون_مشیری
📙از دفتر: از دیار آشتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀