💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
درختِ وفا را کنون برگ‌ریز است
ازین برگ‌ریزِ وفا می‌گریزم

گه از سایۀ غیر سر می‌رهانم
گه از خود چو سایه جدا می‌گریزم

چو بیگانه‌ای مانم از سایۀ خود
ولی در دل آشنا می‌گریزم

مرا آشکارا ده آن می که داری
به پنهان مده، کز ریا می‌گریزم

من از باده گویم، تو از توبه گویی
مگو، کز چنین ماجرا می‌گریزم

حریف صبوحم نه سبّوح خوانم
که از سُبحۀ پارسا می‌گریزم


#خاقانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای راحت سینه، سینه رنجور از تو
وی قبلهٔ دیده، دیده مهجور از تو

با دشمن من ساخته‌ای دور از من
با دوری تو سوخته‌ام دور از تو

#خاقانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است

عشق را مرتبت نداند آنک
همه جز در وصال کم نزده است

دل و جان باخته است هر دو بهم
گرچه با دل‌ربای دم نزده است

آتش عشق دوست در شب و روز
بجز اندر دلم علم نزده است

یارب این عشق چیست در پس و پیش
هیچ عاشق در حرم نزده است

آه از آن سوخته‌دل بریان
کو بجز در هوات دم نزده است

روز شادیش کس ندید و چه روز
باد شادی قفاش هم نزده است

شادمان آن دل از هوای بتی
که بر او درد و غم رقم نزده است


#خاقانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو

آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو

#خاقانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوش با رطلِ گِلین و میِ رنگین گفتم:
«کز شما گشت غم‌آباد دلِ ویرانم.
ای می و رطل! ندانم ز کدام آب و گِلید
کآتشِ درد نشاندن به شما نتوانم.»

رطل بگریست که: من زآب و گِلِ پرویزم
می بنالید که: من خونِ دلِ خاقانم.

#خاقانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چون قهر الهی امتحان تو کند
حصن تو نهنگ جان‌ستان تو کند

وآنجا که کرم نگاهبان تو کند
از کام نهنگ حصن جان تو کند

#خاقانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنجا که قضا رهزن حال تو شود
گر خانه حصار است وبال تو شود

چون رحمت حق شامل حال تو شود
صحرای گشاده حصن مال تو شود

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۱۱۵
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر بد دارد و گر نکو او داند
گر جرم کند و گر عفو او داند

تا زنده‌ام از وفا نگردانم سر
من بر سر اینم آن او او داند

#خاقانی

#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت

گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت

وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت

گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت

گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت

خاقانی ارچه نَرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت


#خاقانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو

آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح چون جیب آسمان بگشاد
هاتف صبح‌دم زبان بگشاد

پر فرو کوفت مرغ صبح‌دمی
دم او خواب پاسبان بگشاد

چشمهٔ دل فسرده بود مرا
ز آتش صبح درزمان بگشاد


#خاقانی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀