غمی درسینهام افتاده درمانی ندارد
جگر از ماتمم خون است و دل، جانی ندارد
طناب دار بر گردن نشیند، آرزو چیست؟!!
پریشانم که امّیدی به سامانی ندارد
بمی آوارهام، بر خشتهایم ناله افتاد
همان ارگی ست احوالم که ایوانی ندارد
شده لبریز از خون شیشههای صبر، بشکن
که گرزت روزگار سنگ... گردانی ندارد
نترسی از عدالت... حکم قاضی را شنیدم؛
شکستنهای دنیا هیچ تاوانی ندارد
بیا با گردنم یاری کن از بیخش ببرّان
مناری خسته بر دوش است جنبانی ندارد
رهایم کردهای در شعلههای درد آخر
بسوزانم، کبابم طعم بریانی ندارد
غبار دودههایم بر زمینم سایه انداخت
جهانم ابری اما هیچ بارانی ندارد
کفنپوشانیم عید است و بهمنها بهارم
ولی یلدایم، این پاییز پایانی ندارد
خوشا بر زاهدان از خیر امروزت گذشتند
به فردا روشنی افسوس! ایمانی ندارد
#الف_روشن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جگر از ماتمم خون است و دل، جانی ندارد
طناب دار بر گردن نشیند، آرزو چیست؟!!
پریشانم که امّیدی به سامانی ندارد
بمی آوارهام، بر خشتهایم ناله افتاد
همان ارگی ست احوالم که ایوانی ندارد
شده لبریز از خون شیشههای صبر، بشکن
که گرزت روزگار سنگ... گردانی ندارد
نترسی از عدالت... حکم قاضی را شنیدم؛
شکستنهای دنیا هیچ تاوانی ندارد
بیا با گردنم یاری کن از بیخش ببرّان
مناری خسته بر دوش است جنبانی ندارد
رهایم کردهای در شعلههای درد آخر
بسوزانم، کبابم طعم بریانی ندارد
غبار دودههایم بر زمینم سایه انداخت
جهانم ابری اما هیچ بارانی ندارد
کفنپوشانیم عید است و بهمنها بهارم
ولی یلدایم، این پاییز پایانی ندارد
خوشا بر زاهدان از خیر امروزت گذشتند
به فردا روشنی افسوس! ایمانی ندارد
#الف_روشن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لشکر آوارهها سرباز میخواهد چه کار
شعلهی خورشید را اهواز میخواهد چه کار
چشم امید خدا هم خسته شد... موسی نوشت:
نیلِ غم در سینهها اعجاز میخواهد چه کار
صور اسرافیل تا احوال ما را دید، گفت
این جهنم باز هم آغاز میخواهد چه کار
خمرهای در مُلک رضوان مست پرسید از خدا
آدمی تا آسمان پرواز میخواهد چه کار
راندی و گفتی که رودی از شرابش میدهی
کام تلخش بادهی شیراز میخواهد چه کار
حال مستان خوب میفهمم ولی اینبار چون
سر به عقل آورده دل همراز میخواهد چه کار
شیخ اینجا در وطن جز ظلمتان چیزی نبود
ما که میسوزیم هیزم باز میخواهد چه کار
گفته بودی مرگ یکبار است و شیون نیز هم
مردگان را برزخ لجباز میخواهد چه کار
چون خماری میدهد بر باد خان مملکت
این خزر را مثل آن قفقاز میخواهد چه کار
واعظان از کوزهی این پندها آبش خورید
یک جماعت گوش کر آواز میخواهد چه کار
#الف_روشن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شعلهی خورشید را اهواز میخواهد چه کار
چشم امید خدا هم خسته شد... موسی نوشت:
نیلِ غم در سینهها اعجاز میخواهد چه کار
صور اسرافیل تا احوال ما را دید، گفت
این جهنم باز هم آغاز میخواهد چه کار
خمرهای در مُلک رضوان مست پرسید از خدا
آدمی تا آسمان پرواز میخواهد چه کار
راندی و گفتی که رودی از شرابش میدهی
کام تلخش بادهی شیراز میخواهد چه کار
حال مستان خوب میفهمم ولی اینبار چون
سر به عقل آورده دل همراز میخواهد چه کار
شیخ اینجا در وطن جز ظلمتان چیزی نبود
ما که میسوزیم هیزم باز میخواهد چه کار
گفته بودی مرگ یکبار است و شیون نیز هم
مردگان را برزخ لجباز میخواهد چه کار
چون خماری میدهد بر باد خان مملکت
این خزر را مثل آن قفقاز میخواهد چه کار
واعظان از کوزهی این پندها آبش خورید
یک جماعت گوش کر آواز میخواهد چه کار
#الف_روشن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀