💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
سلام غربت زیبای صبح #فروردین
رسیدم و نرسیدی سراب چله نشین

سلام دختر #اردیبهشت ممنوعم
نگاه آخر حوا ، بهشت ممنوعم

سلام پنجره ی نیمه باز #خردادی
ترک ترک شده در کوچه ها ی آزادی

خدای #تیر گلوگاه غم مرا بشناس
برای عرض ادب آمدم مرا بشناس

منم که غربت #مرداد را وجب کردم
شب نیامدنت را دوباره شب کردم

رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر
به کارنامه ی مردود ظهر #شهریور

خزان رسید و شب کوچه را تصرف کرد
و #مهر در بغل کاج ها توقف کرد

و بعد نوبت #آبان رسید و بارانش
شب عذاب و خیابان راهبندانش

تمام پنجره های جهان مکدر بود
درست اخر صف ایستگاه #آذر بود

که #دی سوار شد و آسمان به حرف آمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد

سفر همان سفر بی ادامه ی من بود
و شاعرانه ترین ماه ، ماه #بهمن بود

هزار دانه ی #اسفند ماند بر دستم
دو سایه دود شد و سالنامه را بستم

🍁 #احسان_افشاری

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
سلام غربت زیبای صبح #فروردین
رسیدم و نرسیدی سراب چله نشین

سلام دختر #اردیبهشت ممنوعم
نگاه آخر حوا ، بهشت ممنوعم

سلام پنجره ی نیمه باز #خردادی
ترک ترک شده در کوچه ها ی آزادی

خدای #تیر گلوگاه غم مرا بشناس
برای عرض ادب آمدم مرا بشناس

منم که غربت #مرداد را وجب کردم
شب نیامدنت را دوباره شب کردم

رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر
به کارنامه ی مردود ظهر #شهریور

خزان رسید و شب کوچه را تصرف کرد
و #مهر در بغل کاج ها توقف کرد

و بعد نوبت #آبان رسید و بارانش
شب عذاب و خیابان راهبندانش

تمام پنجره های جهان مکدر بود
درست اخر صف ایستگاه #آذر بود

که #دی سوار شد و آسمان به حرف آمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد

سفر همان سفر بی ادامه ی من بود
و شاعرانه ترین ماه ، ماه #بهمن بود

هزار دانه ی #اسفند ماند بر دستم
دو سایه دود شد و سالنامه را بستم

#احسان_افشاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
*

سلام غربت زیبای صبح
#فروردین
رسیدم و نرسیدی سراب چله نشین

سلام دختر
#اردیبهشت ممنوعم
نگاه آخر حوا ، بهشت ممنوعم

سلام پنجره ی نیمه باز
#خردادی
ترک ترک شده در کوچه ها ی آزادی

خدای
#تیر گلوگاه غم مرا بشناس
برای عرض ادب آمدم مرا بشناس

منم که غربت
#مرداد را وجب کردم
شب نیامدنت را دوباره شب کردم

رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر
به کارنامه ی مردود ظهر
#شهریور

خزان رسید و شب کوچه را تصرف کرد
و
#مهر در بغل کاج ها توقف کرد

و بعد نوبت
#آبان رسید و بارانش
شب عذاب و خیابان راهبندانش

تمام پنجره های جهان مکدر بود
درست اخر صف ایستگاه
#آذر بود

که
#دی سوار شد و آسمان به حرف آمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد

سفر همان سفر بی ادامه ی من بود
و شاعرانه ترین ماه ، ماه
#بهمن بود

هزار دانه ی
#اسفند ماند بر دستم
دو سایه دود شد و سالنامه را بستم

#احسان_افشاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀