💖کافه شعر💖
2.69K subscribers
4.41K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دنیا نسزد ازو مشوش بودن
از سوز غمش دمی در آتش بودن

ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کبریست درین وهم که پنهانی نیست
برداشتن سرم به آسانی نیست

ایمانش هزار دفعه تلقین کردم
این کافر را سر مسلمانی نیست

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنرا که حلال زادگی عادت و خوست
عیب همه مردمان به چشمش نیکوست

معیوب همه عیب کسان می‌نگرد
از کوزه همان برون تراود که دروست

#ابوسعید_ابوالخیر
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پاکی و منزهی و بی همتایی
کس را نرسد ملک بدین زیبایی

خلقان همه خفته‌اند و درها بسته
یا رب تو در لطف بما بگشایی

#ابوسعید_ابوالخیر

#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر کار تو نیکست به تدبیر تو نیست
ور نیز بدست هم ز تقصیر تو نیست

تسلیم و رضا پیشه کن و شاد بزی
چون نیک و بد جهان به تقدیر تو نیست

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۵۰

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در خواب جمال یار خود میدیدم
وز باغ وصال او گلی می‌چیدم

مرغ سحری زخواب بیدارم کرد
ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم


#ابوسعید_ابوالخیر
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عمری به هوس باد هوی پیمودم
در هر کاری خون جگر پالودم

در هر چه زدم دست زغم فرسودم
دست از همه باز داشتم آسودم

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۳۲
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر خلق چنانکه من منم دانندم
همچون سگ ز در بدر رانندم

ور زانکه درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۳۰
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک چند دویدم و قدم فرسودم
آخر بی تو پدید نامد سودم

تا دست به بیعت وفایت سودم
در خانه نشستم و فرو آسودم

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۳۷
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یا رب ز قناعتم توانگر گردان
وز نور یقین دلم منور گردان

روزی من سوختهٔ سرگردان
بی منت مخلوق میسر گردان

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۰۹
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دستی که زدی به ناز در زلفِ تو چنگ
چشمی که ز دیدنت ز دل بردی رنگ

آن چشم نشست بی توام غرقه به خون
وان دست بکوفت بی توام خیره به سنگ


#ابوسعید_ابوالخیر
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جز وصل تو ، دل به هرچه بستم توبه
بی یاد تو ، هر جا که نشستم ، توبه

در حضرت تو ، توبه شکستم صد بار
زین توبه ، که صد بار شکستم ، توبه

از بس که ، شکستم و ببستم ، توبه
فریاد ، همی کند ، ز دستم ، توبه

دیروز ، به توبه ای ، شکستم ساغر
وامروز ، به ساغری ، شکستم توبه

از هر چه ، نه از بهر تو کردم ، توبه
ور بی تو ، غمی خوردم ، ازآن غم ، توبه

و آن نیز ، که بعد ازین برای تو کنم
گر بهتر از آن توان ، از آن هم ، توبه

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀