کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.85K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت67 یه عالمه عکس بادخترهای مختلف داشت خارجی، ایرانی کیی به این همه دوست دختر میرسه همینجوری داشتم به عکس هاش نگاه میکردم یه پیام اومد براش رفتم پیام رو بازکردم که اسمشو نوشته بود ستاره ام دختر پیام داده بود فرهادم امروز میای دنبالم خرید شیطونه…
#پارت68

یه ادم چندتا میتونه دوست دختر داشته باشه موندم


جالبه به همشون هم میگه عشقم نفسم
قربون صدقه همشون هم میره


بابا واقعا حق داره ازش بدش بیاد
همش یاد حرف بابا میفتم که میگفت


قضیه ای لو رفتن دوست دخترات رو براخانواده ات تعریف کردی
خیلی دوست دارم بدونم قضیه لو رفتنش چیه


باصدای در زود ازجام پریدمو گوشی فرهاد رو زیر بالنج گذاشتم رفتم در وبازکردم



بله



کجایی نیم ساعت دارم در میزنم، گوشی فرهاد رو ندیدی میگه اینجا جا گذاشته


وایی اگه میفهمید من ورداشتم پدرمو در میورد


نه من ندیدم من همش تواتاقم بودم


برو حال اشپزخونه رو بگرد ببین اونجا ها نیست باشه


باشه الان میگردم در اتاقمو بستم
خداروشکر که لو نرفتم وگرنه بدبخت میشدم


گوشی رو برداشتمو توی جیبم گذاشتم
دراتاق رو بازکردمو به سمت پذیرایی رفتم


شاهین تواشپزخونه بود گوشی رو یواشکی زیر مبل انداختمو
رفتم به سمت اشپزخونه


همینکه من رو دید گفت

پیداش کردی

نه نبود

هوووف پس کجاس


تو برو دوباره هال روبگرد منم اشپزخونه


بدون اینکه جوابم رو بده به سمت سالن رفت


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت67 رمان پارادوکس جلوی در زدم رو ترمز و پیاده شدم. کمر بند ارزو رو باز کردمو بهش گفتم : _ میتونی بری خودت؟ _ اره. تو نمیای داخل خاله؟ دستی به موهای خرگوشیش کشیدمو گفتم: _ نه عزیزم. من کار دارم. برو مواظبه خودت باش. _ خدافظ _ بسلامت عزیزم. بعدش زودتر…
#پارت68
رمان پارادوکس

جلوی در که رسیدم از فکر اومدم بیرون. دستمو رو زنگ گزاشتمو فشار دادم. چند لحظه بیشتر نگذشته بود که در باز شد و چشمم به صورت خاکی میشا خورد. لبخندی زدمو گفتم:
_ خسته نباشی. چه گرد و خاکی کردی.
باخنده گفت:
_ دیگه چیکار کنم. باید تمیز تحویل صاحبش بدم. بیا تو.
بعد از جلوی در رفت کنار. وارد شدمو درو پشت سرم بستم. نگاهی به دور اطرافم انداختم و گفتم:
_ تقریبا همه کارارو کردی
_اره دیگه چیزی نمونده.
نگاه غمگینی بهش انداختمو گفتم:
_ پروازت کی هست؟
همونجور که دستاشو تمیز میکرد گفت:
_ تا اخر هفته.
_ بچه ها نیومدن بهت سر بزنن؟
_ چرا. مریم بود همین پیش پای تو رفت.
_ باشه. اومدم کمک. چه کارایی مونده؟
با مهربونی گفت:
_ عزیزم راضی به زحمتت نیستم.
الکی اخمامو کشیدم و گفتم:
_ از کی تاحالا تعارفی شدی؟
ریز خندید و گفت:
_ پس از رو اون میز شروع کن. یه جعبه بردار وسایل رو میزو بچین توش.
_ باشه.
شالمو دور سرم بستمو بعد رفتم سمت میزو مشغول جمع کردن وسایل شدم.
**
نمیدونم چقدر گذشت که با صدای میشا به خودم اومدم.
_ بیا یه چیزی بخور. خسته شدی
نگاهی به ساعت انداختم. دوساعت گذشته بود و من انقدر درگیر بودم که متوجه گذشت زمان نشدم.

@kadbanoiranii
#پارت68


****

در ماش
ین رو باز میکنم و نيلو رو از روی ویلچر بلند میکنم و روی صندلی میزارم.

کار دشواریه اما به روی خودم نمیارم که مبادا نيلوفر ناراحت بشه.

ویلچر رو جمع میکنم و داخل صندق میزارم.

عرقی که روی پیشونیم نشسته با پشت دست پاک میکنم و روی صندلی راننده جای میگیرم و حرکت میکنم.


جلسه ی بعدی دوروز دیگه که امیدوارم نيلو بدقلقی نکنه و بیاد.

بايد یادم باشه از حامد تشکر کنم که دکتر خوبی پیدا کرد.


نيلو دست دراز میکنه و ضبط رو روشن میکنه.

با تعجب بهش نگاه میکنم و با ذوق زیر پوستی از این حرکتش میگم :

_قربونت برم الان برات یه آهنگ شاد میزارم.


از شیشه ی ماشین به خیابون و ماشین ها چشم دوخته و جز سکوت چیزی نصیبم نمیشه.


یه موزیک پاپ شاد پلی میکنم و تلاش می‌کنم حال و هواشو عوض کنم اما کار به جایی نمی برم.


بی توجه به دلقک بازی های من، آهنگا رو عوض میکنه تا به چیزی که میخاد میرسه....

چیزی نمیگم و با افسوس به این همه غم چهره اش نگاه میکنم و به رانندگیم ادامه میدم.

چقد دلتنگ نيلویی هستم که صدای خنده هاش گوش دنیا رو کَر می‌کرد ...

اونی که آهنگ شاد گوش دادن و رقصیدن و خوشی جز لاینفک زندگیش بود....


__چرخِ فلک توپمو پاره کرده

اون روزا دیگه مگه برمیگرده


دنیا برام جور دیگه رقم خورد

سنگای هفت سنگ همه تو سرم خورد

.....
.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت68




آرزو که تا اون لحظه رو سایلنت بود،

مثل ما زانو زد روی زمین وگفت:ببخشید آقا شاهین.

شاهین لبخندش و پررنگ تر کرد و گفت: شما برای چی معذرت خواهی می کنید وقتی کاری نکردین؟!

آرزو جواب لبخندش و با یه لبخند داد و چیزی نگفت.

شاهین لبخند شیطونی زد و به مسعود نگاه کرد. باشطنت ابروش و انداخت بالا و


گفت:چشمم روشن مسعود شیطون شدی!!

حالا دیگه بی خبر میری دوست دختر می گیری؟ !اونم دختر به این
ماهی ؟!؟

و با دستش به من اشاره کرد!

این الان چی گفت؟!دوست دختر؟

من؟ برو بابا!!

اصلا یه درصد، یه درصد تو فکر کن من دوست دختر این دراکولا باشم! اوق.

به مسعود نگاه کردم تا ببینم عکس العملش چیه. اخماش بدجور توهم بود.شده بود برج زهرمار.

وقتی دید دارم نگاهش می کنم، یه پوزخند زد و توهین آمیز گفت:

شاهین، تو راجع به من چی فکر کردی؟

یعنی انقدر خرم؟!این دیوونه رو میخوام چیکار؟!

بچه پررو، تو چطوری به خودت اجازه میدی انقدر چرت و پرت بگی؟

من دیوونه ام؟

پوزخندی زدم و عصبی گفتم: آقاشاهین، من این دراکولا رو میخوام چیکار؟!

اصلا من و این دیوونه چه سنخیتی با هم داریم؟! و رو به مسعود ادامه دادم:

زشت بی ریخت!!!

به جای شاهین مسعود جواب داد:

- تو اولین دختری هستی که این حرف و بهم میزنی

من خیلیم خوش تیپم.

در ضمن تو چشمات مشکل داره که آدم به این توپی رو زشت می بینی؟

پوزخندم و پررنگ تر کردم و توهین آمیز گفتم:

من اولین نفریم که این حرف و بهت میزنم، چون بقیه مراعاتت و کردن نگفتن

.هه ... تو چرا انقدر از خودت راضی هستی؟

!خودشیفته بی ریخت؟


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر