کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.1K videos
95 files
43.3K links
Download Telegram
#پارت493

منو از خودش فاصله میده و چشماش بین مردمک هام دودو میزنه.
انگار میخواد مطمئن بشه که این حرفو من زدم و جدی ام!

مصمم نگاهش میکنم که پلکی میزنه :

_ آره عزیزم فقط.......
یه قولی بهم بده نيلوفر...!


اشکامو پاک میکنم و بینیمو بالا میکشم :


_ چه قولی؟!


_همیشه قوی باش نيلوفر!
نزار هیچ وقت، هیچ وقت غم به دلت بشینه و از پا درت بیاره!
هرموقع احساس ناراحتی کردی، میخوام بدونی که من هستم! مهم نیست چقد ازت دور باشم و چقدرفاصله بینمون باشه.... من هر زمان که بخوای پشتتم و هرگز اجازه نمیدم چیزی لبخندتو ازت بگیره!
تو نوری وسط شب تار من...
بهم قول بده دیگه نزاری اون نيلوفر ضعیفی که اوایل دیدم، کسی ببینه...!
همین....


با لبخندی اشک آلود سری به تایید تکون میدم و دوباره سرمو به سینش میرسونم و ضربان موزون قلبشو گوش میدم....


چند ثانیه در اون حالت می مونیم و وقتی حالمون کمی مساعد میشه، از روی صندلی بلند میشیم و هم قدم باهم به اتاق هومان میریم...

شبی که تا صبح در بغل هومان سر میکنم و با طلوع آفتابش هرکدوممون راهی سفری میشیم....


~غمگین ترین جای زندگی اونجاست که به کسی میگی خداحافظ
که دلت میخواست
تمام زندگیتو باهاش بگذرونی ~



#پایان_فصل_چهارم

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت493



باید تمام این راهی که من اومده بودم و برمی گشتیم تا برسیم به امیر و آرزو...


مسعود تقریبا باید دو ساعت من و روی کولش تحمل کنه بیچاره مسعود قطع به یقین تا برسیم اونجا کتلت آبمیو شده میشه... آخی
!!


یه پنج دقیقه ای از راه رفتنمون گذشته بود و هیچ حرفی بین من و مسعود رد و بدل نشده بود..

.ای بابا حوصله ام سر رفت... چرا این مسعود هیچی نمیگه؟!

کلافه و بی حوصله گفتم:مسعود..من حوصله ام سر رفته!

- همش بزن سر نره!

اخمی روی پشونیم نشست... گفتم:هه هه هه!!بی مزه...

خندید و گفت: آخه دختر خوب من چه کاری می تونم برای حوصله سر رفته تو بکنم؟

هان؟؟ رفتم تو فکر...

راست میگه این بیچاره چیکار می تونه بکنه؟!

!باهام حرف بزنه؟؟نه بابا... حالا می شینه مثل دیشب

از غم و غصه هاش میگه دپ میشم... پس چیکار کنه؟!....

آهان!! یافتم...خودشه!!

بشکنی زدم و ذوق زده گفتم :واسم آهنگ بخون! مثل بچه خنگا گفت:چی؟!واست آهنگ بخونم؟!!

- اوهوم!!

خونسردو بی تفاوت گفت: برو بابا توام حال داری!!

به نظرت من تواین وضعیت که کم مونده کمرم از وسط نصف بشه،

حال آهنگ خوندن دارم؟!!

آروم زدم تو سرش و گفتم:حرف نباشه!!

تو گفتی هر کاری می کنی تا من باهات قهر نباشم پس الکی غر نزن و راهت و برو.(و باذوق ادامه دادم:)

اگه تو نمی خونی پس من می خونم!!

و بدون اینکه به مسعود اجازه حرف زدن بدم، شروع کردم به خوندن:


@kadbanoiranii
#پارت493



باید تمام این راهی که من اومده بودم و برمی گشتیم تا برسیم به امیر و آرزو...


مسعود تقریبا باید دو ساعت من و روی کولش تحمل کنه بیچاره مسعود قطع به یقین تا برسیم اونجا کتلت آبمیو شده میشه... آخی
!!


یه پنج دقیقه ای از راه رفتنمون گذشته بود و هیچ حرفی بین من و مسعود رد و بدل نشده بود..

.ای بابا حوصله ام سر رفت... چرا این مسعود هیچی نمیگه؟!

کلافه و بی حوصله گفتم:مسعود..من حوصله ام سر رفته!

- همش بزن سر نره!

اخمی روی پشونیم نشست... گفتم:هه هه هه!!بی مزه...

خندید و گفت: آخه دختر خوب من چه کاری می تونم برای حوصله سر رفته تو بکنم؟

هان؟؟ رفتم تو فکر...

راست میگه این بیچاره چیکار می تونه بکنه؟!

!باهام حرف بزنه؟؟نه بابا... حالا می شینه مثل دیشب

از غم و غصه هاش میگه دپ میشم... پس چیکار کنه؟!....

آهان!! یافتم...خودشه!!

بشکنی زدم و ذوق زده گفتم :واسم آهنگ بخون! مثل بچه خنگا گفت:چی؟!واست آهنگ بخونم؟!!

- اوهوم!!

خونسردو بی تفاوت گفت: برو بابا توام حال داری!!

به نظرت من تواین وضعیت که کم مونده کمرم از وسط نصف بشه،

حال آهنگ خوندن دارم؟!!

آروم زدم تو سرش و گفتم:حرف نباشه!!

تو گفتی هر کاری می کنی تا من باهات قهر نباشم پس الکی غر نزن و راهت و برو.(و باذوق ادامه دادم:)

اگه تو نمی خونی پس من می خونم!!

و بدون اینکه به مسعود اجازه حرف زدن بدم، شروع کردم به خوندن:


@kadbanoiranii