کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.85K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت363 رسانه تبلیغی ما باشید🎀 به کدبانوها فوروارد کن 😊 لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join @kadbanoiranii https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال @kadbanoiranii   حرام…
#پارت364


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت364

وقتی توپم خطا میره و گل نمیشه، به خودم میام و هوای گرمای دست هومان و عطرش از سرم میپره.
با حرص پامو زمین میکوبم و معترض و با اخم مصنوعی و بهانه جویی میگم :


_قبول نیست من از این بیلبیلکا که مالیدی به سر چوبت استفاده نکردم...


توپ بنفش رو هدف میگیره و بی شک گله چون یک وجب با سوراخ فاصله داره.


_چوبی که تو برداشتی تاحالا استفاده نشده، نیاز به سنباده نداره!

و تَق...
توپ بعدی ام به صورت خیلی حرفه ای به تور افتاد.

دندون روی هم میسابم و پاکوبان به سمت راست میز میرم و یکی از توپ ها که موقعیت بهتری داره نشونه میگیرم و با همون ژستی که هومان یادم داد، می‌ایستم و تو دلم به توپ لامصب التماس میکنم منو ضایع نکنه و گل بشه!
بسم الله میگم و با شتابی که فکر میکنم مناسبه، ضربه رو میزنم و چشمامو سریع می بندم و با صدای هومان، هیجان زده چشم باز میکنم :


_بد نبود!


وای خدایا ممنونتم! بالاخره تونستم...

بالا و پایین میپرم و با خنده و ذوق میگم :


_بد نبود؟؟؟
عالی بود..... عالیییی....


کوتاه سری تکون میده و برای ضربه ی بعدی دقیقا کنار دست من وایمیسته و روی میز دولا میشه.

عضلات پیچ در پیچ شونه و کمرش بهم چشمک میزنن که روشون دست بکشم یا با ناخن خط های فرضی و نوازش وار ترسیم کنم!


باصدای برخورد توپ حواسمو به میز میدم و....

دهنم باز می‌مونه!
هومان توپ سیاهو داخل گودی انداخته بود!
ناباورانه میخندم و دستامو مشت میکنم و در هوا تکون میدم و با خوش حالی وافری هیجانمو خالی میکنم :



_ یس..... یس....... باختی آقا هومان..... باختی......جونمی جون....... فردا شب باید بریم بیرون....

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت364




رو به مسعود گفتم:اوکی...باهم بریم.

لبخندی زد و از جاش بلند شد... منم از جام بلند شدم و دستم دراز کردم سمت بشقابا

تا جمشون کنم که مسعود گفت:چیکار می کنی؟!

بشقابارو جمع کردم و گفتم:می خوام اینارو جمع کنم...

و به سمت ظرفشویی رفتم تا بذارمشون توی سینک که مسعود گفت: بیخیال بابا.... خودم بعدن جمعشون می کنم.

بیا بریم تو هال!!

اومدم بگم نمی خواد و خودم جمعشون می کنم که تویه چشم به هم زدن دستم و گرفت و کشید...

من و از آشپزخونه بیرون آورد و به سمت مبل روبروی تلویزیون رفت...روش نشست و منم کنار خودش نشوند.

دستم خیلی درد گرفته بود..

. وحشی روانی از بس محکم دستم وکشید، دردگرفت!!

اخمی کردم و گفتم:چته تو؟! چرا وحشی بازی در میاری؟!!دستم و از جا کندی دیوونه !!

بی توجه به حرف من، تلویزیون و روشن کرد و در حالیکه کانالا رو جا به جا می کرد، گفت:

برو اون وسیله هات و بيار بشینیم ۴ تا کلمه باهم حرف بزنیم ببینم می خوای واسه پایان نامه ات چیکار کنی!!

نگاهش به من نبود و به تلویزیون نگاه می کرد...

شکلکی واسش در آوردم تا یه ذره از حرصم و خالی کنم...انگار نه انگار که بهش گفتم دستم درد گرفته!

بی ادب پررو نه به خاطر کشیدن دستم از عذرخواهی کرد و نه به خاطر قورمه سبزی خوشمزه ای که بهش دادم، درست حسابی تشکر کرد..

. دمت جیزم شد تشکر؟!!

جونش در میومد اگه یه ذره با ادب تر وشیک تر تشکر می کرد؟!!

از جام بلند شدم و به سمت اپن رفتم...

غروب که اومدم، وسایلم و روی اپن گذاشتم. وسایل و برداشتم و به سمت مسعود رفتم..

.گذاشتمشون روی میز عسلی روبروی مسعود و گفتم: آوردم...

نگاهش و از تلویزیون گرفت و دوخت به وسایلم...

نگاهی بهم کرد و گفت:خب می شنوم..

پوزخندی زدم و گفتم: خداروشکر که می شنوی...

برو خداروشکر کن که بهت قدرت شنیدن داده!!


@kadbanoiranii