کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت360 رسانه تبلیغی ما باشید🎀 به کدبانوها فوروارد کن 😊 لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join @kadbanoiranii https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال @kadbanoiranii حرام…
#پارت361
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
ادامه رمان گل یاس
#پارت361
لبهام به لبخند پت و پهنی مزین میشه و میز بیلیاردو دور میزنم و کنارش می ایستم.
قر ریزی به گردنم میدم و ناخودآگاه لحنم نازدار و لوس میشه :
_ خوش گذرونی تنها تنها؟
اگر بوی محرک عطرش که دلم رو مالش میده رسوام نکنه ، قطعا نگاه بی افسارم که دائم سمت ماهیچه های برجسته ی سینه ی فراخش کش میاد، رسوام میکنه!
وای اگر هومان بفهمه چه چشم دریده ای شدم و احساسات درونیم فاش بشه...!!
نگاه ازم میگیره و لیوان کوکتل رو لبه ی میز میزاره و برای زدن ضربه اش آماده میشه و چوب کیو استیک رو تنظیم میکنه و حین عقب کشیدن چوب و نشونه گیری میگه :
_توام طبق معمول اومدی و این تنهایی رو به هم زدی!
با پایان حرفش توپ رو با ضربه ی آهسته ای به هدف میندازه.
ذوق زده تشویقش میکنم و دست میزنم :
_Great shot
(ضربه ی عالی!)
ابروهاشو بالا میده و گوشه ی لبش کش میاد :
_ نه بابا توام بلدی!
من نمیفهمم چرا از مسخره کردن من لذت میبره و اینجوری با تفریح نگاهم میکنه!
یه تای ابرومو بالا میدم و چپ چپی نگاهش میکنم و میگم :
_پس چی فکر کردی!
جهتش رو عوض میکنه تا توپ بعدی رو بزنه و به جلو متمایل میشه و چقدر این ژست حرفه ای بهش میاد!
نوشیدنی داخل لیوان به نظر خیلی خوش طعم میاد. مخصوصا با اون تیکه های یخ، یه چیزی مثل یخ در بهشت خودمون!
برش میدارم و به لبم نزدیک میکنم و یه قلپ ازش میخورم اما قبل از قورت دادنش صدای هومانو با همون لحن خونسردش میشنوم :
_اون یه نوشیدنی الکلیِ، برای بچه ها مناسب نیست!
چشمام گرد میشه و همش رو بیرون میپاشم و بزاق گس و شیرین دهنم رو به اجبار پایین میفرستم و قیافم مچاله میشه و دستی دور دهنم میکشم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت361
لبهام به لبخند پت و پهنی مزین میشه و میز بیلیاردو دور میزنم و کنارش می ایستم.
قر ریزی به گردنم میدم و ناخودآگاه لحنم نازدار و لوس میشه :
_ خوش گذرونی تنها تنها؟
اگر بوی محرک عطرش که دلم رو مالش میده رسوام نکنه ، قطعا نگاه بی افسارم که دائم سمت ماهیچه های برجسته ی سینه ی فراخش کش میاد، رسوام میکنه!
وای اگر هومان بفهمه چه چشم دریده ای شدم و احساسات درونیم فاش بشه...!!
نگاه ازم میگیره و لیوان کوکتل رو لبه ی میز میزاره و برای زدن ضربه اش آماده میشه و چوب کیو استیک رو تنظیم میکنه و حین عقب کشیدن چوب و نشونه گیری میگه :
_توام طبق معمول اومدی و این تنهایی رو به هم زدی!
با پایان حرفش توپ رو با ضربه ی آهسته ای به هدف میندازه.
ذوق زده تشویقش میکنم و دست میزنم :
_Great shot
(ضربه ی عالی!)
ابروهاشو بالا میده و گوشه ی لبش کش میاد :
_ نه بابا توام بلدی!
من نمیفهمم چرا از مسخره کردن من لذت میبره و اینجوری با تفریح نگاهم میکنه!
یه تای ابرومو بالا میدم و چپ چپی نگاهش میکنم و میگم :
_پس چی فکر کردی!
جهتش رو عوض میکنه تا توپ بعدی رو بزنه و به جلو متمایل میشه و چقدر این ژست حرفه ای بهش میاد!
نوشیدنی داخل لیوان به نظر خیلی خوش طعم میاد. مخصوصا با اون تیکه های یخ، یه چیزی مثل یخ در بهشت خودمون!
برش میدارم و به لبم نزدیک میکنم و یه قلپ ازش میخورم اما قبل از قورت دادنش صدای هومانو با همون لحن خونسردش میشنوم :
_اون یه نوشیدنی الکلیِ، برای بچه ها مناسب نیست!
چشمام گرد میشه و همش رو بیرون میپاشم و بزاق گس و شیرین دهنم رو به اجبار پایین میفرستم و قیافم مچاله میشه و دستی دور دهنم میکشم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت361
این وکه گفتم باحرص قاشقش وانداخت توی بشقابش که صدای گوش خراشی ایجاد کرد..
.اخم غلیظی روی پیشونیش نقش بسته بود.....
عصبانی گفت: تو رو خدابس کن شیداا!!
من گشنمه می فهمی؟؟هی بچم بچم می کنی که چی؟؟من گشنمه!
الانم می خوام بچت و بخورم...دیگه هم دلم نمی خواد حرف زیادی بشنوم.. افتاد؟!
خیلی عصبانی بود...نزدیک بود خودم و خیس کنم!!منی که هیچ وقت از مسعود نترسیده بودم، الان داشتم سکته می کردم...
تا حالا مسعود وانقد عصبانی ندیده بودم... با خشم زل زده بود بهم..
داد زد:
- افتاد؟!
با ترس سری تکون دادم و گفتم: آره... اخمش غلیظ ترشد و به دیس برنج اشاره کرد.
..زیر لب گفت: پس بخور ونگاهش و ازم گرفت و دوخت به بشقابش..
دوباره قاشقش و پر از برنج کرد و برد سمت دهنش و... و بچم و خورد!بغض کرده بودم...
می خواستم بزنم زیر گریه!!قورمه سبزی من و خورد...
قورمه سبزی واسه خوردنه دیگه!!
چرا چرت میگم؟؟ من چم شده؟؟ خل شدم؟
!یعنی چی هی بچم بچم می کنی؟؟مگه قورمه سبزیم بچه آدم میشه؟!چرت نگو شیدا!! بكپ غذات و کوفت کن..
بغضم و قورت دادم و دستم و بردم سمت دیس برنجیه کفگیر واسه خودم برنج ریختم و چند تا قاشقم خورشت روش ریختم.
..قاشقم و پر از برنج کردم و بردم سمت دهنم..
.نگاهی به مسعود انداختم که با اخمای درهم به بشقابش خیره شده بود و داشت تند تند غذا می خورد..
نگاهم و از مسعود گرفتم و دوختم به قاشق توی دستم..
. بغضم بیشتر شد... دوباره بغضم و قورت دادم و قاشق و به دهنم نزدیک کردم.
چشمام و بستم و سریع قاشق و کردم تو دهنم!!
مزه اش عالی بود...
قربون خودم برم من!!من این همه استعداد داشتم و رو نکرده بودم؟؟به به!!گور بابای بچه...غذارو بچسب...
غذا رو مزه مزه کردم و قورتش دادم... فوق العاده بود!!
@kadbanoiranii
این وکه گفتم باحرص قاشقش وانداخت توی بشقابش که صدای گوش خراشی ایجاد کرد..
.اخم غلیظی روی پیشونیش نقش بسته بود.....
عصبانی گفت: تو رو خدابس کن شیداا!!
من گشنمه می فهمی؟؟هی بچم بچم می کنی که چی؟؟من گشنمه!
الانم می خوام بچت و بخورم...دیگه هم دلم نمی خواد حرف زیادی بشنوم.. افتاد؟!
خیلی عصبانی بود...نزدیک بود خودم و خیس کنم!!منی که هیچ وقت از مسعود نترسیده بودم، الان داشتم سکته می کردم...
تا حالا مسعود وانقد عصبانی ندیده بودم... با خشم زل زده بود بهم..
داد زد:
- افتاد؟!
با ترس سری تکون دادم و گفتم: آره... اخمش غلیظ ترشد و به دیس برنج اشاره کرد.
..زیر لب گفت: پس بخور ونگاهش و ازم گرفت و دوخت به بشقابش..
دوباره قاشقش و پر از برنج کرد و برد سمت دهنش و... و بچم و خورد!بغض کرده بودم...
می خواستم بزنم زیر گریه!!قورمه سبزی من و خورد...
قورمه سبزی واسه خوردنه دیگه!!
چرا چرت میگم؟؟ من چم شده؟؟ خل شدم؟
!یعنی چی هی بچم بچم می کنی؟؟مگه قورمه سبزیم بچه آدم میشه؟!چرت نگو شیدا!! بكپ غذات و کوفت کن..
بغضم و قورت دادم و دستم و بردم سمت دیس برنجیه کفگیر واسه خودم برنج ریختم و چند تا قاشقم خورشت روش ریختم.
..قاشقم و پر از برنج کردم و بردم سمت دهنم..
.نگاهی به مسعود انداختم که با اخمای درهم به بشقابش خیره شده بود و داشت تند تند غذا می خورد..
نگاهم و از مسعود گرفتم و دوختم به قاشق توی دستم..
. بغضم بیشتر شد... دوباره بغضم و قورت دادم و قاشق و به دهنم نزدیک کردم.
چشمام و بستم و سریع قاشق و کردم تو دهنم!!
مزه اش عالی بود...
قربون خودم برم من!!من این همه استعداد داشتم و رو نکرده بودم؟؟به به!!گور بابای بچه...غذارو بچسب...
غذا رو مزه مزه کردم و قورتش دادم... فوق العاده بود!!
@kadbanoiranii