کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت224 رمان پارادوکس نشستم رو تخت و دستمو به سرم گرفتم. اروم گفت: _ من برم دنبال کارا. شرکتی که باهاشون قرارداد بستیم هنوز جوابی ندادن. اومد از در بره بیرون که بدون اینکه نگاش کنم گفتم: _صبر کن. از گوشه چشم دیدم که ایستاد. بازم مستقیم نگاش نکردم. با…
#پارت225
رمان پارادوکس
_پس حالا که قراره همدیگه رو تحمل کنیم باید یه سری چیزا بینمون انجام بشه.
یه تای ابروشو انداخت بالا و با شیطنت گفت:
_ خوب؟؟؟
انگشتامو اوردم بالا و شروع کردم به شمردن:
_ اول اینکه هرکی سرش به کار خودشه. کسی حق دخالت کردن تو کار اون یکی و نداره.
دوم اینکه بدون در زدن حق ورود به اتاق همو نداریم.
اومدم سومی و بگم که پرید وسط حرفمو گفت:
_ خوب خوب میفرمودین...
اخمامو کشیدم تو هم و بی توجه به لحن پر تمسخرش ادامه دادم:
_ حق دست زدن به منو نداری. حتی یه لمس کوچیک...
_ یعنی تو داری؟؟؟
درحالیکه متوجه نشده بودم که چی گفته گفتم:
_ چی؟؟؟
_ اخه گفتی فقط من حق ندارم بهت دست بزنم. راجب خودت چیزی نگفتی. پس یعنی خودت حق داری به من دست بزنی؟؟
بیشتر اخم کردمو با لحن عصبیم گفتم:
_ جفتمون حق نداریم بهم دیگه نزدیک شیم.
_ خوب بقیشو بگو
🍃 @kadbanoiranii
رمان پارادوکس
_پس حالا که قراره همدیگه رو تحمل کنیم باید یه سری چیزا بینمون انجام بشه.
یه تای ابروشو انداخت بالا و با شیطنت گفت:
_ خوب؟؟؟
انگشتامو اوردم بالا و شروع کردم به شمردن:
_ اول اینکه هرکی سرش به کار خودشه. کسی حق دخالت کردن تو کار اون یکی و نداره.
دوم اینکه بدون در زدن حق ورود به اتاق همو نداریم.
اومدم سومی و بگم که پرید وسط حرفمو گفت:
_ خوب خوب میفرمودین...
اخمامو کشیدم تو هم و بی توجه به لحن پر تمسخرش ادامه دادم:
_ حق دست زدن به منو نداری. حتی یه لمس کوچیک...
_ یعنی تو داری؟؟؟
درحالیکه متوجه نشده بودم که چی گفته گفتم:
_ چی؟؟؟
_ اخه گفتی فقط من حق ندارم بهت دست بزنم. راجب خودت چیزی نگفتی. پس یعنی خودت حق داری به من دست بزنی؟؟
بیشتر اخم کردمو با لحن عصبیم گفتم:
_ جفتمون حق نداریم بهم دیگه نزدیک شیم.
_ خوب بقیشو بگو
🍃 @kadbanoiranii
#پارت225
کار خودشه...!!
از همون موقع که بعد از من به خونه برگشت رفتارش مشکوک بود.
برای کنترل این عصبانیت لعنتی دستمو مشت میکنم و به پیشونیم ضربه میزنم .
_گربه صفت !!!
آدمت میکنم!!
کاری میکنم بفهمی هومان کیه!
به گوه خوردن ميندازمت....
بلایی به سرت میارم که روزی هزار دفعه برای خودت دیکته کنی هیچ کس نمیتونه هومانو رسوا کنه.
کلمه های آخرو با صدای بلند میگم اما آروم نمیشم.
کاش آنا رو بیشتر میزدم.... کاش اونقد میزدم تا جون بده....
بازی بدی رو شروع کرد و حقشو گذاشتم کف دستش و حالا نیلوفر داره اون بازی رو ادامه میده و تاوان سخت تری میده چون.....
نمیتونم بگذرم...
نمیتونم از گناه کسی بگذرم که آمار منو پخش کرده ...
با چه قصدی اینکارو کرده؟؟ ...
بازی با آبروی منو خراب کردن وجه ام؟!
پوزخند میزنم...
به کاهدون زدی خانوم کوچولو...
بد کاری کردی ..
منم به روش خودم باهات تسویه میکنم .
نقد باهات حساب میکنم و منتظرت نمیزارم...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
کار خودشه...!!
از همون موقع که بعد از من به خونه برگشت رفتارش مشکوک بود.
برای کنترل این عصبانیت لعنتی دستمو مشت میکنم و به پیشونیم ضربه میزنم .
_گربه صفت !!!
آدمت میکنم!!
کاری میکنم بفهمی هومان کیه!
به گوه خوردن ميندازمت....
بلایی به سرت میارم که روزی هزار دفعه برای خودت دیکته کنی هیچ کس نمیتونه هومانو رسوا کنه.
کلمه های آخرو با صدای بلند میگم اما آروم نمیشم.
کاش آنا رو بیشتر میزدم.... کاش اونقد میزدم تا جون بده....
بازی بدی رو شروع کرد و حقشو گذاشتم کف دستش و حالا نیلوفر داره اون بازی رو ادامه میده و تاوان سخت تری میده چون.....
نمیتونم بگذرم...
نمیتونم از گناه کسی بگذرم که آمار منو پخش کرده ...
با چه قصدی اینکارو کرده؟؟ ...
بازی با آبروی منو خراب کردن وجه ام؟!
پوزخند میزنم...
به کاهدون زدی خانوم کوچولو...
بد کاری کردی ..
منم به روش خودم باهات تسویه میکنم .
نقد باهات حساب میکنم و منتظرت نمیزارم...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت225
پس دراکولا کجاست؟!
قبرستون !!!بهتر باو.اصلا نیاد. کیه که بدش بیاد؟!
البته می دونم اگه این و بلند بگم دخترای کلاسمون خرخرم و می جوئن!
عاشق مسعودن. واسش جون میدن همش بهش زل میزنن و واسش عشوه خرکی میان ایش!
!مرده شورشون و ببرن مسعودم آدمه که اینا عاشقشن؟!
صدای سعید من و متوجه خودش کرد:
- برو بچز یه لحظه.
و بين اون شلوغی چند باری دادزد تا بچه ها ساکت شدن.
سعید لبخندی زد و گفت:راستش بچه ها من و یه سری از رفقا می خوایم یه جشن کوچیک واسه مسعود بگیریم!!
یکی از دخترای چندش کلاس با هيجان روبه سعید گفت: جشن؟!تولد مسعوده؟!!
- نه. تولدش نیست. نمی دونم می دونید یا نه ولی پایان نامه مسعود به عنوان پایان نامه برتر دانشگاه انتخاب شده...
و بچه ها بهش مهلت ندادن که ادامه بده..
صدای دست و کف و سوتشون فضای اتاق و پر کرده بود. یکی دیگه از دخترا با عشوه گفت: به افتخار عشقم !!
اوق!!!!چه حال به هم زن!!!عشقت؟!!!چندش!!!
خدا باید به عقلی به شما بده و یه عقلیم به مسئولان دانشگاه!!!
آخه مگه آدم قحطی بود که پایان نامه مسعود برتر شد؟!
ایش!!!فکر کنم پول داده استادا رو خریده!!
سعید دستش و بالا برد و بچه هارو به سکوت دعوت کرد.
ادامه داد:
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
پس دراکولا کجاست؟!
قبرستون !!!بهتر باو.اصلا نیاد. کیه که بدش بیاد؟!
البته می دونم اگه این و بلند بگم دخترای کلاسمون خرخرم و می جوئن!
عاشق مسعودن. واسش جون میدن همش بهش زل میزنن و واسش عشوه خرکی میان ایش!
!مرده شورشون و ببرن مسعودم آدمه که اینا عاشقشن؟!
صدای سعید من و متوجه خودش کرد:
- برو بچز یه لحظه.
و بين اون شلوغی چند باری دادزد تا بچه ها ساکت شدن.
سعید لبخندی زد و گفت:راستش بچه ها من و یه سری از رفقا می خوایم یه جشن کوچیک واسه مسعود بگیریم!!
یکی از دخترای چندش کلاس با هيجان روبه سعید گفت: جشن؟!تولد مسعوده؟!!
- نه. تولدش نیست. نمی دونم می دونید یا نه ولی پایان نامه مسعود به عنوان پایان نامه برتر دانشگاه انتخاب شده...
و بچه ها بهش مهلت ندادن که ادامه بده..
صدای دست و کف و سوتشون فضای اتاق و پر کرده بود. یکی دیگه از دخترا با عشوه گفت: به افتخار عشقم !!
اوق!!!!چه حال به هم زن!!!عشقت؟!!!چندش!!!
خدا باید به عقلی به شما بده و یه عقلیم به مسئولان دانشگاه!!!
آخه مگه آدم قحطی بود که پایان نامه مسعود برتر شد؟!
ایش!!!فکر کنم پول داده استادا رو خریده!!
سعید دستش و بالا برد و بچه هارو به سکوت دعوت کرد.
ادامه داد:
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر