کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.6K videos
95 files
42.8K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت205 رمان پارادوکس نمیدونم چقدر تو اون حالت بودم که باصدای کسی بالای سرم چشامو باز کردم. چشمم که به حامی افتاد جیغ بلندی که کشیدم که عقب رفت و دستاشو جلوی خودش اورد و اروم گفت: _ نترس. نترس اروم باش. نگاه من الان میرم بیرون. نترس. فقط نگرانت شدم. …
#پارت206
رمان پارادوکس

ترسیده بودم. من با بدن برهنه تو وان حمام و دیدن کسی که بهم تجاوز کرده بود بالای سرم منو ترسونده بود. دستامو رو سرم گزاشتم و پشت سر هم میگفتم:
_ به من دست نزن. ازم دور شو. نمیخوام ببینمت نمیخوام.
پشتمو بهش کردم و دور خودم میچرخیدم. یهو با حلقه شدن دوتا دست دورم صدای جیغم بلند شد.منو به خودش نزدیک کرد و صداش زیر گوشم اومد:
_ هیییسسسس... نترس چیزی نیست. کاریت ندارم.
با ترس شروع کردم به دست و پا زدن. میخواستم خودمو ازش دور کنم اما دستاش اجازه نمیداد. با ترس ناله زدم:
_ ولم کن. ازت میترسم. ازت بدم میاد. ولم کن.دیگه نمیتونم. دیگه نمیتونممم.
منو چرخوند سمت خودش. دستاشو دور صورتم حلقه کرد که ناخوداگاه یه قطره اشک از چشمم چکید. شک نداشتم که قراره اتفاق سه سال پیش بازم تکرار شه. با انگشت شصتش اشک رو گونمو پاک کرد و اروم شروع کرد به حرف زدن:
_ یک ساعت و نیمه دارم در میزنم. میفهمی؟ نگرانت شدم. تو اینجا امانتی. دو شب پیش بیمارستان داشتمت. میدونی وقتی اونجوری بیحال دیدمت چه حالی شدم؟ من نسبت به همه ی کارمندام مسئولم. نگران شدم فقط. همین. انقدر نلرز من کاریت ندارم. باشه؟ اروم باش. هیسسس..
و انقدر حرف زد و حرف زد و تکونم داد که نفهمیدم چیشد و چشای خیسم سنگین شد و دیگه نفهمیدم چیشد. فقط حس کردم تو یه حجم نرمی فرو رفتم.


@kadbanoiranii
#پارت206

حدود ده دقیقه ی بعد وارد پارکینگ طبقاتیِ یک برج مجلل و باشکوه شدیم.

تا حدی خیره ی عظمت و جلوه ی این ساختمان چندین طبقه شدم که نفهمیدم کِی ماشین از حرکت ایستاد و هومان پیاده شد.

دهن باز موندمو بستم و حرکتی به خودم دادم و پیاده شدم.

خبری از بنز اسکورتی که همراهمون بود نیست و گویا وقتی حواسم پرت بوده، جای دیگه ای رفت.

برای اینکه کمترین لنگ زدن رو داشته باشم، قدم های کوتاه بر می داشتم و چند متری با هومان که جلوتر از من راه می‌رفت، فاصله داشتم.

روبروی آسانسور ایستاد و دکمه رو فشرد.
بهش رسیدم و پشتش وایسادم.
از این زاویه ، اندام ورزیده و چهار شونه اش بیشتر تو چشم بود و قد بلندش بهم احساس کوتوله بودن القا می‌کرد.
دستمو بالا آوردم و مثل بچه های دبستانی قدم رو باهاش مقایسه کردم.

سرِ من در امتداد فضای بین کتفش بود و با حساب سر انگشتی ، سی یا چهل سانت ازم بلندتر بود.

بابا لنگ دراز !

اولین کلمه ای که به ذهنم رسید و لب هام به خنده کش اومد.
قطعا اگه هومانِ عُنق و قدرتمند بفهمه چه واژه ای رو بهش نسبت دادم، عصبی میشه.

آسانسور متوقف میشه و درش با ملودی گوش نوازی باز میشه. هومان وارد میشه و نگاه کوتاه و سردی بهم میندازه و با سر اشاره میکنه که سریعتر داخل برم.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت206




پوزخندی زدم و شروع کردم به خوردن
اول بستنیم و تا نصفه خوردم.

بعد رفتم سراغ آیس پکم.

اونم یه ذره خوردم و یه ذره آب پرتقال خوردم. کیکمم گذاشتم برای آخر


دوباره شروع کردم به خوردن بستنیم.

مسعود با تعجب به من خیره شده بود.

بعد از یه مدت که تو سکوت گذشت، گفت:

نوبت گذاشتی واسه هر کدوم اول بستنی،

بعد آپس پک، بعد آب پرتقال و لابد آخر از همه هم کیک دیگه، نه؟!

همون طور که بستنیم و می خوردم، سری به علامت تایید تکون دادم.

بستنیه دیگه داشت تموم می شد که یهو نمی دونم چی شد که گیلاس کج شدو هرچی توش بود، ریخت رو مانتوم

ای خاک تو سر دست و پا چلفتیم کنن"ببین مانتوم و چیکار کردم!

- ای خاک تو سر دست و پا چلفتيت کنن!!!ببین مانتوت و چیکار کردی

این کی بود؟ اصدای مسعود نبود؟!چرا خودش بود.

با تعجب بهش زل زدم.

این فکر من و چجوری خوند ؟!

چرا مثل من حرف زد؟ وای خدایا، بسم ا... این جنه ؟!

اون و بیخیال

باید برم یه دستشویی جایی مانتوم و بشورم.

مسعود اشاره ای به مانتوم کرد و گفت: باید بری به دستشویی جایی مانتوت و بشوری


این دفعه دیگه، لکنت زبون گرفته بودم

با چشمای گرد شده به مسعود زل زدم و تو دلم بسم ا... گفتم.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر