#پارت۹۰۱
دندان به هم می ساید و با خشم می غرد:
-با وقاحت تمام تو چشمم زل زد گفت تاوان قال گذاشتن دختر صفایی رو با قال گذاشتن عروست پس می دی! همین! بعدشم که با حاجی تماس گرفتم و همه چیزو بهش گفتم.
تعریف می کند که چطور نریمان تمام مدت تک به تک اتفاقاتی که در شرکت و در زندگی مان می افتاده را کف دست صفایی می گذاشته است.
با اطمینان می گوید که حتم دارد انگیزه اش از این کار پول است و صفایی او را به مبلغ چشم گیری خریده است. که تمام احضاریه ها را می گرفته و گم گور می کرده و حالا هم خودش را نیست کرده اثری از او پیدا نیست.
زمانی که تعریف می کند فکش از فشار می لرزد اما ژست خونسردش را حفظ می کند و می گوید که پیدایش می کند!
دستش روی سرم محکم می شود و متوجه می شوم که تنش را سفت می کند.
-شهرزاد تو خودت می دونی که برام چی هستی! می دونی که با یه اشاره ات جونمو کف دستت می ذارم اما قسم می خورم که چاره ای نداشتم جز اون انتخابی که کردم. یعنی من یه سری تعهد به آدمای دیگه زندگیم، به خانواده ام دارم که نمی تونستم اون لحظه نادیده شون بگیرم و به تو یا هرکس دیگه ای خبر بدم. به تار موت قسم که نمی تونستم. بابتش خودمو مقصر می دونم، خودمو لعنت می کنم که تنهات گذاشتم اما چاره ای نداشتم. باورم می کنی؟ منو می بخشی؟
دلم برایش می سوزد. آتش می گیرد. نمی خواست که غرور پدرش را پیش من خرد کند. بگوید که دلیل تهدید و هدف گرفتن آبرویشان، گذشته پدرش بوده است.
نمی داند که من با تمام وجودم به او افتخار می کنم. افتخار می کنم که توانست بر خلاف خواسته ی درونی اش، بر خلاف کینه ای که از پدرش درباره ی گذشته اش داشت، صلاح خانواده را در نظر بگیرد و پا روی دلش بگذارد.
من خوب می دانم که چقدر برایش سخت بوده و روحش چقدر بابت این تصمیم آسیب دیده است اما لب به شکایت باز نمی کند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
دندان به هم می ساید و با خشم می غرد:
-با وقاحت تمام تو چشمم زل زد گفت تاوان قال گذاشتن دختر صفایی رو با قال گذاشتن عروست پس می دی! همین! بعدشم که با حاجی تماس گرفتم و همه چیزو بهش گفتم.
تعریف می کند که چطور نریمان تمام مدت تک به تک اتفاقاتی که در شرکت و در زندگی مان می افتاده را کف دست صفایی می گذاشته است.
با اطمینان می گوید که حتم دارد انگیزه اش از این کار پول است و صفایی او را به مبلغ چشم گیری خریده است. که تمام احضاریه ها را می گرفته و گم گور می کرده و حالا هم خودش را نیست کرده اثری از او پیدا نیست.
زمانی که تعریف می کند فکش از فشار می لرزد اما ژست خونسردش را حفظ می کند و می گوید که پیدایش می کند!
دستش روی سرم محکم می شود و متوجه می شوم که تنش را سفت می کند.
-شهرزاد تو خودت می دونی که برام چی هستی! می دونی که با یه اشاره ات جونمو کف دستت می ذارم اما قسم می خورم که چاره ای نداشتم جز اون انتخابی که کردم. یعنی من یه سری تعهد به آدمای دیگه زندگیم، به خانواده ام دارم که نمی تونستم اون لحظه نادیده شون بگیرم و به تو یا هرکس دیگه ای خبر بدم. به تار موت قسم که نمی تونستم. بابتش خودمو مقصر می دونم، خودمو لعنت می کنم که تنهات گذاشتم اما چاره ای نداشتم. باورم می کنی؟ منو می بخشی؟
دلم برایش می سوزد. آتش می گیرد. نمی خواست که غرور پدرش را پیش من خرد کند. بگوید که دلیل تهدید و هدف گرفتن آبرویشان، گذشته پدرش بوده است.
نمی داند که من با تمام وجودم به او افتخار می کنم. افتخار می کنم که توانست بر خلاف خواسته ی درونی اش، بر خلاف کینه ای که از پدرش درباره ی گذشته اش داشت، صلاح خانواده را در نظر بگیرد و پا روی دلش بگذارد.
من خوب می دانم که چقدر برایش سخت بوده و روحش چقدر بابت این تصمیم آسیب دیده است اما لب به شکایت باز نمی کند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر