#پارت۸۳۴
-باهاش صحبت کردم. اولش براش سخت بود و می گفت خودش اینجا می مونه و من می تونم با تو بیام اصفهان. اما خب من به هیچ وجه نمی تونم از مامان جدا بشم. نمی تونم تنهاش بذارم. یه جوری راضیش کردم. تو بگو منظورت از اینکه فکرایی داری چیه؟ کنجکاوم کردی!
چند ثانیه با چشمانی خندان و لب هایی که به شکل جذابی طرح یک لبخند ملایم داشتند نگاهم می کند.
انگشتش را از کنار ابرویم تا پایین چانه ام نوازش وار می کشد و بعد مسیر دستش را به سمت موهایم تغییر می دهد.
-هیچوقت ازت نپرسیدم اما این اواخر بهش فکر کردم...
نوک انگشتش به پشت گردنم می رسد و لرزی گذرا از تنم می گذرد. آب دهانم را قورت می دهم و به اویی نگاه می کنم که مسیر نگاهش به موهای من می رسید.
-هیچ وقت به این فکر کردی که ادامه تحصیل بدی؟ تو رشته ی خودت... یا اصلا هر رشته ای که دوست داری. اون موقع خب شرایط ایجاب کرد که بعد از گرفتن مدرک کارشناسیت زود وارد بازار کار بشی. الان... من هستم... مادرم... مادرت. رزا بزرگ شده دیگه. می تونیم با کمک هم یکم از بار زندگی روی این شونه های ظریفت کم کنیم. یکم مسئولیتات کمتر شه. بیشتر به خودت فکر کنی. به اینکه دوست داری چطور وقتت رو برای خودت هم صرف کنی. گفتم بهت بگم شاید دوست داشتی!
ادامه ی تحصیل؟ وقت صرف کردن فقط و فقط برای خودم؟ بدون اینکه به رزا و مسئولیت هایم فکر کنم و آن ها را الویت قرار بدهم؟
هیچ وقت حتی فرصت اینکه به آن فکر کنم را نداشتم چه رسد به انجام دادنش!
دوست داشتم؟ نمی دانم... بدم نمی آمد...
احتیاج به این داشتم که ساعت ها بنشینم و به این ایده فکر کنم. نکات مثبت و منفی اش را بسنجم و در کفه ی ترازو قرار بدهم.
حتی الان هم می خواستم به آن فکر کنم فقط کاش این مرد دست از نوازش گردنم بر می داشت!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-باهاش صحبت کردم. اولش براش سخت بود و می گفت خودش اینجا می مونه و من می تونم با تو بیام اصفهان. اما خب من به هیچ وجه نمی تونم از مامان جدا بشم. نمی تونم تنهاش بذارم. یه جوری راضیش کردم. تو بگو منظورت از اینکه فکرایی داری چیه؟ کنجکاوم کردی!
چند ثانیه با چشمانی خندان و لب هایی که به شکل جذابی طرح یک لبخند ملایم داشتند نگاهم می کند.
انگشتش را از کنار ابرویم تا پایین چانه ام نوازش وار می کشد و بعد مسیر دستش را به سمت موهایم تغییر می دهد.
-هیچوقت ازت نپرسیدم اما این اواخر بهش فکر کردم...
نوک انگشتش به پشت گردنم می رسد و لرزی گذرا از تنم می گذرد. آب دهانم را قورت می دهم و به اویی نگاه می کنم که مسیر نگاهش به موهای من می رسید.
-هیچ وقت به این فکر کردی که ادامه تحصیل بدی؟ تو رشته ی خودت... یا اصلا هر رشته ای که دوست داری. اون موقع خب شرایط ایجاب کرد که بعد از گرفتن مدرک کارشناسیت زود وارد بازار کار بشی. الان... من هستم... مادرم... مادرت. رزا بزرگ شده دیگه. می تونیم با کمک هم یکم از بار زندگی روی این شونه های ظریفت کم کنیم. یکم مسئولیتات کمتر شه. بیشتر به خودت فکر کنی. به اینکه دوست داری چطور وقتت رو برای خودت هم صرف کنی. گفتم بهت بگم شاید دوست داشتی!
ادامه ی تحصیل؟ وقت صرف کردن فقط و فقط برای خودم؟ بدون اینکه به رزا و مسئولیت هایم فکر کنم و آن ها را الویت قرار بدهم؟
هیچ وقت حتی فرصت اینکه به آن فکر کنم را نداشتم چه رسد به انجام دادنش!
دوست داشتم؟ نمی دانم... بدم نمی آمد...
احتیاج به این داشتم که ساعت ها بنشینم و به این ایده فکر کنم. نکات مثبت و منفی اش را بسنجم و در کفه ی ترازو قرار بدهم.
حتی الان هم می خواستم به آن فکر کنم فقط کاش این مرد دست از نوازش گردنم بر می داشت!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر