#پارت۸۳۳
-این پروژه ای که دستمه تا دو هفته دیگه نهایتا تحویل می دم. من رزومه ی پرباری دارم. به نظرت تو شهرتون برای یه طراح جوون اما خوش آتیه کار پیدا می شه؟
با لحن شوخی گفتم تا جو بینمان را ملایم تر کنم. هیچ دلم نمی خواست بینمان حرف از دِین و جبران باشد.
قرار نبود چرتکه بیندازیم که کی چکار کرده و کفه ی ترازو به چه سمتی مایل است!
لب هایش را به پیشانی ام می چسباند و عمیق می بوسد.
-اوف... تو جون بخواه! مگه می تونن به خانوم من کار ندن! خرجش یه تلفنه...! اصلا خودت شرکت بزن خودت خانوم خودت باش! تو دنیا رو بخوای من برات میارم تو مشتت!
چپ چپ نگاهش می کنم و بالاخره لبخند به لبش می آید و برق چشمانش پدیدار می شوند.
-مثل اون مامان باباها شدی که تو منطقه شون مدرسه خوب نبود بخاطر بچه اشون مدرسه تاسیس کردن! فکر کن یه درصد من با پارتی بازی برم سرکار! شوخیشم قشنگ نیست حاج آقا!
گوشه ی لبش را با نوک ناخنش می خاراند و طوری که انگار بخواهد خرابکاری اش را درست کند با لحن بامزه ای می گوید:
-فقط یه پیشنهاد بود که می تونی در خفا بهش فکر کنی و خوب فکر کنی و بازم فکر کنی. چون خانوم من لیاقتش بیشتر از این حرفاست! وقتی من می تونم آسایش برای زن و بچه ام فراهم کنم چرا نکنم؟
چشم ریز می کنم و غر می زنم:
-باز رفتیم رو اون بحث تکراری؟ من دوست دارم خودم برای جایی که هستم تلاش کرده باشم. ره صد ساله رو یه شبه رفتن کار من نیست جناب! رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود! اینجوریاست!
-واسه همینم بهت افتخار می کنم من خانومم. یه سری فکرا تو سرم هست که بعدا سر فرصت بهت می گم تو بگو ببینم مامانت چی گفت؟ واقعا راضی شد که بیاد اصفهان؟
با شیفتگی نگاهش می کنم. با تمام وجودش نگران من و شرایط اجتماعی و خانوادگی ام بود. این برایم خیلی ارزشمند بود.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-این پروژه ای که دستمه تا دو هفته دیگه نهایتا تحویل می دم. من رزومه ی پرباری دارم. به نظرت تو شهرتون برای یه طراح جوون اما خوش آتیه کار پیدا می شه؟
با لحن شوخی گفتم تا جو بینمان را ملایم تر کنم. هیچ دلم نمی خواست بینمان حرف از دِین و جبران باشد.
قرار نبود چرتکه بیندازیم که کی چکار کرده و کفه ی ترازو به چه سمتی مایل است!
لب هایش را به پیشانی ام می چسباند و عمیق می بوسد.
-اوف... تو جون بخواه! مگه می تونن به خانوم من کار ندن! خرجش یه تلفنه...! اصلا خودت شرکت بزن خودت خانوم خودت باش! تو دنیا رو بخوای من برات میارم تو مشتت!
چپ چپ نگاهش می کنم و بالاخره لبخند به لبش می آید و برق چشمانش پدیدار می شوند.
-مثل اون مامان باباها شدی که تو منطقه شون مدرسه خوب نبود بخاطر بچه اشون مدرسه تاسیس کردن! فکر کن یه درصد من با پارتی بازی برم سرکار! شوخیشم قشنگ نیست حاج آقا!
گوشه ی لبش را با نوک ناخنش می خاراند و طوری که انگار بخواهد خرابکاری اش را درست کند با لحن بامزه ای می گوید:
-فقط یه پیشنهاد بود که می تونی در خفا بهش فکر کنی و خوب فکر کنی و بازم فکر کنی. چون خانوم من لیاقتش بیشتر از این حرفاست! وقتی من می تونم آسایش برای زن و بچه ام فراهم کنم چرا نکنم؟
چشم ریز می کنم و غر می زنم:
-باز رفتیم رو اون بحث تکراری؟ من دوست دارم خودم برای جایی که هستم تلاش کرده باشم. ره صد ساله رو یه شبه رفتن کار من نیست جناب! رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود! اینجوریاست!
-واسه همینم بهت افتخار می کنم من خانومم. یه سری فکرا تو سرم هست که بعدا سر فرصت بهت می گم تو بگو ببینم مامانت چی گفت؟ واقعا راضی شد که بیاد اصفهان؟
با شیفتگی نگاهش می کنم. با تمام وجودش نگران من و شرایط اجتماعی و خانوادگی ام بود. این برایم خیلی ارزشمند بود.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر