کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۷۱۵

چشمانش برایم خاطره ی صدها سالی که در ذهنم با او زندگی کرده بودم را زنده می کند!


سال هایی که روح او و تن من از آن بی خبرند!


اما روح من؟ تک به تک لحظاتش را از بر است. رویا بافته و آن را زندگی کرده است!


هر بار که از خواب بیدارش کرده ام، با هم قدم زده ایم، جشن تولد گرفته ایم، مسافرت رفته ایم، هر بار که غذا پخته ایم و روی زمین کنار سفره ی کوچک گلداری با عشق نشسته ایم این گونه نگاهم می کرده است!


-شهرزاد؟


-جانم؟


از لای در عقب می کشد. در را محکم به هم می کوبد. چند قدم بلند برمی دارد و به طرفم می آید. همه ی این ها در کسری از ثانیه هاست!


تنش را به تنم می ساید و با هول کوچکی من اجبارا عقب می روم.


از درگاه که رد می شوم و کاملا در محوطه ی حیاط قرار می گیرم خم می شود و لب هایش را به گونه ام می چسباند.


دستم روی بازویش می نشیند. نفسم حبس می شود و او مجال نفس کشیدن نمی دهد!


اول... باز و بسته شدن لب هایش هنگام حرف زدن!
دوم... تب داغ نفس هایش...
و در آخر حرف هایش را درک کردم!


-محمد بدهکار عزیزکرده اش نمی مونه! هیچوقت! شبت بخیر دار و ندارم!


قدم هایش را بی معطلی به سمت اتومبیلش برداشت و این بار دیگر تا پشت فرمان ننشست و به راه نیفتاد نگاهم نکرد!


نوک دو انگشتش را به شقیقه اش چسباند و بعد به طرف من نشانه رفت و بعد دیگر اثری از او در خیابان نماند!


آثار بودنش همه در من و بر من مانده بود! یک تن طعنه زن به کوره ی آتش و یک سینه ی سنگین از نفس های حبس شده!


مهر داغ لب هایش و ارتعاش صدایش در حلزونی گوش های وامانده ی من!


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر