کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23K photos
28.3K videos
95 files
42.5K links
Download Telegram
#پارت۶۵۳

-محمد من می خواستم که یه بار بغلش کنم... یه بار سر روی سینه اش بذارم. یه بار عطر تنش رو بو بکشم و برای همیشه تو سرم حفظش کنم. یه بار... چرا یه بارم برای من اضافی دیده؟ مگه من چه گناه نابخشودنی انجام دادم؟


به یکباره دستش بالا آمد و پشت گردنم نشست! سرم که به سینه اش چسبیده، یک نفس طول کشید تا بغضم شکست و دستم روی سینه اش چنگ شد.


-نفسم... نفس محمد... عزیز دل محمد...


شاید اشک هام هم مثل من روی این سینه احساس راحتی داشتند که حالا دیگر کنترل شدنی نبودند. از دست من خارج بود.

-خدای منو تو خدای مهربونیاست. خدای منه خطاکار... خدایی که نذاشت تو جهل خودم بمونم. تا لبه ی دره رفتمو منو برگردوند. شما رو بهم داد. تو پیش خدا منزلتت خیلی بیشتر از منه خانوم قشنگم. تو بخواه. تو بهش بگو... خدا حرف تو رو زودتر میشنوه!


حرف هایش قشنگ بود. دلم می خواست که حقیقت داشته باشد.


چیزی نمی گویم و پیشانی ام را به همان کنجی که از دقایق پیش چشمک می زد می چسبانم.


عطر تنش را عمیقا به ریه می کشم و تک تک به عضله های منقبض تنم شل می شود. از آنی که فکر می کردم هم بهتر بود. دیوانه کننده بود.


آرامش به تنم سرازیر می شود. بیشتر در آغوشش جمع می شوم و می خواهم که مرا از دید تمام دنیا پنهان کند.


مرا از این لحظه از این مکان بِکَند. دورم کند. ترس ها و تردید هایم به گرد پایمان هم نرسند!


نمی دانم که چند دقیقه گذشته اما یک من بودم که یک طرف صورتم را به سینه ی محمد چسبانده بود و یک محمد که بازویش را دور من پیچیده بود.


بدون اینکه حرف بزنیم ثانیه ها را می گذراندیم. کف دستش روی هوا بود. ابدا لمسم نمی کرد. نوازشم نمی کرد.


نوازش می خواستم؟ صورتم را کمی به سینه اش می فشارم و هیچ...

دستانش مصمم بودند که لمسم نکنند!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر