کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.9K videos
95 files
43.2K links
Download Telegram
#پارت۶۵۲

اگر نگاه درمانده ام را می بیند، نمی تواند آن کنج میان شانه و سینه اش را برای دقایقی برای میزبانی آب و جارو کند؟


-امشب بعد از مدت ها دوباره یهو خیلی نبود بابام به چشمم اومد. مامانم گفت فردا هماهنگ شیم اون محرمیتو انجام بدیم. کاملا راضی بود. و من یه حسی داشتم... شاید دوست داشتم کسی بود که دست منو تو دست تو می ذاشت و منو مطمئن می کرد که تو جلو برو اگر نشد، اگر هرجایی دیدی نتونستی من هستم. از پشت سر دارم می پامت. نمی ذارم زانو بزنی. نمی ذارم خسته شی. اگرم شدی من هستم.


باران نم نم می بارد و دل من امشب تنگ است، بغض بی رحمانه خنجر می زند و باران به این بی قراری ها دامن می زند!


-اما می دونی چیه؟ من هروقت زانو زدم خودم دستمو به زانوم گرفتم. دو جفت چشم منتظر من بودن. نمی تونستم شکست بخورم. نباید شکست می خوردم.


یک وجب جا بود... یک وجب جایی که شاید من می توانستم همین امشب تصور کنم سر بر سینه ی پدرم گذاشته ام!


که تصور کنم آغوش یک پدر می تواند همانقدر گرم و امن باشد.


-محمد من بلد نیستم با خدا حرف بزنم. تو ازش بپرس... خیلی شبا به این فکر کردم که چرا سهم من از پدر داشتن باید انقدر کم باشه که حتی نتونم یه خاطره ی مشترک باهاش تو ذهنم داشته باشم؟ فقط یکی... یکی! اون یه خاطره رو اونقدر تو ذهنم دوره می کردم و دوره می کردم تا لالایی همه ی شب بیداری هام باشه.


هجوم اشک ها دیدم را تار می کند و من دستم را روی سینه ی پر شده و قلب تپنده ام می گذارم و بدون اینکه اشک بریزم زار می زنم:


-خیلی سوال تو ذهنمه... خیلی... مثلا صداش... می دونی من حتی صداشو یادم نیست! منو چی صدا می کرده؟ هیچ شبی بوده که تو بغلش خوابم برده باشه؟ هیچ وقت بوده که دستمو بگیره و یه روز پدر دختری با هم داشته باشیم؟


سرش به سمت شانه اش کج شد و با یه دنیا غم و استیصال نگاهم می کرد..


.رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر