#پارت۶۵۰
-به نظرت وضعیتمون خنده دار نیست؟ اون سالا که دوست پسر و دوست دختر بودیم هیچ وقت این جوری خارج از عرف و یهویی قرارای نیم شبی نمی ذاشتیم. حالا تو این سن...
نمی دانم چرا علت اصلی کش آمدن لب هایم را نگفتم...
-تنها باری که شاید کمی نزدیک به حال الانمون باشه...
ادامه اش نمی دهم. نمی خواستم کاممان تلخ شود.
-آخرین شبی بود که تو اومدی پیشم و از فرداش دیگه همدیگه رو ندیدیم!
لحنش سنگین بود و من آه دلم را بالا نیامده در در گلو خفه کردم!
گذشته را شخم نمی زنم. افق دیدم رو به فرداست. آن را به او هم نشان می دهم:
-می خوام واقعا به گذشته فکر نکنم. می خوام این فرصتی که قراره به خودمون بدیم رو با تموم وجودم مایه بذارم. دلمو صاف کنم. به خاطر رزا. به خاطر خودمون. آدما باید فرصت دوباره بهشون داده بشه. اگر به خوبی اعتقاد داریم پس باید راهش رو باز بذاریم. اگر میگی که بد شناختمت. این بار تو دستمو بگیر. نذار اشتباه برم، کج برم، بد بفهمم. واقعا دوست دارم که ته این جاده سربلند شیم! این ایده ی فرصت کوتاهی که قراره به خودمون بدیم واقعا کار کنه. من...
این محمد را بیشتر دوست دارم؟
دلم با دیدن این محمد همچون دیوانه ای مهار نشدنی خودش را به در و دیوار سینه ام می کوبد؟
-با این محمد جدید حس بهتری دارم!
لعنت...! نتوانستم بگویم. چون فکر می کنم شاید هنوز خیلی زود بود برای گفتنش!
دستش را جلو می اورد و روی لبه ی صندلی من قرار می دهد. نگاهش می کنم و او دستش را مشت می کند. شاید برای اینکه بیشتر پیشروی نکند؟
-اگر دنیا رو به من می دادی انقدر که الان از شنیدن این حرفات خوشحال شدم خوشحالم نمی کرد! تنها چیزی که من می خوام همینه. یه فرصت. من گذشته یادم نمیره. خطاهامو... اشتباهاتمو... من به جای جفتمون خودمو توبیخ می کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-به نظرت وضعیتمون خنده دار نیست؟ اون سالا که دوست پسر و دوست دختر بودیم هیچ وقت این جوری خارج از عرف و یهویی قرارای نیم شبی نمی ذاشتیم. حالا تو این سن...
نمی دانم چرا علت اصلی کش آمدن لب هایم را نگفتم...
-تنها باری که شاید کمی نزدیک به حال الانمون باشه...
ادامه اش نمی دهم. نمی خواستم کاممان تلخ شود.
-آخرین شبی بود که تو اومدی پیشم و از فرداش دیگه همدیگه رو ندیدیم!
لحنش سنگین بود و من آه دلم را بالا نیامده در در گلو خفه کردم!
گذشته را شخم نمی زنم. افق دیدم رو به فرداست. آن را به او هم نشان می دهم:
-می خوام واقعا به گذشته فکر نکنم. می خوام این فرصتی که قراره به خودمون بدیم رو با تموم وجودم مایه بذارم. دلمو صاف کنم. به خاطر رزا. به خاطر خودمون. آدما باید فرصت دوباره بهشون داده بشه. اگر به خوبی اعتقاد داریم پس باید راهش رو باز بذاریم. اگر میگی که بد شناختمت. این بار تو دستمو بگیر. نذار اشتباه برم، کج برم، بد بفهمم. واقعا دوست دارم که ته این جاده سربلند شیم! این ایده ی فرصت کوتاهی که قراره به خودمون بدیم واقعا کار کنه. من...
این محمد را بیشتر دوست دارم؟
دلم با دیدن این محمد همچون دیوانه ای مهار نشدنی خودش را به در و دیوار سینه ام می کوبد؟
-با این محمد جدید حس بهتری دارم!
لعنت...! نتوانستم بگویم. چون فکر می کنم شاید هنوز خیلی زود بود برای گفتنش!
دستش را جلو می اورد و روی لبه ی صندلی من قرار می دهد. نگاهش می کنم و او دستش را مشت می کند. شاید برای اینکه بیشتر پیشروی نکند؟
-اگر دنیا رو به من می دادی انقدر که الان از شنیدن این حرفات خوشحال شدم خوشحالم نمی کرد! تنها چیزی که من می خوام همینه. یه فرصت. من گذشته یادم نمیره. خطاهامو... اشتباهاتمو... من به جای جفتمون خودمو توبیخ می کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر