#پارت۴۶۸
#
-دورت بگردم من که به فکر منی... مگه تو هوای منو داشته باشی!
-واه... تو برس خونه اول بعد ببین به فکرت هستن یا نه!
جواب حرفش را نمی دهم. رزا را روی پایم می کشم و دستانم را دورش سفت می کنم و او سرش را در سینه ام فرو می کند و دلتنگی هایش را اینگونه رفع می کند.
-مزاحم بحثای مهمتون شدم؟
به وضوح هول شدن مامان را دیدم و مهشید خیلی عادی گفت:
-نه بابا چه بحثی...
-من بدم(بگم) چی شده؟
این بار چشمان مهشید هم گرد می شود و با حالی که دلم می خواست رزا کاسه کوزه هایشان را بر هم بزند اما بر خلاف عقاید تربیتی ام بود. پس رو به رزا می گویم:
-نه دخترم خوب نیست حرفا بزرگترا رو گوش بدی. شاید حرف خصوصی داشته باشن... شما اگر اتفاقی هم شنیدی اصلا اصلا نباید برای کسی بازگو کنی...
-بازدو چیه؟
-منظورم اینه که حرفشون رو تکرار کنی برای کسی. باید تو دلت نگه داری... شاید راز باشه.
-اما حلفاشون(حرفاشون) لاز(راز) نبود که... بود؟
رو به مهشید پرسید و مهشید آب دهانش را قورت می دهد و مستاصل رو به رزا لبخند می زند و پاسخ می دهد:
-نه... قربونت برم... نبود...
انگار داشتند جانش را بالا می آوردند. خنده ام را می خورم و رزا رو به من می گوید:
-حالا که لاز نبود و مشیتم لاضیه(مشهید راضیه) می تونم بدم(بگم)؟
خوشحال و راضی سرم را تکان می دهم...
-عمو صدلا با ماپلی زنگ زد... همین بود فگد(فقط)...
شاخک هایم فعال می شوند اما نگاهشان نمی کنم. گونه ی دخترکم را می بوسم و دوباره کنار اسباب بازی هایش می نشانمش.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#
-دورت بگردم من که به فکر منی... مگه تو هوای منو داشته باشی!
-واه... تو برس خونه اول بعد ببین به فکرت هستن یا نه!
جواب حرفش را نمی دهم. رزا را روی پایم می کشم و دستانم را دورش سفت می کنم و او سرش را در سینه ام فرو می کند و دلتنگی هایش را اینگونه رفع می کند.
-مزاحم بحثای مهمتون شدم؟
به وضوح هول شدن مامان را دیدم و مهشید خیلی عادی گفت:
-نه بابا چه بحثی...
-من بدم(بگم) چی شده؟
این بار چشمان مهشید هم گرد می شود و با حالی که دلم می خواست رزا کاسه کوزه هایشان را بر هم بزند اما بر خلاف عقاید تربیتی ام بود. پس رو به رزا می گویم:
-نه دخترم خوب نیست حرفا بزرگترا رو گوش بدی. شاید حرف خصوصی داشته باشن... شما اگر اتفاقی هم شنیدی اصلا اصلا نباید برای کسی بازگو کنی...
-بازدو چیه؟
-منظورم اینه که حرفشون رو تکرار کنی برای کسی. باید تو دلت نگه داری... شاید راز باشه.
-اما حلفاشون(حرفاشون) لاز(راز) نبود که... بود؟
رو به مهشید پرسید و مهشید آب دهانش را قورت می دهد و مستاصل رو به رزا لبخند می زند و پاسخ می دهد:
-نه... قربونت برم... نبود...
انگار داشتند جانش را بالا می آوردند. خنده ام را می خورم و رزا رو به من می گوید:
-حالا که لاز نبود و مشیتم لاضیه(مشهید راضیه) می تونم بدم(بگم)؟
خوشحال و راضی سرم را تکان می دهم...
-عمو صدلا با ماپلی زنگ زد... همین بود فگد(فقط)...
شاخک هایم فعال می شوند اما نگاهشان نمی کنم. گونه ی دخترکم را می بوسم و دوباره کنار اسباب بازی هایش می نشانمش.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر