#پارت۴۶۷
چنان مرا از خود بیخود کرده بود، چنان تخدیرم کرده بود که تا صبح روز بعدش به خود نیامدم!
و وقتی مستی اش از سرم پرید پشیمانی گریبانم را گرفت!
من این نبودم... اینقدر ضعیف و محتاج به کسی...
آمده بودم تا به آرزوهای دخترکم رسیدگی کنم، به کابوس هایش پایان دهم.
نه که برای لحظه ای بیشتر در آغوشش ماندن، قلبم به دستانم التماس کند که محکم تر به پیراهنش دخیل ببند!
منی را که از ابتدا هوار هوار می زدم که زنی مستقلم، که غیر از پدر بودن از او انتظاری ندارم، نباید میان بازوانش عقده خالی می کردم و اشک هایم را روی پیراهنش می باراندم...!
این با اهدافی که از آن دم می زدم در منافات قطع بود!
و من می ماندم سر حرف هایم...! من... هرچه که بودم... اهل نارو زدن به خودم نبودم! یادم نمی رفت غصه ها و دردهایم را...
رنج و سختی هایم را...
قول و قرار هایم را!
کلید را می چرخانم و وارد خانه می شوم. هنوز در را نبسته ام که صدای مامان را می شنوم و با شنیدن اسمم ناخودآگاه سر جایم می ایستم و گوش تیز می کنم:
-شهرزاد بفهمه تو عمل انجام شده قرار گرفته شاکی می شه... میشناسمش کله شقه... به نظرم باید از قبلش بهش بگه!
چیزی از حرف هایش دستگیرم نشد و نمی خواستم که فالگوش بایستم. در را با پرسر و صدا می بندم و متوجه هیس گفتن مهشید می شوم.
متوجه حضورم شده و گویا من وسط بحثی آمده ام که نباید می شنیدمش!
سلام و خسته نباشید هایشان را پاسخ می دهم. خم می شوم و دخترکم را می بوسم.
-دختر مامان خوبه؟
-خوبم... داشتم برات چایی میلیزیم(می ریختم) بخولی(بخوری) خستگیت بله(بره)...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
چنان مرا از خود بیخود کرده بود، چنان تخدیرم کرده بود که تا صبح روز بعدش به خود نیامدم!
و وقتی مستی اش از سرم پرید پشیمانی گریبانم را گرفت!
من این نبودم... اینقدر ضعیف و محتاج به کسی...
آمده بودم تا به آرزوهای دخترکم رسیدگی کنم، به کابوس هایش پایان دهم.
نه که برای لحظه ای بیشتر در آغوشش ماندن، قلبم به دستانم التماس کند که محکم تر به پیراهنش دخیل ببند!
منی را که از ابتدا هوار هوار می زدم که زنی مستقلم، که غیر از پدر بودن از او انتظاری ندارم، نباید میان بازوانش عقده خالی می کردم و اشک هایم را روی پیراهنش می باراندم...!
این با اهدافی که از آن دم می زدم در منافات قطع بود!
و من می ماندم سر حرف هایم...! من... هرچه که بودم... اهل نارو زدن به خودم نبودم! یادم نمی رفت غصه ها و دردهایم را...
رنج و سختی هایم را...
قول و قرار هایم را!
کلید را می چرخانم و وارد خانه می شوم. هنوز در را نبسته ام که صدای مامان را می شنوم و با شنیدن اسمم ناخودآگاه سر جایم می ایستم و گوش تیز می کنم:
-شهرزاد بفهمه تو عمل انجام شده قرار گرفته شاکی می شه... میشناسمش کله شقه... به نظرم باید از قبلش بهش بگه!
چیزی از حرف هایش دستگیرم نشد و نمی خواستم که فالگوش بایستم. در را با پرسر و صدا می بندم و متوجه هیس گفتن مهشید می شوم.
متوجه حضورم شده و گویا من وسط بحثی آمده ام که نباید می شنیدمش!
سلام و خسته نباشید هایشان را پاسخ می دهم. خم می شوم و دخترکم را می بوسم.
-دختر مامان خوبه؟
-خوبم... داشتم برات چایی میلیزیم(می ریختم) بخولی(بخوری) خستگیت بله(بره)...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر