کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سوپ_مشهور_ترکی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#دسر_موز_و_جو_دوسر

مواد لازم :

دو عدد موز
سه قاشق آرد جودوسر
دو لیوان شیر
یک پینچ نمک
کمی وانیل
سی گرم شکلات تلخ
پودرکاکائو برای تزئین
همه‌ی مواد رو کاملا میکس کنید (اگر میخواهید لطیف بشه، حتما از گوشتکوب برقی یا مخلوط کن استفاده کنید، من اون مرحله رو تو ویدیو نشون ندادم)
لطفا خیلی حرارتش ندید و غلیظش نکنید، همین که‌ خواست قل بزنه آمادست!
.
نکته: میتونید موز رو حذف کنید، مقدار آرد رو کمی بیشتر کنید ولی باید از استویا یا عسل برای شیرین شدنش استفاده کنید!
.
نکته دوم: وانیل‌های پودری ممکنه تلخ باشند، وانیل من تلخ نبود، سعی کنید از عصاره‌ی وانیل استفاده کنید…
.
نکته سوم: بعضی آردهای جو ممکنه تیره‌تر باشند، اگر مهمون دارید و رنگ دسر براتون مهمه، از آرد سفید گندم استفاده کنید (باور کنید یه قاشق آرد رژیمتون رو به هم نمیزنه😂)


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک ما حرامست
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سالاد_خوشرنگ و خوشمزه

مواد لازم :

گل کلم
لبو پخته
انار دون شده
زیتون سیاه
شوید تازه
ذرت پخته
مواد سس :
ماست ۱ کاسه 
مایونز ۲ ق غ
پودر گردو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیر_کاکائو خفن و مناسب روزهای سرد زمستون🧋

پودر کاکائو
عسل
هل
دارچین
پودر نارگیل (درصورت دلخواه)

هممون میدونیم طبع شیر سرده، ولی اگه شیر کاکائوتو به این روش درست کنی، هم طبعش گرم میشه و هم طعمش بی نظیر 😍


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#دسر_شکلاتی

دسر شکلاتیِ کُره ای

بافت این دسر فوق العاده س و طعمش با تمام دسرایی که تا الان خوردی فرق داره🤌🏻


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#شیرینی_گلهای_رویایی

آموزش (خانم_جنت دوست)


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#دسر_لیوانی_توت_فرنگی_وموز

مواد لازم برای یک لیوان:
موز: ۱ عدد
توت فرنگی: ۴ عدد
بستنی وانیلی: ۲ اسکوپ
بیسکوییت شکلاتی: ۵ عدد
رنگ خوراکی: ۲ پینچ(که کاملا دل بخواهی)
برای اینکه خوشرنگتر بشه از رنگ خوراک استفاده کردم که شما میتونید استفاده نکنید



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#توپ_فوندانتی کاربردی و راحت (با هر وسیله ای می تونی درست کنی مثل:ماسوره،نی ایسپک،..)

نکات مهم 👇
.
.
سعی کنید خمیر فوندانت رو خیلی نازک پهن نکنین.
برای اینکه بتونین تاپر رو روی کیک بذارید،لایه اخر فوندانت رو ضخیم تر پهن کنین که بتونین سیخ چوبی رو راحت بهش وصل کنین.
برای چسبیدن دایره های فوندانتی بهم، نیازی نیست که بهش آب یا چسب فوندانت بزنین(اگر خواستین مقدار خیلی کم بزنین تا باعث نشه فوندانت سفید رنگ بگیره)

#کیک_فوتبالی
#تاپر_توپ
#کیک_پسرانه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رشته_پلو

برنج براي هر نفر نصف پيمانه و دوبرابرش رشته استفاده ميشه،

رشته رو با كره وياروغن محلي ودارچين سه دقيقه تفت دادم تا بوي خاميش گرفته بشه،
.
رشته رو پنج دقيقه آخر به برنج اضافه كنيد تا مغزش نرم بشه واز روي حرارت بردارين،
.
مرغ تكه اي،گوشت تكه اي،گوشت قلقلي،ماهي،خرما،كشمش،خلال نارنج وپرتقال،پياز داغ قابل تغيير هست تو اين غذاي فوق العاده👌
  


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
کوکی_شکلات_گردو


مواد لازم :

شکرقهوه ای:۱۰۰
کره نرم :۱۰۰
تخم مرغ:۱عدد
آرد:۱۷۰گرم
جوش شیرین:۱/۲ق چ
وانیل:۱/۲ق چ
شکلات خورد شده:۱۰۰گرم
گردو خورد شده:۱۰۰گرم

کره و شکر با همزن برقی میزنیم یکم پفکی و سبک بشه بعد تخم مرغ و وانیل اضافه کرده و درحد مخلوط شدن میزنیم آرد و جوش شیرین اضافه میکنم در اخر شکلات و گردو و اضافه و مخلوط میکنیم
مواد اماده شده کوکی رو ۲ ساعت در یخچال استراحت میدیم

بعد از ۲ ساعت از مواد کوکی ب اندازه دلخواه برداشته و گرد میکنیم(من ۳۰ گرمی زدم)داخل سینی کنار هم میچینیم دوباره ۱ ساعت استراحت میدیم بعد از ۱ ساعت استراحت کوکی هارو  داخل سینی فر با فاصله میچینیم و در فر از قبل گرم شده میزاریم
(درجه فر برقی ۱۷۰فر گازی ۱۹۰)درجه فر خودتون باید دستتون باشه؛
مدت پخت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه چک کنید زیر کوکی رنگ گرفت کافیه زیاد تو فر نمونه سفت میشه بعد از فر از سینی خارج نکنید تا پخت کوکی کامل بشه
میتونید بجای شکلات خورد شده از شکلات چیپسی استفاده کنیداگه موادتون شل بود آرد اضافه تر از دستور نزنید بعد استراحت درست میشه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کوکی_شکلات_گردو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۸


-نرو! حرف بزنیم!


-درباره ی چی؟ هیچ می فهمی چکار می کنی؟ می خوای برای همیشه اینجا زندگی کنی؟ مامانت چی؟ حالا پیش خودش فکر می کنه که من از تو خواستم اونا رو ترک کنی! و اصلا منم نخواسته باشم می دونی چقدر براشون سخت می شه دوری تو؟


طوری با عتاب حرف می زد و توضیح می داد انگار که محمد خودش این ها را نمی دانست.


طوری که برای کسی که بی گدار به آب زده باشد توضیح می دهند. اما محمد تمام جوانب را در نظر گرفته بود.


-شهرزاد این تصمیم منه! هم برای من و هم برای خانواده ام سخت بود اما من با همشون صحبت کردم و الانی که اونا اونجا نشستن، و حتی دیشبی که خوش و خرم تو خونه ی شما بودن م این قضیه رو می دونستن. قرار نیست ازشون دور بمونم. پنج ساعته همش. هروقت دلم خواست می رم می بینمشون! و اصلا لازم نیست تو به این چیزا فکر کنی!


کف دستانش را به صورتش می کشد.
لعنت به این مرد...!
تمام معادلاتش را بر هم می زند. در باورش نمی گنجد که محمد برای داشتنش چنین فداکاری بکند.


و این از عدم اعتماد به نفسش در این رابطه ناشی می شد. از اینکه همیشه خودش را از موضع ضعف دیده است و از این حس متنفر بود!


-عزیزدلم میشه اون قیافه رو به خودت نگیری؟ ببین من می گم تو با همه متفاوتی می گی نه! الان تو چرا مثل هرکس دیگه ای به این فکر نمی کنی که یه مشکل بزرگ را از سر راهمون برداشتم و به خاطرش خوشحال باشی؟


خوشحال است. قلبش مالامال از خوشی است. آنقدر که دستانش را دور خودش می پیچد که نافرمانی نکنند!


دور گردن او قفل نشوند، سر به سینه اش نچسباند! فقط هیچ کس نمی تواند حالش را در این لحظه بفهمد!


-والا که یزیدم کسی که به خاطرش سر به بیابون گذاشته رو اینطوری از یه لبخند قشنگ محروم نمی کنه!

به بغل چرخیده بود و صورتش را نمی دید. سرش پایین بود و داشت نفس های عمیق می کشید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۱۹


گوشه ی لبش را می گزد تا خنده اش را جمع کند. این شیرین زبانی ها از محمد بسی بعید بود!


-اصلا از کجا معلوم جواب من مثبت باشه؟ با این کار منو تو منگنه می ذاری که جواب مثبت بگیری؟


-با این کارا تو توی منگنه می ری؟


-معلومه که نه!


-معلومه که منم می دونم محمد بدبخت تر از این حرفاست! مثلا من بلند شم برم کوه بکنم برات بیارم خوشحال خوشحال میام کوهو می ذارم جلوت بعد تو یقه ی منو می گیری که چرا به محیط زیست آسیب زدم، چرا زمین خدا رو ناقص کردم، چرا این کوه بدبختو از خانواده اش جدا کردم!


دیگر نمی تواند جلوی خودش را بگیرد. آن قدر می خندد که اشک از گوشه ی چشمش راه می گیرد.


خودش هم می خندد و با تاسف سرش را تکان می دهد:


-بخند... بخند که خنده ام داره. مظلوم گیر آوردی...


به قدم زدن کنار هم ادامه می دهند و شهرزاد این سکوتی که بینشان ایجاد شده را دوست داشت. آرامشش رنگ و بویی از حل شدن مشکلات بینشان داشت.


-محمد؟


-جانم؟


دلش می ریزد... جانم گفتن هایش حالش را خوب می کرد. عظمت این حال و این لحظه روحش را پر کرده بود. مبهوتش بود. می شد که برای چند لحظه به هیچ کس و هیچ چیز فکر نکند و فقط از با او بودن لذت ببرد؟

فارغ از همه محدودیت ها همه ی باید و نباید ها خودش را به محمد بسپارد و در حجم آغوشش آرام بگیرد؟

می آمد همچین روزی؟


-من می فهمم که تو چه کار بزرگی کردی، فقط اینکه می دونم چقدر سخته و بیشتر از همه دلم برای مادرت می گیره. دوری تو براش خیلی سخت می شه. من خیلی وقته که عادت کردم به جای خوشحالی خودم خواسته های دیگرانو الویت بدم. البته که برای من و دخترم بهتره که تو نزدیکمون باشی، حتی اگر منو تو با هم نباشیم...


-خدا نکنه که این طوری باشه...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۲۰

لبخندش عمیق می شود و دلش نمی آید که خلافش را بگوید! بگذار برای یک روز هم شده، در حال خوش و امیدواری غرق باشند.

-اینکه تو کار منو، استقلال منو به رسمیت بشناسی، برای من خیلی مهمه. من زن توی خونه نیستم، نمی تونم باشم، دوست دارم که برای خونه و خونوادم و جامعه ام مفید واقع بشم. دوست دارم که با هنرم چیزای نو خلق کنم، این بهم حس زندگی می ده. اینا رو می دونی مگه نه؟


او غیر از رزا، مادرش را هم داشت که باید او را هم از هر نظر حمایت می کرد. مادرش زندگی اش را به پای او و رزا ریخته بود. در سال های آخر عمرش، برای خرج زندگی او را لنگ نمی گذاشت.


این هم یکی دیگر از دلایلش بود که البته به محمد نمی توانست بگوید. نمی خواست غرور مادرش را مقابل محمد بشکند.


محمد دستش را در جیبش فرو می رود و نگاهش را به راه مقابلش می دوزد.


چهره ی جدی به خود می گیرد و جوابش را از ته دل می دهد:


-می دونم و باهاش مشکلی ندارم. من بابت کاری که می کنی بهت افتخار می کنم. همونطور که خودت گفتی یکی از بهترین طراحای شرکت خودتون هستی و این خیلی ارزشمنده. به سادگی به این جایگاه نرسیدی به هرچیزی که تو براش زحمت کشیدی و تلاش کردی من اهمیت می دم اینو مطمئن باش.


هر قدمی که به باهم بودنشان نزدیک تر می شوند ترس های شهرزاد متزلزل تر می شدند.


هر مانعی که از سر راهشان برداشته می شد از بار روی شانه هایش هم کم می شد. سرجایش می ایستد.


-محمد؟


او هم می ایستد و به سمتش می چرخد.


-منو دیدی مگه نه؟ اگه ندیدی درست ببین! من همینم... به خاطر هیچکس نمی تونم عوض بشم. من قرار نیست یه زن چادری برات باشم، حجابم می لنگه، تو محیط کارم با آقایون سرکار دارم، قرار نیست که برای هر کارم ازت اجازه بگیرم. من اینم... می تونی بپذیری؟

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۲۱


انگار دست روی بد نقطه ای گذاشته بود. نفسش گرفت. چرخید و به او پشت کرد. دست هایش را درون موهایش کشید و چند قدم دور شد.


وقتی دوباره مقابلش ایستاد چشمانش دیگر مهربان نبودند. جدی و حتی کمی غیظ داشتند.


-تو هرچیزی که از من بخوای من برات انجام می دم. هر شرطی داشته باشی می پذیرم، فقط در مقابل ازت می خوام تو هم به این حساسیت من احترام بذاری. می دونم خواسته ی خیلی خیلی زیادیه که ازت بخوام برخلاف چیزی که می خوای باشی. اما...


شهرزاد می فهمید که حتی برای به زبان آوردنش هم درد می کشد.


که با همه ی وجود از خودش برای گفتنش متنفر می شود اما بالاخره زبان باز می کند و می گوید:


-من ازت نمی خوام چادری باشی، من هیچوقت لباس بد تو تن تو ندیدم... منظورم اینه که همیشه لباسات پوشیده ان اما ممکنه کمی کوتاه یا تنگ باشن، و شال سر کردنت... یکم... یه کوچولو میتونی تو این قسمتا رعایت کنی؟ لطفا... من ده قدم برمی دارم توام یه قدم بیا سمتم، منو وسط راه ببین؟


چشمانش ملتمسانه خیره دلبرکش شده و شهرزاد به این فکر می کند که او هیچ وقت با اصل حجاب مشکلی نداشته و ندارد!


این نبود که بر ضدش باشم. انتخاب لباس هایش هیچ وقت به نوعی نبوده که جایی از بدنش بیرون باشد، به قول محمد شاید مانتوی کوتاه پوشیده باشد، شاید بلیز و شلوار جلوی نامحرم پوشیده باشد و یا شال سر نکرده نباشد اما ته خلافش همین بود!


اون روز به خاطر نگه داشتن حرمت خانه ی جهانگیر خان، به حرمت مهمان بودنش شال سر کرده بود، به حرمت این چشمان ملتمس و عاشق نمی توانست کمی کوتاه بیاید؟


به قول او یک قدم بردارد و او را وسط راه ببیند؟


سرش را پایین می اندازد. سختش می شد؟


شاید... ولی زندگی چیزی جز این بالا و پایین ها نبود! قدمی به سمتش می رود و سر بالا می برد.


با اعتماد به نفسی که نمی داند از کجا به رگ هایش تزریق شده لبخند آرامی می زند.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۲۲

-اگر قراره این محمدی که با منطق و معقوله و کلامش محبت داره جلوم وایسه و ازم بخواد وسط راه ببینمش، من اون یه قدمو بر می دارم!


دست در جیبش فرو می برد. نیم قدم به سمت شهرزاد بر می دارد. سرش را به شانه نزدیک می کند. آرام پلک می زند.

-قسم می خورم که هرچیزی... هرچیزی ازم بخوای در مقابلش نه نگم! اگر تنها همین یه خواسته ی منو قبول کنی، منو تا آخر عمر مدیون خودت می کنی.


شهرزاد با رضایت نگاهش می کند. دستش را بالا می آورد و برای اولین بار بعد از سال ها او برای لمسش پیش قدم می شود.


دستش را به لبه ی اورکت محمد می کشد. چشمانش را با ناز روی یقه و شانه هایش می گرداند و بعد از اینکه مطمئن شد که نفس های مرد را به شماره انداخته، به چشمانش می رسد.


-شرط داره محمد... حاضرم امتحانش کنم. اما شرط دارم...


شرط؟ در این لحظه اگر جانش را می خواست هم درون یک سینی نقره تقدیمش می کرد!


همان قسمتی از سینه اش که زیر لمس دستان دلبرک بود داشت آتش می گرفت.


هم می خواست که پسش بزند و هم این داغی را همه جای بدنش می خواست!

با حال منقلبی لب می زند:


-می میرم برات شهرزاد... یه روز می کشی منو لعنتی! بگو و هرچی که بگی قبول می کنم. فقط بگو و خلاصم کن!


نزدیک بودن به شهرزاد وقتی که باید روی احساسات آتیشنش سرپوش می گذاشت خود خود جان کندن بود برایش!


همین حالا باید عقب می کشید! قبل از اینکه رسوا شود، تمام خودداری اش را از دست بدهد!


شهرزاد چشمان مخمور و گر گرفته ی محمد را می بیند و تصمیم به عقب نشینی می کند.


باید تمام حواس مردش را داشته باشد. باید به واو به واو حرف هایش توجه می کرد. می خواست دل نگرانی هایش را با او قسمت کند. محمد قدم بزرگی به سمتش برداشته، دلش می خواهد او را درون خلوت دلش راه بدهد.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۲۳

-الان که داریم راجع به زندگیمون صحبت می کنیم. اینجوری که تو یه قدم بیای سمت من و من یه قدم بیام سمتت همه چیز بی نهایت ساده و قشنگ به نظر می رسه. اما در واقعیت هم قراره که اینطوری باشه؟ باید دید که چطور می شه! یه مدت، بدون اینکه کسی چیزی بدونه امتحانش کنیم. به همه می گیم داریم در موردش فکر می کنیم اما در واقع این دوره نامزدی ما باشه. که اگر نشد...


غرشی از گلوی محمد خارج می شود و شهرزاد دلش ضعف می رود.


حتی نمی خواست که احتمال یکی نشدنشان را به زبان بیاورد. با لبخند تاکیدی می گوید:


-اگر... اگر نشد چیزی از دست نداده باشیم. موضوع به خانواده ها کشیده نشده باشه. همه چیز ساده تره. و مهم تر از همه ی اینا می دونی چیه؟ این درخواست اگر از منه تنها می شد بی معطلی قبول می کردم. اما محمد منو تو یه دختر داریم. یه دختر با روحیه ی فوق العاده حساس. دختری که تازه چند ماهه پدرشو دیده و روز به روز زندگی داره به کامش شیرین تر می شه.


محمد فکری شده نگاهش را به راه پشت سرشان می دوزد. درست می گفت. باید دخترشان را در نظر می گرفت.


-فکر کن که یک درصد ما نتونیم از پسش بربیایم. این تفاوتا یه جایی کار دستمون بده. اون وقت با دخترمون که به منو تو امید بسته چکار کنیم؟ اگر امیدی نباشه هیچ وقت دلش نمی شکنه. اگر یه مادر و پدر مسئول داشته باشه که دوستش دارن هیچ مشکلی براش پیش نمیاد!


تنش را جلو می کشد. بازوی محمد را از روی کت می گیرد. انگار که نیاز داشت با او نزدیک تر باشد.
او مشغولیت های فکری اش را حس کند، درک کند!

بازوی محمد زیر دستش منقبض می شود. لمس دستانش را می خواست.


حتی او هم متقابلا دوست داشت دلبرکش را لمس کند. محبتش را پاسخ بدهد. دستش را دور او بپیچد. عشق بی قرارش را آرام کند!


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۲۴


شهرزاد مردمک های لرزانش را به او می دوزد و لب می زند:


-اما محمد اگر دخترمون امید ببنده، ما اون خانواده را تشکیل بدیم بعد همش تنش باشه، همش دعوا، اون وقت همش به ضرر دختر کوچولومون تموم میشه. منو تو هر قدمی که برمی داریم باید از خودمون بپرسیم که رزا چی؟ این عمل چه تاثیری توی زندگی اون داره. که اگر منوتو قرار بود بر اساس احساسات خودمون تصمیم بگیریم شاید همه چیز الان جور دیگه ای بود اما اینطوری نیست. باید حواسمون به دخترمون باشه.


آب دهانش را قورت می دهد. چرا به این چیز ها فکر نکرده بود؟


ناامید کننده بود که باز هم برای تمام و کمال داشتن این زن صبر می کرد، اما به خدا که حق می گفت.


باید اول همه ی جوانب را می سنجیدند. مهم تر از همه به احساسات دخترشان فکر می کردند!

و این جا بود که برای بار هزارم به درایت این زن ایمان آورد.


خواستن از چشمانش فوران می کرد، از ثانیه ای که فهمیده بود برای داشتنش حاضر شده شهر و دیارش را رها کند نوع دیگری نگاهش کرده است، بی تاب و بی قرار است، درست مثل خودش، اما حتی در این حال هم دخترش را الویت قرار می دهد!


-محمد آسیب یه زندگی پر از دعوا و تنش برای یه بچه خیلی خیلی بیشتر از زندگیه که پدر و مادرش از هم جدا هستند. بد می گم؟ تو نظر دیگه ای داری؟


با چشمان نگرانش به او زل زده بود و از او جواب می خواست.


آن زن قوی و با اعتماد به نفس لحظات پیش بین نگرانی های تمام نشدنی اش برای دخترکش گم شده بود. صحبت از رزا که می شد همه چیز از یادش می رفت.


-قبوله اما منم شرط دارم!


نمی دانست با شنیدن حرف هایی که می خواست بزند چه واکنشی نشان خواهد داد و در واقع هیچ وقت نتوانسته بود این زن را پیش بینی کند!


آب دهانش را قورت می دهد و جملاتش را در ذهنش سرهم بندی می کند.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#پارت۶۲۵

نگاه سرگردان شهرزاد بین چشمان محمد می گردد. کمی آرام گرفته که محمد با گفته هایش مخالفتی ندارد.


این یعنی پذیرفته که باید مدتی را بدون شلوغ کاری امتحان کنند. اما این شرطی که می گفت، دل نگرانش می کند.


با نفسی حبس شده سرش را به عقب خم می کند و منتظر می ماند.


-من قبول می کنم که منتظر بمونیم. من قراره که اینجا زندگی کنم. تو و رزا همه ی کسی هستین که من تو این شهر دارم. نمی خوام و نمی تونم که ازتون دور بمونم. برای چیزی که تو میگی آماده ام. با هم امتحان کنیم. ولی نه مثل قبل... باید یه فرقی باشه...


شهرزاد نفسش بند می رود. به همان چیزی می خواهد اشاره کند که او فکر می کند؟


فقط حدس می زند و حتی حدسش هم دلش را می ریزاند!


-حاجی رو قبول داری؟ می دونی که تو رو از من بیشتر دوست داره. با مامانت صحبت کنیم. فقط مامان تو و مامان من و حاجی خبر داشته باشن. حاجی برای ما صیغه ی محرمیت بخونه. تا هر وقتی که دوتامون مطمئن بشیم برای زندگی مشترک آماده هستیم. هیچ کسی از این ماجرا خبر دار نشه! مثل دوران نامزدی... نه یه زندگی مشترک. فقط بیشتر با هم رفت و آمد داریم. اون طوری من دستم برای اینکه بدون عذاب وجدان نگاهت کنم و یکم...


شهرزاد تیز نگاهش می کند و گوشه ی چشمان محمد چین می خورد.


دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا می گیرد و با لحن با مزه ای می گوید:


-می خواستم بگم یکم بیشتر آشنا شیم اما تصمیم گرفت ته جمله رو باز بذارم و بقیه اشو به کَرَم خانومم بسپارم! هرچی کرمته خلاصه!


تمام حس بدش از بین می رود و لبش را می گزد تا نخندد. می دانست که او سر این مسائل حساس است.


و البته که قرار نبود پایش را فراتر بگذارد. نوجوان و نو گل شکفته نبودند که افسارشان را به دست احساساتشان بدهند.


به خود محرمیت حس بدی ندارد اما برایش خاطرات خوشی را تداعی نمی کند. سرش را به جهات مخالف محمد چرخانده است. بدون اینکه حرفی بزند، فکر می کند.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر