کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.85K subscribers
23K photos
28.4K videos
95 files
42.5K links
Download Telegram
#پیراشکی_دانمارکی_آرمیا

از بافت وطعم این پیراشکی دانمارکی خوشمزه هر چقدرتعریف کنم کمه🥲 نررم وپنبه ای

کرم میانی:

آرد قنادی ۱پیمانه (۱۵۰گرم)
شکر ۱ پیمانه(۲۲۰گرم)
آب سرد ۲ پیمانه(۴۰۰گرم)
گلاب ۲ق س(۲۵گرم)
وانیل ۱/۴ ق چ

👈آرد وشکر را مخلوط کنید آب را کم کم اضافه کنید هم بزنید تا کاملا یکدست بشه وگوله ای نداشته باشه روی حرارت ملاایم منتقل کنید مدام هم بزنید تا کاملا غلیظ وسفت بشه در نهایت گلاب ووانیل را اضافه ومخلوط کنید
(غلظت نهایی در کلیپ مشخصه حدود نیم ساعتی هم زمان میبره تا کرم سفت بشه حرارت را زیاد نکنید با حرارت کم هم بزنید تا بوی خامی آرد گرفته بشه)

روی کرم نایلون بکشید واجازه بدین تا کاملا سرد بشه

پیراشکی دانمارکی:


خمیر مایه ۱ و۱/۲ ق چ (۶گرم)
شکر ۱ق چ (۶گرم)
آب ولرم ۳ق س پر (۴۰گرم)
تخم مرغ ۲عدد خیلی بزرگ نباشن
شیر ولرم ۱ پیمانه (۲۳۰گرم)
شکر ۳ ق س پر (۳۰گرم)
کره آب شده یا نرم (۵۰گرم)
نمک ۱/۸ ق چ
وانیل ۱/۴ ق چ
آرد حدود ۳ تا ۴ پیمانه (۵۰۰ تا ۶۰۰گرم) من ۵۰۰ گرم استفاده کردم
👈خمیر مایه شکر وآب ولرم را مخلوط کنید ،جازه بدین عمل بیاد

تخم مرغهای همدمای محیط،شیر ،شکر،وانیل،نمک،کره وخمیر مایه عمل اومده را مخلوط کنید آرد را اضافه کنید
تا خمیری شکل بگیره که چسبنده نباشه خمیر را روی سطح آردپاشی شده حدود ده دقیقه ورز بدین سپس استراحت بدین تا حجمش دو برابر بشه حدود یک ساعت

بعد از استراحت دو سه قسمت کنید هر قسمت را مستطیلی به ضخامت نیم سانت پهن کنید به عرض ۷ یا ۸ سانت برش بزنید از کرم با قیف وسط خمیر قرار بدین و دو لایه ی خمیر را خوب بهم بچسبونید به آرومی برگردونید با چاقوی اره ای تیز برش بزنید داخل قالب چرب شده با فاصله بچینید (قالب سی در چهل)
دوباره استراحت بدین تا دو برابر بشن سپس اسپری آب بزنید کنجد یا شکر بپاشید
ودر فر ازقبل گرم ۱۸۰درجه حدود ۲۰ دقیقه بپزید
کمی هم گریل کنید

پس از پخت بلافاصله شربت بار زعفرونی یا عسل رقیق شده بکشید ونوش جان.......
💥من از عسل استفاده کردم که با کمی آب جوش و زعفرون دم کرده غلیظ رقیق کردم



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیراشکی_دانمارکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیراشکی_دانمارکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیراشکی_دانمارکی


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رولت_گوشت

مواد لازم:

گوشت چرخ کرده ۳۰۰گرم
پیاز متوسط ۲ عدد
ادویه شامل
نمک،فلفل،زردچوبه،کاری،سماق
جعفری خشک ۱قاشق غ خ
مواد میانی
پیاز داغ و زرشک ،تخم مرغ پخته ، گردو آلو به دلخواه
مواد لازم برای سس
۳عدد گوجه فرنگی متوسط
۲عدد پیاز
رب گوجه ۱قاشق غذاخوری
نمک،فلفل،زردچوبه و چند عدد آلوی
تازه
۲عدد پیاز رنده شده اب گرفته را به همراه ادویه ها و جعفری خشک

پارت اول


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴
به گوشت اضافه کرده و ۵دقیقه ورز می‌دهیم
روی تخته کار یک مشما پهن کرده و روی آن را با مقدار کمی آب خیس کرده و گوشت را روی آن پهن میکنیم
یک مشمای دیگر روی آن گذاشته و با و با گوشت کوب یا دست یا وردنه به شکل مستطیل به قطر نیم سانت پهن میکنیم،مشمای روی گوشت را برداشته وروی آن زرشک و پیازداغ ...ریخته و رول میکنیم و ۱ ساعت در فریزر استراحت میدهیم
و هر دو طرف رولت گوشت را در روغن سرخ کرده و داخل سس در حال جوش قرار میدهیم  نیم ساعت اول بدون درب و بعد از آن به مدت ۱ساعت درب تابه را گذاشته و شعله گاز را  کم کرده تا جا بیفتد و مغز پخت شود
طرز تهیه سس
پیاز را سرخ کرده رب و ادویه را تفت داده بعد پوره گوجه و در آخر آلو یا آبلیمو با آب نارنج به دلخواه


پارت دوم

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#جوجه_زعفرانی

مواد اولیه:

مرغ تیکه شده
لیمو سنگی یک عدد
پیازدوعدد
زعفران دم شده
کره پنجاه گرم
اول از همه به تیکه های مرغ فقط نمک زدم و بعد کبابشون کردم
حالا تو یه ماهی تابه کره رو ریختم و بعد آب پیاز و آب لیمو سنگی رو اضافه کردم بعد تیکه های مرغ کباب شده
و در آخر زعفران رو اضافه کردم در ماهی تابه رو بستم و گذاشتم با حرارت ملایم پانزده دقیقه بمونه
موقع سرو تیکه های مرغ رو از سس جدا کردم
و سس رو جداگانه تو یه کاسه ی کوچیک ریختم
در این روش جوجه ها بسیار نرم
و یه سس خوشمزه خواهیم داشت
آشپزی آسان بسیار لذت بخشه




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#سوپ_سیر

اب مرغ 4 لیوان 
سیر 10 عدد  
کره 25 گرم  
پیاز 1 عدد 
روغن 1 قاشق غذاخوری  
ارد 3 قاشق غذاخوری 
سرکه 1 قاشق غذاخوری 
زرده تخم مرغ 2 عدد  
نمک مقدار لازم
  
طرز تهیه

کره و روغن را درون قابلمه ای روی حرارت گاز قرار دهید تا روغن داغ شود. سیرها و پیاز را ریز خرد کنید و 10 دقیقه درون روغن و کره داغ شده تفت دهید تا نرم شوند
پس از تغییر رنگ سیر و پیاز ، ارد را کم کم اضافه کنید و 2 دقیقه تفت دهید. سپس نمک ، سرکه ، 4 لیوان اب مرغ و 4 لیوان اب معمولی اضافه کنید و بگذارید حدود 40-30 دقیقه با حرارت متوسط سوپ بجوشد.
پس از اماده شدن سوپ ، زرده های تخم مرغ را اضافه کنید و با همزن بزنید تا سوپ یکدست شود ، پس از مخلوط کردن زیر حرارت را خاموش کنید تا سوپ نجوشد. سوپ را در کاسه بریزید و با تکه های نان برشته و کمی نعناع داغ یا جعفری خرد شده تزئین کنید.
نکته : مقدار سیر را میتوانید بسته به ذائقه تان کم و زیاد کنید ، این سوپ با توجه به وجود سیر بسیار مناسب برای فصل سرما ، تقویت عمومی بدن و همچنین مناسب برای کودکان ؛ افراد سالمند و بیمار میباشد


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#چیکن_استراگانف

بیف استراگانف اولین بار یک آشپز فرانسوی در روسیه برای یک خانواده اشرافی روس این غذا رو درست کرد
و خیلی زود توی کل دنیا پخش شد . بیف استراگانف هم میتونید به همین روش درست کنید و استفاده از کره و خامه و سیر باعث میشه این غذا بی نظیر بشه.

مواد لازم:

سیب زمینی: 4 عدد
سینه مرغ: 500 الی 600 گرم
قارچ: 400 گرم
پیاز: 1 عدد متوسط
سیر: 4 الی 5 حبه
شیر: 700 سی سی
خامه: 150 گرم
فلفل سیاه: 1 قاشق چایخوری
اورگانو: 1 قاشق چایخوری
فلفل قرمز: نصف قاشق چایخوری
نمک: 1 قاشق
آرد سفید گندم: 1 قاشق غذاخوری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#دمنوش_زنجبیل و زردچوبه



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#مارمالاد زردالو

موادلازم:

زردآلو ۵۰۰گرم
شکر۵۰۰گرم
پودرژلاتین ۱ق م
گلاب ۱ق غ
زعفران غلیظ دم کرده به میزان لازم
آب لیموترش ۱ق چ

طرز تهیه:

هسته ی زرآلوها را خارج وبه دوقسمت تقسیم کنیدداخل غذاساز بریزید وچند پالس بزنید تا پوره شود خیلی هم له نکنید.روی حرارت بزارید وشکر رو بهش اضافه کنید مارمالاد وقتی جوش اومد کف میکنه وبالا میاد سعی کنید قابلمه مناسبی انتخاب کنید که سرریز نشه.کف روشو بگیرید وزعفران را اضافه کنید حدود بیست دقیقه که با حرارت ملایم جوشید وقوام اومد پودر ژلاتین را با گلاب مخلوط وبنماری کنید وقتی شفاف شد داخل مارمالاد بریزید.درآخر ابلیمو را ریخته وحرارت راخاموش کنید.در دمای محیط اجازه دهید خنک شه،داخل شیشه تمیز بریزید درشو کیپ کنید وتوی یخچال نگهداری کنید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم آموزشی

#مارمالاد_زرد_آلو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#مارمالاد آلبالو
@kadbanoiranii

چه موادی لازم داریم؟

آلبالو / 2 کیلو گرم
شکر / 17 پیمانه (معادل 2500 گرم)
ژلاتین / 4 تا 5 ورق (معادل 8 تا 10 گرم)
وانیل شکری / یک دوم قاشق چایخوری

چطوری درست کنیم؟

دم آلبالوها را بگیرید. آنها را بشویید و با ماشین مخصوص، هسته ها را بیرون آورید.

سپس آلبالوها را در ظرف لعابی بریزید و شکر را لا به لای آن ریخته، به مدت هشت ساعت در یخچال قرار دهید تا آب بیندازد. آب آن را جدا کنید و بجوشانید. پس از اینکه آب آلبالو تقریبا نصف شد، آن را به آلبالو بیفزایید.

ظرف آلبالو را روی حرارت قرار دهید تا پانزده دقیقه بجوشد. سپس از روی حرارت بردارید. کمی که خنک شد، آن را در مخلوط کن بریزید و به صورت پوره درآورید.

دوباره روی حرارت قرار دهید تا غلیظ شود. در این زمان ژلاتین را به مدت دو دقیقه در آب سرد خیس کنید. از آب بیرون آورید و به همراه وانیل به آلبالو بیفزایید. پس از یک دقیقه از روی حرارت بردارید تا خنک شود و در شیشه استریلیزه بریزد.

نکته 1: مارمالاد بهتر است در ظرفی از جنس مس سفید‌ شده، فولاد زنگ نزن و یا در ظرف لعابی پخته شود.

نکته 2: در زمان پخت مارمالاد کف روی آن را بگیرید.

نکته 3: اگر مارمالاد را در شیشه استریلیزه بریزید، می توانید آن را تا یکسال در یخچال نگه‌ دارید.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیوششم

سلام آقاجون .جایی میرین ؟
- سلام پسرم . آره آقاجون دارم میرم به جمشید یه سر بزنم . تا غروب برمیگردم . بمون تا بیام .
- باشه پس منتظرما زود برگردین .
با آرشام هم سرسری سلامی کرد وکیسه ی خوراکی ها را برداشت . راه سنگفرش را طی کرد و به
ساختمان رسید . نگاهش در باغ پی بهار میگشت . میدانست بهار در این زمان درون ساختمان بند
نمی شود .
هر چه لابه لای درختان میوه را نگاه کرد ، خبری از او نبود . وارد ساختمان شد و سلام بلندی کرد .
عزیز از اتاقی بیرون آمد و با رویی گشاده سلامش را جواب گفت .
- خوش اومدی عزیزم . چه عجب از این ورا ! راه گم کردی بیمعرفت ؟
- شرمنده عزیزجون سرم حسابی شلوغه . امروزم از سرکار جیم زدم اومدم یه سر بهتون بزنم .
دیگه بچه ها اینجا جمع نمیشن؟
- نه امسال کسی این طرفا پیداش نشده . اگه بچم بهار هم نبود حسابی تنها میموندیم .
- الان کجاست ؟
- تو اتاقشه .
کیوان مشکوک به در اتاق نگاه کرد و گفت :
- خوابه که بیرون نمیاد ؟
- نه پسرم . خودش رو تو اتاق حبس میکنه جز منو آقاجونت هر کی تو خونه باش بیرون نمیاد .
صدایش را به طور محسوسی پایین آورد و گفت :
- از روزی که بهرام اومد و ساکش رو داد ، نمیدونم چی بهش گفت ؛ طفلک عین یه گنجشک
شده . انگار بهرام
زبونش رو با خودش برد . جز سلام و شب بخیر حرفی نمیزنه ... گریه هم تا دلت بخواد روزی سه
وعده کارش شده
دارم از دیدنش غمباد میگیرم . هر چی هم باهاش حرف میزنم فقط با اشک جواب میده .
از کنار کیوان گذشت و گفت :
- حالا بشین تا برات شربت بیارم دلت خنک بشه . گرما بیداد میکنه .
روی نزدیگترین مبل نشست و به در اتاقی که عزیز نشان داده بود خیره شد . چه بر این دختر
گذشته بود که به این روز در آمده بود .
دلش بیتاب تر از گذشته شد . با صدای بلند گفت :
- سلام بهار خانوم گل ... نمیخوای از اتاق بیرون بیایی و یه احوال پرسی با پسر عمه ت داشته
باشی . این همه راه نیومدم که تو رو ندیده از اینجا برم . پاشو زود بیا بیرون که حساب من از
دیگران جداست .
هیچ صدایی شنیده نمیشد . نفس عمیقی کشید و از روی مبل برخاست . پشت در اتاق ایستاد .
قلبش به شدت میکوبید . با تعجب به دستانش نگاه کرد . لرز خفیفی انگشتانش را در بر گرفته بود
. ضربه ای به در زد وگفت :
- اگه نیایی بیرون من میام تو .
صدای آلارم پیام گوشیش بلند شد . با تعجب نگاهی به گوشی انداخت . با باز کردن پیام دانه
های عرق روی پیشانیش نشست . اخم هایش بیشتر در هم فرو رفت . نفسش تنگ شد . نوشته
ی بهار، دردی به جانش انداخت .
دوباره پیام را خواند .» برو کیوان . من تو دنیا فقط یه پدر و برادر برام مونده کاری نکن اونم از
دست بدم .....برو و فراموش کن بهاری وجود داشته مثل یه ماه گذشته .... ببخشید مزاحمت شدم
»
کلمه به کلمه خواند وبا هر کلمه قلبش فرو ریخت . این دختر به کجا رسیده بود؟! از همه بدتر
جمله ی آخر بود .
او فکر کرده بود مزاحم اوست . یاد آخرین تماسش افتاد . دستش را روی صورتش کشید . آهی از
ته وجودش کشید .
- پسرم بشین شربتت رو بخور


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیوهفتم

صدای عزیز از کنارش به گوشش رسید . بدون توجه به شربتی که در دستش بود ، گفت :
- عزیز شما به دایی از حال بهار چیزی نگفتین ؟!
- چرا پسرم هر شب خودش زنگ میزنه و حالشو میپرسه . ما هم براش گفتیم که بهار چه حالی
داره .
- دایی چی گفت ؟
- هیچی نمیگه فقط میگه خوبه .
کیوان با بهت گفت :
- این چیش خوبه ؟!! دایی یه چیزیش شده ها !
- نمی دونم عزیزم من که از کار این پدر و دختر سر در نمیارم . فقط اینجور ادامه بدن این دختر
از بین میره . منم که با این سن حریف اینا نمیشم .
کیوان به سمت در چرخید . ضربه ای به در زد و گفت :
- بهار بیا بیرون تا ببینم چی به سرت اومده . از این لوس بازیا خوشم نمیاد .
وقتی جوابی نشنید دستش را روی دستگیره گذاشت و آن را پایین کشید . درهایی که قدیمی بود و
عاری از کلید . یعنی تا به آن روز کسی درِ آن اتاق را قفل نکرده بود تا کلیدی روی آن باشد . در را
به آرامی باز کرد .
بهار را مچاله شده در گوشه ی اتاق پیدا کرد . از جسم در هم پیچیده ی او مشتی از استخوان را
به چشم میدید .
مبهوت منظره ی روبرویش به عزیز اشاره کرد تا اجازه دهد با او صحبت کند . عزیز با ناراحتی
سرش را تکان داد و رفت .
به آرامی وارد اتاق شد . بهار هیچ تکانی نخورد . نوری که از پنجره اتاق را روشن میکرد ،مستقیم
روی جسم نحیف بهار بود . روبرویش زانو زد . سرش را پایین برد و به آرامی گفت :
- بهار جان ؟
لرزی را در بدنش دید که کوهی از غم روی دلش نشاند . ضربان قلبش کوبنده شده بود . با
صدایی که میلرزید گفت :
- بهار خانوم سرتو بالا بیار ببینمت . حس میکنم با بهار ده سال پیش روبرو شدم . یادته وقتی تو
مدرسه با یکی از دوستات دعوات شده بود و میترسیدی از طرف مدرسه به بابات زنگ بزنن ؟ یادته
اومدی خونه ی ما قایم شدی تا دایی پیدات نکنه ؟
یادته کسی که ترس رو از دلت بیرون برد من بودم ؟ یادته گفتم تو بیا بریم پیش دایی خودم
مراقبتم ؟
نفس عمیقی کشید و گفت :
- یادته دایی اصلا دعوات نکرد ؟ تازه وقتی ماجرا رو فهمید ، رفت مدرسه و از دوستت که کیفت رو
توی گل انداخته بود شکایت کرد .
صدای لرزون بهار لرز به جانش انداخت .
- یادمه اون موقع همه دوسم داشتن . مثل الان تنها نبودم ....بی کس نبودم . عمه که بود همه
بودن اما حالا ....عمه که نیست هیچ کس نیست .
دست کیوان بی اراده به سمت سر بهار رفت . به آرامی سرش را بالا کشید . چشمانش آنچه که
میدید باور نداشت .
صدا ، صدای بهار بود اما صورت ، صورت بهار نبود . چه بر سر این دختر آورده بودند ؟!
درد بی وفایی کیان کم چیزی نبود که درد طرد شدن هم به آن اضافه شده بود ! خودش را هم در
این ماجرا مقصر میدانست . تلاشی برایش نکرده بود . سعی کرده بود بخاطر آرامش خودش و
خانواده اش سکوت کند .
همه دست به دست هم داده بودند تا بهار را به پاییز و خزان بکشانند.
اگر تصویری که روبریش بود را در خیابان میدید او را نمیشناخت .حتی ممکن بود اورا معتادی
خیابان گرد بداند .
صورت چون برگ گلش ، زرد و رنگ پریده با لبانی که به سفیدی میزد و از ترکهای روی لبش خط
های باریک خون خشک شده دیده میشد . چشمان شفاف وبراقش هیچ تالالؤیی نداشت . حلقه ی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیوهشتم

قهوه ای رنگی که دور چشمانش مانند هاله به وجود آمده بود او را شبیه بیماران محتضر کرده بود .
گونه های برجسته اش خشک و استخوانی شده بود . درشتی چشمانش دیگر زیبایی سابق را
نداشت ، بر عکس ،چهره اش را وحشتناک کرده بود .
دهانش خشک شده بود . بی اراده گفت :
- بهار ؟!
- مُرد . برو این جسد متحرک و زیر خاکش نکن ... برو کیوان بهاری نمونده که اومدی دنبالش ...
خواهش میکنم ...
کیان که همه چیزمو گرفت تو با حرف زدنت بابامو ازمن نگیر که دیگه باید بیایی برام فاتحه
بخونی ... برو کیوان .
هر کیوانی که میگفت کوه دردی که در دل کیوان بود ذره ذره به خشم تبدیل میشد .
چیزی به انفجارش باقی نمانده بود . بازوی بهار را گرفت و به آرامی تکان داد . زیر دستش دو پاره
استخوان
را حس کرد .اخمش در هم کشیده شد.
- چی به سر خودت آوردی ؟ این چه بساطیه راه انداختی ؟ این حرفای بی ربطی که میزنی چیه ؟ دِ
حرف بزن تا بتونم کمکت کنم .
بهار پوزخندی زد و گفت :
- تو کمکت رو وقتی منو رسوندی بیمارستان و به این زندگی زجر آور برگردوندی ، کردی . منت
گذاشتی تو بیمارستان نذاشتی مثل بدبخت بیچاره های آس و پاس بمونم . دیگه توقعی ازت
ندارم . برو زندگیتو بخاطر این لاشه ی مونده
از اون ماجرا خراب نکن . خاطر مادرت مکدر بشه تو هم..........
- بسه بهار ... چرا انقدر زبونت پرازنیش وکنایه شده .
بهار سرش را روی زانو گذاشت و گهواره وار تکان خورد . زیر لب زمزمه کرد .
- اگه عزیز به بابا بگه با تو حرف زدم . اوت میشم . اوتم کردی .......
بهار چشمانش را بست و اشکش جاری شد . صدای هق هقش که بلند شد دنیا روی سر کیوان
خراب شد .
کیوان طاقت از کف داد . مانند گردبادی از جا جست و از اتاق خارج شد .
مرد بود ، باید از دیدن آن صحنه میمرد . اما خودش میدانست او هم بخاطر آرامش خانواده اش
بهار را در سخترین
زمان ممکن رها کرده بود .
چه گلایه ای میتوانست از دیگران بکند زمانی که خودش هم دست کمی از آنها نداشت . رفتن و
مردن در این
نامردی بهترین راه فرار از واقعیت عریان و زشت خانواده ی نامهربانش بود.
به سمت در ورودی رفت . هنوز دستش به دستگیره نرسیده صدای عزیز جون در همان جایی که
ایستاده بود پاگیرش کرد .
- کجا میری پسرم ؟! ... هنوز که ، آقاجونت برنگشته .
- باید برم ... کاری برام پیش اومده .
در را باز کرد نیمه ی بدنش بیرون نرفته دوباره به سمت عزیز برگشت و گفت :
- عزیز بیشتر مراقب بهار باشین . به حرفش گوش ندین و نذارین تو اون اتاق پناه بگیره .
- آخه حرف گوش نمیده .
- از من گفتن ... اگه این جور پیش بره تا چند وقته دیگه دیوونه میشه . آقا جون رو جلو بنداز
خودتون میدونین بهار به حرف آقا جون مثل دایی احترام میذاره .
- باشه پسرم ببینم چه کار میشه کرد .
- از طرف من از آقاجون هم عذرخواهی کن . فعلا خداحافظ .
باید زودتر میرفت . دلش طاقت اینهمه بی رحمی را نداشت . با شتاب زیادی ماشین را میراند .
حرفایی که باید به بهرام میزد را در ذهنش مرور کرد تا بهانه ای به دست بهرام ندهد


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیونهم

میدانست وقتی بهار آن گونه ترسیده یعنی تهدیدی جدی در حرفهای پدرش شنیده بود . بهاری
که همیشه در زیر سایه ی زنی زندگی کرده بود که میان عشق پدرو دختری قرار گرفته بود ، در
حال از هم پاشیدن بود .
مانند ساقه ای خشک در حال شکستن بود .چرا بهرام اینگونه با بهارش رفتار میکرد ؟ میدانست
بهرام ، بهار را از جانش هم ،بیشتر دوست دارد . اما این دست رد زدنها به بهار را نمیتوانست
درک کند .
با رسیدن به محل کار بهرام با دیدن پر بودن جای پارک های گوشه ی خیابان با عجله ماشین را
دوبله پارک کرد و وارد شرکت شد .
با دیدن منشی سلامی کرد و گفت :
- آقای فرهمند تشریف دارند ؟
منشی که از قبل او را میشناخت لبخندی زد و گفت :
- بله بفرمایین .
ضربه ای به در زد و وارد شد . سلام کرد و روبروی بهرام ایستاد . بهرام با تعجب به کیوان نگاه
کرد و گفت :
- چی شده پسرم ؟
- دایی مرد و مردونه اومدم با شما حرف بزنم .
- خیر باشه چی شده دایی؟
- دایی شما به تازگی بهارو دیدین ؟
اخم های بهرام در هم فرو رفت . دوست نداشت در مورد رفتارش با بهار به خواهر زاده ی
احساساتیش جواب پس بدهد . با لحنی که ناراضی بود گفت :
- منظور؟!
- منظور اینکه دیدین یا نه
چی شده که اینو میپرسی ؟ من که بی کار نیستم پاشم برم اونجا . دختری که از خونه ی
پدریش بریده ...
برام ارزشی نداره که به خودم زحمت بدم برم دیدینش ... دنیا برعکس شده ؟! بجای اینکه بچه
ها سراغ از بزرگتراشون بگیرن بزرگترا باید برن دیدنشون؟
- دایی حال بهار خوب نیست . داره از بین میره . تا دو روزه دیگه به جای اینکه دخترت رو توی
اون باغ ببینی باید بری
تیمارستان بهش سر بزنی . داره از غصه دق میکنه .
- خودش این زندگی رو انتخاب کرده . پس باید تاوان بده .
- دایی؟
- کیوان حق نداری با بهار در تماس باشی . برو پی زندگی خودت. نبینم اون طرفا آفتابی بشی .
- دایی؟بهار مقصر نیست . شما دارین ناعادلانه قضاوت میکنین .
صدای فریاد پر از خشم بهرام با کلمه ی )بسه ( در جا میخکوبش کرد . بهرام با خشم به سمتش
رفت . در حالی که انگشت سبابه اش را به صورت هشدار روبروی صورتش تکان میداد با لحنی پر
از حرص گفت :
- اگه بخوای با بهار یه آبروریزی دیگه ای رو راه بندازین در جا میکشمش . چند سال از دست
مادرش کشیدم
دیگه نمیتونم با این رسوایی که به بار اورده ننگ دیگه ای رو تحمل کنم .
- دایی گناه داره بخدا . بهار اونی نیست که شما فکر میکنین .
پوزخندی زد و گفت :
- میدونم ... دختر من بی عرضه ترین آدمیه که تا حالا دیدم . برو و دیگه نبینم اطرافش بری
وگرنه تاوانش رو بهار میده .
- این بی انصافیه . آخه چرا ؟
- بهار نمک نشناسه .باید تنبیه بشه
دایی ... کیان مقص.............
- کیوان برو و حرفای اون دختره ی احمقو برای من بلغور نکن . برو نمیخوام صداتو بشنوم .
در اتاق را باز کرد و در کمال ناباوری کیوان را از اتاقش بیرون کرد . کیوان با شانه های افتاده زیر
لب زمزمه کرد :
- بیچاره بهار .





رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت چهلم

آقا جون با لبی خندان وارد خانه شد . نگاهی در سالن پذیرایی انداخت و با ندیدن اهالی خانه
صدایش را بالا برد .
- عزیزخانوم ... کیوان... کجایین ؟
در اتاق بهار باز شد و عزیز با رنگ و رویی پریده بیرون آمد . آقا جون با نگرانی به چشمان خیس
همسرش نگاه کرد و گفت:
- چی شده خانوم ... کیوان کو؟
- آقا...بهار ... بهار حالش خوب نیست ... بچه م .........
گریه امانش نداد . آقا جون با ترس به اتاقش وارد شد . با جسم نیمه جان و صورت رنگ پریده ی
دخترکش مواجه شد .
- چی به سر این دختر اومده ؟!
کنار بهار نشست و پای دردناکش را دراز کرد . دستان گرم و چروکش را روی صورتش کشید و
گفت :
- بهار ... عزیز آقاجون ... دخترم بیدار شو ببینم .
هیچ تکانی نخورد . با نگرانی به همسرش خیره شد :
- آخه چی شده . با کیوان دعواش شده
نه بچه م کیوان هم نگرانش بود . میگفت مراقبش باشیم . همینکه رفت اومدم تو اتاق دیدم
گریه میکنه تا صداش کردم سرش گیج رفت و از حال رفت . هر کاری کردم چشم باز نکرد .
- این بچه بیهوشه ...پس چرا صدام نکردی ؟
از اتاق خارج شد و تلفن را برداشت . شماره ای گرفت و گفت :
- سلام پسرم لطفا هر چه زودتر بیا تو باغ ما .............. با ماشین بیا پسرم . .............. نه حال
بهار بد شده باید ببریمش بیمارستان .
تماس قطع شد . به عزیز نگاه کرد و گفت :
- یه چیزی تنش کن تا ببریمش ... لعنت به این دنیا که پدر به دخترش هم رحم نداره .
با شنیدن صدای آیفون به سمت گوشی آیفون رفت . در را با دکمه ای که روی دستگاه بود باز کرد
. دل در دلش نبود . از ترس رعشه به جان پیر مرد افتاده بود . اگر بلایی سر دخترکش میآمد
چگونه باید جواب این ظلم را میداد .... باید پاسخگوی کسان دیگری هم میبود . چه جوابشان
میداد؟ .... ظلم خانواده اش را به بهار چگونه تفسیر میکرد .
با وارد شدن آرشام پیرمرد کنار رفت . آرشام با دیدن بهار اخم هایش در هم رفت . کنارش زانو
زد و با خشم گفت :
- چه بلایی سرش اومده توی این مدت ... عمو ، بهار چرا انقدر داغون شده ؟!
صدای گریه ی عزیز و التماسش او را از سوال و جواب کردن منصرف کرد . رو به پیرمرد کرد و
گفت :
- بااجازه ... چاره ای ندارم .
دستانش را زیر زانو و شانه اش قرار داد و با یک حرکت او را از روی زمین بلند کرد . زیر دستش
استخوانهای دنده ی او را حس میکرد . نگرانی و استرس تمام وجودش را در بر گرفت .
از اینکه در این مدت از حال او بیخبر بود ناراحت بود . فکر میکرد شایدخبر جدید را شنیده که به
این روز افتاده اما یادش آمد این خبر، تازه دوساعت پیش به گوش خودش رسیده بود . مطمئناً
هنوز به گوش او نرسیده بود.




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Roya
Ragheb
#رویا

#راغب

یک جرعه دلخوشی تقدیم نگاهتون


@kadbanoiranii
🌟در اولین شب تیر ماه
از خدا میخوام
🌟با یه حس خوب
با نوری از جنس امید
🌟با دلی غرق شادی
و با قلبی سرشار از آرامش
🌟امشب بخوابید
تا فردا با کلی انرژی
🌟از خواب بیدار بشید
شبتون خوش
⭐️در پناه مهربان خدا



@kadbanoiranii