کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29K videos
95 files
43.3K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رولت_سیب_زمینی_و_گوشت

مواد لازم:
سیب زمینی متوسط:۳ عدد
تخم مرغ:۲ عدد
جعفری خورد شده:۱ دسته
سیر:۳ حبه
ادویه ها برای سیب زمینی:نمک،زردچوبه:به مقدار لازم
پنیر پیتزا:۱۵۰ گرم
____
مواد لازم برای مایه گوشتی:
فلفل دلمه ایی:نصف ۱ عدد
گوجه:۲ عدد
پیاز:۲ عدد
پیازچه:یه دسته
گوشت چرخکرده:۲۰۰ گرم
ادویه ها:نمک،فلفل،پاپریکا،پودر سیر:به مقدار لازم


پارت اول 🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رولت_سیب_زمینی

طرز تهیه:

اول سیب زمینی هارو پوست بگیرین و رنده کنید و آب بگیرین و بذارین روی یه پارچه که کامل آبش بره بعد دو عدد تخم مرغ،جعفری خورد شده،ادویه ها و پنیر رنده شده رو بهش اضافه کنید و خوب هم بزنید

کف سینی فر کاغذ روغنی بندازین و با قلمرو چرب کنید و مواد سیب زمینی رو بریزین کفش و بذارین تو فر از قبل گرم شده رو برنامه ی پخت با فن تو دمای ۱۵۰ درجه به مدت ۲۵ دقیقه
اگه فرتون گازیه ۱۶۰ به مدت ۳۰ دقیقه
دقت کنید دمای فرها متفاوته مواظب باشین زیاد خشک نشه

بعد از پخت کاغذ روغنیشو جدا کنید و بذارین تا خنک شه و گوشه هاشو برش بزنید

پارت دوم 🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
سلام اومدم با آموزش یک کیک پرطرفدار 😍👍

بچه ها این رسپی بهترینه، هم خیلی خودش بافته ، هم اینکه اصلا بعد از پخت طرح زبرا از بین نمیره.

کیکش شیرینی ملایمی داره و خیلی خوشمزه هست 😍
کنار یک لیوان شیر یا چای حسابی میچسبه .

میتونید روی کیک پودر قند الک کنید یا روی کیک شکلات بریزید اینا دیگه سلیقه ای هست .

این کیک بعد از پخت ممکنه رویه ترک های ریز داشته باشه که کاملا طبیعی هست.  میبینید که کیک منم ترک داره .

نکته مهم
زمان پخت طولانی داره . حتما بعد از یکساعت چک کنید.  خلال دندون وسط کیک بزنید اگه مواد به خلال دندون چسبید بازهم اجازه بدید تو فر بمونه تا پختش کامل بشه .

از پیمانه های استاندارد استفاده کنید.

هنگام اضافه کردن سفیده تخم مرغ مواد رو به آرومی روی هم تا بزنید که پف مواد نخوابه


#کیک_زبرا از استاد زحمتی. عزیز

آرد  ۳ پیمانه ( ۴۳۰ گرم )
شکر   یک و نیم پیمانه ( ۳۱۰ گرم )
تخم مرغ درشت  ۵ عدد ( وزن هر تخم مرغ با پوست حدود ۷۰ گرم باشه اگه کوچیک تره ۶ تا تخم مرغ بزنید )
روغن مایع   یک پیمانه ( ۲۰۰ گرم)
شیر   یک پیمانه ( ۲۲۰ گرم )
بکینگ پودر   ۲ قاشق چایخوری
وانیل    نصف قاشق چایخوری
پودر کاکائو   ۳ قاشق غذاخوری

سایز قالب من ۲۳ سانت .
فر گازی با دمای ۱۸۰ درجه حدود  یکساعت زمان پخت میخواد
فر برقی با دمای ۱۶۵ الی ۱۷۰ درجه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_زبرا

از استاد خانم زحمتی عزیز


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پلو_بادمجان

بادمجان ۵ عدد
گوجه ۷_۸ عدد
فلفل قرمز و نمک و زردچوبه (نصف ق م)
آبغوره حدود نصف استکان یا غوره تازه حدود ۱ استکان
____

1️⃣ بادمجان هارو برش بزن بذار تو آب نمک نیم ساعت بمونه بعد بشور و بذار کامل خشک خشک شه و سرخشون کن

2️⃣ گوجه هارو ۳_۴ تکه کن یکم تفت بده تو همون تابه بعد نصف ق م زردچوبه اضافه کن یه تفت ریز بده و برش دار

3️⃣ تو قابلمه گوجه هارو بریز نمک، فلفل قرمز و نصف استکان آبغوره یا غوره تازه و بادمجان سرخ شده و اول بذار ۱۰ دقیقه با شعله متوسط بعد با شعله ملایم ۱ الی ۱/۵ ساعت بذار بپزه

4️⃣ ۳ پیمانه برنج خیس کن بریز تو قابلمه ۳/۵ پیمانه آب بهش اضافه کن و یکم نمک و روغن، آبش که گرفته شد کره و زعفران حل شده بریز ۱۰ دقیقه با شعله متوسط و حدود ۴۰ الی ۴۵ دقیقه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی


#کوکو_گوشت_اردبیل


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوکو_اسفناج با سبک جدید


۲ عدد پیاز، ۱ دسته پیازچه، ۱ دسته اسفناج خرد کنید
پیاز داخ تابه کمی تفت بدید، سبک که شد اسفناج و پیازچه، زردچوبه، فلفل سیاه، نمک اضافه و تفت بدید
آب اسفناج که کشیده شد کنار بزارید تا خنک بشه

برای خمیر:
۱ لیوان شیر، نصف لیوان روغن مایع، ۱عدد سفیده تخم مرغ کمی مخلوط کنید
به ۳.۵ لیوان آرد ۱ ق چ نمک اضافه و تو چند مرحله آرد بریزید و هم بزنید
۱۰ دقیقه ورز بدید، خمیر نباید به دست بچسبه
روشو بپوشونید، اجازه بدید ۱۵ دقیقه استراحت کنه

خمیر رو به  ۸،۹ قسمت مساوی تقسیم و هر قسمت رو چونه کنید
هر چونه را با کمی آرد باز کنید
داخلش از مواد اسفناجی بزارید، مطابق ویدیو به کمک کمی آب ببندید

روشو با ترکیب شیر و زرده تخم مرغ و زعفران دم شده رومال کنید
کنجد بپاشید بزارید تو فر با دمای ۱۸۰ درجه به مدت ۲۵ تا ۳۰ دقیقه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#پیراشکی_گوشت

🔵مواد لازم خمیر؛

نصف لیوان آب ولرم
یک قاشق چایخوری شکر
دو قاشق چایخوری پودر خمیر مایه
یک عدد تخم مرغ
کمی نمک
یک چهارم پیمانه روغن
دو پیمانه ارد سه صفر

🔵مواد میانی:

۲۰۰ گرم گوشت چرخ شده
یک عدد پیاز
۵ عدد قارچ
۲ قاشق غذاخوری رب گوجه فرنگی
ادویه ها شامل نمک،فلفل،زردچوبه،کمی پودر سیر و پاپریکا

‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#دسر_نان_تست


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دسر_تابستونی (#موز_و_انبه ) .
.
این دسر خوشمزه رو با موز و انبه یا فقط موز هم میتونید درست کنید❤️(کلا بزارید داخل یخچال)
.
.
مواد لازم ( ۶ عدد )
موز ۳ عدد
انبه ۱ عدد
شیر ۲ قاشق غ خ
بیسکویت ۲ بسته ( ۲۰۰ گرم )
کره برای بیسکویت (۶۰گرم)
کره شکلات ( ۵۰ گرم )
شکلات ۲ ورق( ۲۰۰ گرم ) .
.
موز و انبه رو ۲ ساعت بزارید فریزر با کمی شیر میکس کنید ،بیسکویت و با کره مخلوط کنید ۱ ساعت بزارید یخچال ،بعد مخلوط موز و انبه رو بریزید رو بیسکویت ،۱ ساعت بزارید یخچال ،کره و شکلات و اب کنید ،بریزید تو دسر ۱ ساعت بزارید یخچال ،


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیویکم

بهار جان حالا که از بازی کردن افتادین الاقل اینجور بیکار نشین یه چیزی برامون بخون .
بچه ها دست زدند و هورا کشیدند . بهار برایش سخت بود در حضور آن نگاههای سنگین لب
بخواندن باز کند .
توجه او برایش عذاب آور بود . از اینکه کیان متوجه آن نگاهها شده بود و حرفی نمیزد دلخور بود .
توقع داشت مانند گذشته از او محافظت کند . اما با درخواست کیان ، چشمانش او را در کنار آن
خواهر و برادر یافت . خوب بود، همین چندلحظه پیش به او گفته بود ؛ از آن پسر خوشش نمی آید
.
با درخواست کیان همه آن را تایید کردند .بهار مردد به اطرافش نگاه کرد .
- بهار جان الهه ی ناز رو بخون . دلمون برای این ترانه تنگ شده اونم با صدای تو .
بهنام که گیتارش را به دستش داد مسحور تارهای گیتارش شد و بی اراده دستش را روی آنها
کشید .
چشمانش را بست تا تمرکزش را به دست آورد . با شروع ترانه سکوت مطلق شد .
ای الهه ی ناز ..... با دل من بساز ......زین غم جانگداز برود از برم ...
به انتهای آهنگ رسید . چشم که باز کرد صورتش خیس از اشک بود . چشمان براق از اشکش دل
هر بیننده ای را میبرد . زیبایی چشمانش چندبرابر شده بود .
بهرام طی احساساتی که او را در بر گرفته بود از جا برخاست و در حضور جمع به سمت بهار رفت
.
بهار به احترامش برخاست . چشمان پدرش هم خیس بود . او از چه، چشمانش تر شده بود ؟!
سوالی که بهار جوابش را نمیدانست و بر عکس دیگر دختران، آنقدر با پدرش راحت نبود تا از غم
نهفته در چشمانش سوالی بپرسد.
در آغوش پدرانه اش جای گرفت . روی سرش را بوسید و کنار گوشش گفت :
- دیگه این ترانه رو نخون . هیچ وقت ... مخصوصا وقتی من هستم نخون
بهار سرش را بالا گرفت و در چشمان پدرش خیره شد . غم سنگینی در چشمانش خانه کرده بود
.
لبش را به آرامی تکان داد :
- چشم بابا .
پدرش دور شد .جرقه ای در ذهنش روشن شد . نام مادرش الهه بود . شاید ...
بچه ها درخواست آهنگ دیگری داشتند . بهار فکرش مشغول حال و روز پدرش بود . گیتار را
زمین گذاشت .
رو به کیوان گفت :
- کیوان تو ادامه بده من نمیتونم .
کیوان چشمی گفت و گیتار را برداشت . آهنگ شیش و هشتی که میخواند فضا را شاد کرده بود .
بهار به آرامی از ساختمان خارج شد . روی لبه ی ایوان به ستون تکیه داد و به بارش باران خیره
شد . بوی خاک باران خورده روحش
را جال میداد .
چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید . با صدای خش دارش از حال خود خارج شد .
- صدای خیلی قشنگی داری ... فکرکنم ارثیه . خیلی دوسش دارم .
دور از ادب بود در برابر تعریفش تندی کند . به آرامی گفت :
- ممنون شما لطف دارین .....
- صدات خیلی باز و خوبه . اگه روش کار کنی میتونی اونور برای خودت........
- من برای دل خودم و خانواده م میخونم . خواننده نیستم که برای بهتر شدنش تالش کنم . از
این کار هم خوشم نمیاد .
- اوکی ...چرا عصبی میشی ! چرا انقدر غم تو صدا و چشماته



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیودوم

بهار برای اولین بار به صورت و چشمان آرشام نگاه کرد . نگاهش هزاران حرف داشت که از
فهمیدن آن عاجز بود . میدانست این سوال دروازه شروع خیلی از حرفها خواهد بود . نفسش را
مانند آه بیرون فرستاد و گفت :
- من باید برم تو .... با اجازه .
بعد از آن روز دو بار آنها را در خانه ی عمه اش دیده بود . خواهر و برادر با هم آمده بودند .
به طور نامحسوسی ، حس میکرد کیان دیگر آن ذوق و شوق همیشه را ندارد . دیرتر از همیشه به
خانه بر میگشت .
کارش فتوکپی و پرینت گرفتن بود . مغازه ای نزدیک دانشگاه تهران داشت و کارش خوب گرفته
بود . دوتا شاگرد داشت و هر وقت اراده میکرد میتوانست به خانه برگردد .
خرداد ماه فرا رسید . طبق قرار قبلی ، نزدیک مراسم خواستگاری و دیگر رسومش میشدند .
کیان عملا ، خودش را از بهار پنهان میکرد . در برابر اعتراض او کار را بهانه می آورد .
همه ی رفتارهایش را کنارهم چید . دیر آمدن ها ،قطع شدن تماس ها ، عصبی بودنش ، اخم هایی
که روی صورتش بدجور غریبگی میکرد ، سکوتی که پر از حرف بود ، نگاههای گریزان از چشمان
بهار . ......
آهی کشید و به سقف خیره شد . چقدر ابله بود که زودتر نفهمیده بود و مدام خودش را به او
آویزان میکرد .
چه کار باید میکرد که نکرده بود ؟کیان ، دل پر از مهرش را چگونه به دیوار کوبید ،که هنوزم نفس
کشیدن برایش
سخت و جانفرسا بود .
اشک روی گونه اش راه باز کرد . بغض سنگینی گلویش را چنگ میزد . در دل خدا را صدا کرد و
زیر لب گفت :
- خدایا کمکم کن فراموشش کنم . میدونم با نبودنش نمیتونم کنار بیام . میمیرم خدا ..... تو که از
دلم خبر داشتی چرا کمکم نکردی ؟ خدایا منم بنده ی خودتم پس چرا هوای دلمو نداری ؟! کیان
دست یکی دیگه رو بگیره ، من سکته میکنم . میدونم این کارو میکنه . پس خودت به داد دلم برس
.
از روی زمین برخاست و از پنجره به باغ خیره شد . ساعت 7 بود . کارگران در حال رفتن بودند .
دیگر آزاد بود . میتوانست برای خودش آزاد بگردد .
صدای زنگ تلفن خانه به یادش آورد از وقتی موبایلش را به دیوار کوبید، دیگر از او سراغی نگرفته
از اتاق خارج شد .
عزیز در حال حرف زدن با مخاطبش بود . از صحبتش متوجه شد با بهناز حرف میزند . به سمت
آشپزخانه رفت .
هر چه گشت اثری از گوشی نبود . دستش را روی پیشانیش گذاشت و چرخی زد . زمزمه کرد :
- پس کجاست ؟! حالا بدون گوشی چه کار کنم .
صدای عزیز در گوشش زنگ زد .
- بفرما پسرم . بیا تو .
این یعنی بازم مزاحم دارد . باید زودتر به اتاق برمیگشت و شالش را به سر میکرد .
کم از دست خواهرش کشیده بود ، حالا نوبت خودش بود . سریع از آشپزخانه بیرون رفت . هنوز
به اتاق نرسیده بود که هیبت آرشام روبرویش قرار گرفت .
- سلام . امیدوارم دیگه ایراد نگیری که بیصدا وارد شدم .
اخم بهار در هم فرو رفت . از کنارش گذشت و به سمت اتاقش رفت . بازهم بدون حجاب در
برابرش ظاهر شده بود . وقتی وارد اتاق شد از پشت در صدای عزیز را شنید .
- خوش اومدی پسرم . از جمشید خان چه خبر بهتر شدن؟
- سلام . ممنون . راستش به فکر اینم یه پرستار براش پیدا کنم . این آلزایمرش کار دستمون
میده . امروز تنها بوده ،داشته میرفته بیرون که بابا سر رسیده بود . اگر بیرون میرفت پیدا کردنش
مصیبت بود . مدام در خیالش با دوستانی که در گذشته داشته و جعفر خان حرف میزنه . برای



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیوسوم

همین بابا برش گردوند ایران . نمیخواست خدای نکرده طوریش بشه و در آرزوی دیدار برادرش و
دوستانش باقی بمونه . اما گاهی خیلی حالش خوبه .
- انشاالله خدا خودش شفاش بده . نگران نباش پسرم آدم که پیر میشه هزار و یک دردسر هم
پشتش میاد .
آرشام با زیرکی گفت :
- بهار خانوم نیستن ؟
عزیز رو به اتاق کرد و گفت :
- چرا هستش ...این دختر هم با ندونم کاریش زندگیش رو تباه کرد . خودشو از خونه و زندگیش
انداخت . جوونا هم جوونای قدیم رو حرف بزرگتر حرف نمیزدن .
آرشام با نگاهی به در اتاق گفت :
- زن عمو زمونه عوض شده .
در اتاق باز شد و بهار با ناراحتی از اتاق خارج شد . چشمش به عزیز افتاد . برای ظاهر سازی
سلامی کرد و به باغ رفت .
تحمل حضور هیچ مردی را در کنارش نداشت . مخصوصا از نوع چشم خاکستری که به تعبیر
خودش زندگیش با ورود
آنها به آتش کشیده شده بود و خاکسترش هم در چشمانش نشسته بود .
بی اراده اشکش سرازیر شد . به بوته ی گل سرخی که خود کیان به اسم بهار خریده بود و حالا
بوته ای بزرگ و پرگل بود ، نزدیک شد .
هوای گرم تیر ماه و بوی سبزه های آب خورده مستش نکرد . چشمانش را بست و هوای اطرافش
را بو کشید . با غم چشمانش را باز کرد . این هوا دیگر برایش لذت گذشته را نداشت .
حتی بوته ی گل هم زیبایی گذشته را نداشت و عطر گلها به مشامش خوش نیامد .
انگار دنیایش زیرورو شده بود . هیچ چیز جای خودش نبود
بوی عفونت زخمهای قلبش را ، بیشتر از هر چیزی حس میکرد . دقایقی از ورودش به باغ نگذشته
بود که صدای احوالپرسی پدرش را شنید .
میدانست رؤیا نمیگذارد بهنام بدون خودش به باغ بیاید . اما امید داشت، به اینکه همراه پدرش
آمده باشد . برای سلام کردن به سمت جایی که پدرش ایستاده بود رفت .
پدرش روی ایوان با عزیزو آقاجون و آرشام در حال حرف زدن بود . صدای سالمش از ترس آنقدر
آرام بود که فکر نمی کرد پدرش شنیده باشد .
نگاه پدرش در تاریک وروشن دم غروب روی صورتش چرخید . اخمی که بر ابرویش نشست از
روی دردی بود که خودش مسبب آن بود . اما غرور مردانه اش نمی گذاشت ابراز علاقه کند و از در
دلجویی در آید .
نگاهش را از بهار گرفت و با لحن سردی گفت :
- بهار باید با هم حرف بزنیم .
پدرش وارد ساختمان شد بهارهم پشت سرش حرکت کرد . وارد اتاق که شدند در را بست .
پدرش به سمتش چرخید .
با اقتدار پدرانه گفت :
- چطوری؟
بهار سرش را به زیر انداخت و گفت :
- زنده ام هنوز .
- خودت میدونی تقصیر خودت بود . فکر نکرده هر چی از دهنت در اومد گفتی و آبرو برام نذاشتی .
الانم دیر نشده .
حاضر شو بریم خونه . از دیشب وقت داشتی فکراتو بکنی و بفهمی در چه موقعیتی قرار داری . اگه
این وصلت صورت نگیره
تو فامیل هیچکس نگاهت نمیکنه . با اون رمانتیک بازی کیان ، همه شما رو برای هم میدونستن .
دستی پشت گردنش کشید و گفت




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیوچهارم

الان برمیگردیم فردا سر حوصله میریم خونه ی عمه ت یه عذرخواهی اساسی میکنی و همه چیز
به خیر و خوشی
تموم میشه .
بهار سکوت کرد . بهرام منتظر عکس العملش بود . وقتی سکوتش طولانی شد . به آرامی گفت :
- منم میبخشمت . پاشو دخترم ... با رفتار بچگانه با سرنوشتت بازی نکن .
بهار آب دهانش را قورت داد و به آرامی گفت :
- بابا من خیلی دوستون دارم . حرفتون برام خیلی ارزش داره . بخواین از عمه هم عذر میخوام
.......
سرش را بالا گرفت و به صورت پدرش که نقش لبخند کمرنگی را به خود گرفته بود ، نگاه کرد و
ادامه داد:
- اما نمیتونم تقاضای کیان رو قبول کنم . باور کنین این برای هردومون بهتره .
خشم تمام وجود بهرام را گرفت . در حالی که خشمش را کنترل میکرد تا صدایش بیرون از اتاق
نرود .غرید:
- تمومش کن بهار ... صبر منم اندازه ای داره .
- بابا باور کنین کیان هم منو نمیخواد مجبور بود که اومد .
- دهنتو ببند دختره ی نفهم . از کی تا حالا یاد گرفتی مثل بچه ها پشت دیگران خودتو قایم کنی .
کیانو که یه سکه ی پول کردی حالا میخوای خرابش کنی ؟
با خشم عرض اتاق را میرفت و می آمد . بهار در دل ناله اش بهوا رفت . پدرش انقدری که کیان را
قبول داشت دختر خودش را باور نداشت .
میدانست برای چنین باوری کاری از دستش بر نمی آید . پس بهترین راه را سکوت دانست . باید
همان طور که تا این جای کار را تنها آمده بود ، بقیه ی راه را هم برود .
- ببخشید بابا . نمی خوام ناراحتتون کنم . اما هر کاری بگین میکنم اما این کارو نمیتونم انجام بدم
پدرش با خشم به طرفش هجوم برد و گفت :
- دیگه چه کاری مونده که انجام بدی . تا وقتی سرت به سنگ نخورده همین جا بمون . دردم اینه
کاری کردی که اسم مادرتو پشت اسم خودت قرار دادی . کاری که ازش میترسیدم رو به سرم
اوردی .در ضمن با این پسره که این جا میاد و میره
هم صحبت نمی شیا . ببینم از این ببعد با پسری هم کلام شدی من میدونم و تو .
چشمان بهار از حیرت تا انتها باز شد . دهان نیمه بازش را بست و آب دهانش را قورت داد .
- بابا ... این حرف یعنی .............
بهرام میان حرفش پرید :
- یعنی ببینم حتی با میعاد که همسن بهنامه حرف زدی اسمتو از شناسنامه ام خط میزنم . اون
پسر چون فامیل آقاجونه نمیتونم به اون چیزی بگم . اما خودت حواستو جمع کن . یه خطا ببینم
پشت میکنم به هر چی که اسمشو پدر و فرزندی میگن . آبروم به اندازه ی بچه هام برام مهمه .
- این ... یه توهین به شخصیت منه .
- توهین رو خودت به خودت کردی . پس عواقبشو تحمل کن . دیگه هشدار نمیدم .
- خواهش می کنم بابا ........
- من میرم . چون فکر میکردم انقدر لجباز هستی که روی حرفم نه بیاری برات یه ساک لباس
آوردم . بمون ببینم تا کی میخوای توی این باغ خودت رو پنهون کنی .
با خشم از اتاق خارج شد و بهار را هاج و واج رها کرد . سرش به دوران افتاد . چه شنیده بود ؟!
این تحکم و تهدید به کجا ختم میشد ؟
حرف زدن او با میعادی که ده سال از او کوچکتر بود چه منکراتی داشت ... وای بر دلی که بی دلیل
شکسته میشد و هیچ مرهمی نداشت .
در اتاق باز شد و ساک آبی ورزشی جلوی پایش روی زمین افتاد .
- فکر نکن اینجا نیستم از کارات بیخبر میمونم . همه ی کاراتو لحظه به لحظه از آقا و عزیز
میپرسم . فقط مراقب باش اون روی منو بالا نیاری




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیوپنجم

پدرش رفت و او را در میان دریایی از ناباوری غوطه ور کرد . اکسیژن کم شد . سرش به دوران
افتاد . آرام روی زمین نشست و سرش را در دستانش پنهان کرد .
دلش برای تنهایی و بی کسی هایش خون گریه میکرد اما تنها کاری که از دستش بر می آمد زل
زدن به زمین
زیر پایش بود .
هضم حرفی که شنیده بود بسیار سنگین بود . دلش میخواست فریادی از بن جگر بکشد و
دردهایش را بر سر دنیای بیرحمی که در آن دست و پا میزد ، هوار کند . اما توان آن کار را هم
نداشت .
رفتنت نامردی بود ... بدتر از نامردی تو ...مردی بود که برایم دنیا را سیاه نقاشی کرد .
رفتنت را باور نداشتم ، بدتر از آن باور... قفسی بود هدیه از خاطراتت
بالهایم بسته شد ...اما تو ... در هوای دیگری پرواز کردی .
*
یک ماه گذشت ، بدون آنکه کسی سراغی از بهار بگیرد . دل کیوان برای این همه بی رحمی گرفته
بود . دختری که روزی
باعث شادی و نشاط خانواده بود چه زود فراموش شد . از اینکه این دوست داشتنها در پی منافع
شخصی اشخاص بود
بیشتراز قبل ، از اطرافیانش بیزار میشد .
مخصوصا که فهمیده بود زیر سر برادرش چه خبرهایی بود . چه ماهرانه و رندانه ، کم کم و
مخفیانه بهار را از زندگیش بیرون کرده بود .
دلش بیشتر از همه برای بهاری میسوخت که احمقانه خود را از چشم فامیل انداخته بود. تا کیان به
راحتی به خواسته اش برسد .
در این چند هفته انقدر تلاشش را در محیط کار زیاد کرده بود ، که فقط برای خواب وارد خانه
میشد
دلش از همه پر بود .میترسید با کوچکترین حرفی طغیان کند . دلش بهانه گیر شده بود . کیوان
شاد همیشه نبود .
نبودن بهار را نمیتوانست در آن خانه تحمل کند . بهاری که از کیمیا بیشتر برای او و کیان وقت
میگذاشت .
زمانی که مادرش خانه نبود ، بهار برایشان غذا میپخت و آب خنک و چایشان را آماده میکرد .
با مهربانی ذاتیش همه را راضی نگه میداشت . اما چرا با اینهمه خوبی کسی دلتنگش نمیشد ؟!
چرا کسی اسمی از او
به زبان نمی آورد ؟
در این خانواده تنبیه یک» نه « اینقدر بزرگ نبود . شب گذشته دیده بود مادرش با زل زدن به بوته
ی گل سرخی که
بهار و کیان با هم کاشته بودن اشکش سرازیر شده بود . گل سرخ ، گل مورد علاقه ی بهار بود
.کیان هم بخاطر دل بهار
یک بوته در باغ آقا جون یکی هم در حیاط کوچک خانه کاشته بود . هر گلی که میداد لبخند بهار
عمیقتر میشد .
هیچ وقت ندیده بود برای لذت لحظه ای گلی را از شاخه جدا کند . اما حالا خودش از خانواده جدا
افتاده بود .
از طریق بهنام فهمیده بود پدرش او را طرد کرده بود . یاد بهار دلتنگیش را دو چندان کرد . سر
ماشین را به سمت
خونه باغ کج کرد .
سر راه برایش انواع لواشک و پاستیل و خوراکی خرید . چیزهای کوچکی که دنیایی شادی نثار دل
بهار میکرد .
وارد باغ که شد آرشام را در حال گفتگو با آقاجون دید . انگار هردو با هم قصد خروج را داشتند . با
دیدن کیوان لبهای پدربزرگش به لبخندی باز شد




رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️

❤️خــــداونــــدا...
🤍وقت دشواری‌ها،
❤️آن که صدایش می کنند،
🤍تویی... و وقت گرفتاری‌ها،
❤️آن که دنبال پناهش می‌گردند،
🤍تــــویـــی...
❤️دری را که تو بسته ای،
🤍کس دیگری باز نمی کند
❤️و دری را که باز کرده ای،
🤍کسی نمی بندد،
❤️پس خودت درِ رهایی از غم
🤍را به رویمان باز کن...
❤️آمــیـــن یا رَبَّ🤲

❤️خـــــــــدا
🤍همراه همیشگیته دوست من
❤️شــنــونــده ی دعـــاهـــا🤲
🤍اجابت کننده ی دل‌های مضطر
❤️بهترین ذخیره ی روز سختی‌ها
🤍به او پناه ببر ؛ به خود ، خود خدا

❤️شبتون خوش در پناه خدا باشید💖

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خـــــــــدا
به رسم آغاز سلام
                   
با عشق و تبسم
و بـه آواز سـلام

از سبزترین ترانه ها
ســر شـــــــــارید ...
                 
بــر روے گـــــــــل
تک تڪتان باز سلام

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الـــهــی بــه امــیــد تـــو

@kadbanoiranii
مه نازنین یار (شمالی)
فاطمه مهلبان
#فاطمه مهلبان

#مه نازنین یار

یک فنجان موسیقی تقدیم نگاهتون


@kadbanoiranii
.
سلام روز خوش🫠
دستور یه کوکی خوشمزه و راحت با بافت نرم وپوک،کوکی یا کلوچه شکلات چیپسی😋

#کوکی_چیپسی_آرمیا

بریم که درستش کنیم:


کره حیوانی پاستوریزه به دمای محیط رسیده ۹۰ گرم (با کره گیاهی یا روغن جامد امتحان نکردم)

روغن مایع ۵۰ گرم (۱/۴ پیمانه)

پودر شکر یا پودر قند الک شده ۱۰۰ گرم
(۲/۳ پیمانه)

ماست ترجیحا پرچرب وخامه ای
۱۰۰ گرم(۱/۲پیمانه سرخالی)

تخم مرغ ۳۰ گرم (نصف یک  عدد تخم مرغ)
تخم مرغ کامل راداخل ظرفی هم بزنید سپس نصفشو بریزید

وانیل ۱/۴ ق چ یا رنده پوست پرتقال یا اسانس پرتقال

بکینگ پودر ۱۰ گرم (۱ق س)

شکلات چیپسی نسوز ۷۰ گرم (۱/۲پیمانه)

آرد قنادی حدود ۳۵۰ گرم (۲پیمانه+ ۱/۴ پیمانه) ممکنه کمی کمتر یا بیشتر نیاز بشه


👈کره نرم،روغن مایع،پودر شکر،ماست، تخم مرغ ووانیل را با همزن دستی مخلوط کنید

سپس دو پیمانه آرد الک شده +بکینگ پودر را اضافه ومخلوط کنید تا جای ممکن با همزن دستی ودر نهایت با دست

اگر خمیر شل بود کم کم آرد اضافه کنید وبا دست، بدون ورز دادن خمیر را جمع کنید من ۳۵۰ گرم مصرف آردم بود

شکلات نسوز راهم اضافه وبا کمی مخلوط کردن خمیر را یکدست کنید

توجه کنید که با خمیر زیاد بازی نکنید و خمیر را ورز ندین وگرنه به روغن میفته

شکلات چیپسی را هم از قبل داخل فریزر قرار بدین تا کاملا سرد باشه وموقع اضافه کردن به خمیر ومخلوط شدن سرمای اون از گرم شدن و به روغن افتادن خمیر جلوگیری کنه

خمیر استراحت نمیخواد از خمیر گوله های ۴۰ تا ۶۰ گرمی بگیرید (اگر به اندازه کلوچه  خواستین ۶۰ گرمی اگر اندازه کوکی کوچکتر باشه،از من ۶۰ گرمیه)

کمی پهن کنید وبا فاصله داخل قالب که کاغذ روغنی انداختین بچینید ودر فر از قبل داغ ۱۷۵ درجه حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بسته به سایز کوکی ها بپزید


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کوکی_شکلات_چیپسی

استاد آرمیا مردانیان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪