This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_مربایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کیک_مربایی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دسر_گلابی
گلابی متوسط ۴ عدد
آب ۶۰۰ میلی لیتر یا ۳ پیمانه
شکر ۱۵۰ گرم یا ⅔ پیمانه
پوست لیمو ۴ تکه
وانیل ۱ ق.چ
بستنی
آب لیمو ترش ۲ ق.غ
سیروپ شکلاتی
(شکلات تخته ای ۱۰۰ گرم + ۲۰ گرم کره +۴ ق.غ شیر) و بن ماری کنید .
گردو یا هر آجیلی که دوست داشتین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دسر_گلابی
گلابی متوسط ۴ عدد
آب ۶۰۰ میلی لیتر یا ۳ پیمانه
شکر ۱۵۰ گرم یا ⅔ پیمانه
پوست لیمو ۴ تکه
وانیل ۱ ق.چ
بستنی
آب لیمو ترش ۲ ق.غ
سیروپ شکلاتی
(شکلات تخته ای ۱۰۰ گرم + ۲۰ گرم کره +۴ ق.غ شیر) و بن ماری کنید .
گردو یا هر آجیلی که دوست داشتین
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#معجون ساده با پوره موز
مواد اولیه: برای 2 نفر
شکلات: یک فنجان (تختهای شیرین و آب شده)
خرما: یک فنجان (خرد شده و بدون پوست)
آناناس: یک فنجان (خرد شده)
شیر: 200گرم
عسل: 2 قاشق غذاخوری
طرز تهیه:
* ابتدا در ظرفی مناسب شیر و عسل را با همزن برقی خوب به هم میزنیم.
* آناناس و خرما و موز تقريبا پوره شده را به آن اضافه میکنیم و به هم میزنیم.
* ليوانها را آماده کرده بعد مواد را داخل آن میریزیم و به مدت ٢ ساعت در يخچال قرار ميدهيم و سپس روي آن را به سليقه خود تزئين مينماييم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
مواد اولیه: برای 2 نفر
شکلات: یک فنجان (تختهای شیرین و آب شده)
خرما: یک فنجان (خرد شده و بدون پوست)
آناناس: یک فنجان (خرد شده)
شیر: 200گرم
عسل: 2 قاشق غذاخوری
طرز تهیه:
* ابتدا در ظرفی مناسب شیر و عسل را با همزن برقی خوب به هم میزنیم.
* آناناس و خرما و موز تقريبا پوره شده را به آن اضافه میکنیم و به هم میزنیم.
* ليوانها را آماده کرده بعد مواد را داخل آن میریزیم و به مدت ٢ ساعت در يخچال قرار ميدهيم و سپس روي آن را به سليقه خود تزئين مينماييم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کلوچه_خرمایی
مواد لازم:
🔺آرد حدوداً ۴لیوان دسته دار فرانسوی
🔺تخم مرغ دو عدد (یکی از زرده ها رو جدا کنید وبزارید کنار تا برای رومال ازش استفاده کنید
🔺پودر خمیر مایه فوری یک قاشق غذاخوری
🔺شکر ۴قاشق غذاخوری (یک قاشق رو برای داخل خمیر مایه استفاده کنید
🔺شیر ولرم نصف لیوان دسته دار فرانسوی
🔺کره آب شده ۷۰گرم
مواد لازم برای بین کلوچه خرمایی
🔺خرما بدون پوست و هسته ۲۰عدد
🔺گردو (نصف لیوان ) اختیاری
🔺پودر هل و دارچین ازهرکدوم یک قاشق چایخوری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کلوچه_خرمایی
مواد لازم:
🔺آرد حدوداً ۴لیوان دسته دار فرانسوی
🔺تخم مرغ دو عدد (یکی از زرده ها رو جدا کنید وبزارید کنار تا برای رومال ازش استفاده کنید
🔺پودر خمیر مایه فوری یک قاشق غذاخوری
🔺شکر ۴قاشق غذاخوری (یک قاشق رو برای داخل خمیر مایه استفاده کنید
🔺شیر ولرم نصف لیوان دسته دار فرانسوی
🔺کره آب شده ۷۰گرم
مواد لازم برای بین کلوچه خرمایی
🔺خرما بدون پوست و هسته ۲۰عدد
🔺گردو (نصف لیوان ) اختیاری
🔺پودر هل و دارچین ازهرکدوم یک قاشق چایخوری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کلوچه_خرمایی
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کلوچه_خرمایی
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کلوچه_خرمایی
#پارت۳
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کلوچه_خرمایی
#پارت۳
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کلوچه_خرمایی
#پارت۴
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#کلوچه_خرمایی
#پارت۴
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت38 رمان پارادوکس وسایل زیادی نداشتم. وقتی اون اتاق اجاره کرده بودم از قبل توش چهار تا تیکه وسیله داشت که نباید به اونا دست میزدم. فقط لباسای خودمو جمع کردم و با کمک پروانه بردیمشون تو ماشین.ماشین و که روشن کرد بهش گفتم: _ اول بریم خونه ی صاحبخونم. هم…
#پارت39
رمان پارادوکس
با حرص سوار ماشین شدمو درو بستم. پروانه با تعجب پرسید:
_ چیشد؟
کلافه و عصبی گفتم:
_هیچی راه بیوفت.
بعد بسته پولو پرت کردم تو کیفو سرمو به صندلی چسبوندم و چشامو بستم. پری چند لحظه سکوت کرد و بعدش بی حرف راه افتاد.
اعصابم حسابی تحریک شده بود. اخه چطور به خودش اجازه داد که همچین پیشنهاد وقیحانه ای بهم بده.تو اوج حرص و عصبانیت یهو بغض به گلوم چنگ زد. مگه چه گناهی کرده بودم که خدا میخواست اینجوری مجازاتم کنه؟به سمت پنجره چرخیدم تا پروانه متوجه حالم نشه. اما انگار بی فایده بود. اروم پرسید:
_ آمین خوبی؟ چرا یهو زیر و رو شدی؟
درحالیکه سعی میکردم جلوی لرزش صدامو بگیرم گفتم:
_ خوبم چیزی نیست.
سکوت بینمون حاکم شد. انگار فهمیده بود نیاز دارم تو حال خودم باشم.وقتی رسیدیم ماشینو جلوی در خونش پارک کرد و گفت:
_ پیاده شو عزیزم.
باشه ای گفتم پیاده شدم. ساک وسایلمو با کمک پروانه بردیم داخل. وارد که شدیم با صدای بلند گفت:
_ خوب به خونمون خوش اومدی.
نگاهی به دور تا دور اتاق کوچیک تقریبا بیست متریش انداختم که کم کم لبخند اومد رو لبم. به زور خودمو کنترل میکردم که نخندم. پروانه با دیدن قیافم دست به پشت سرش کشید با خجالت خندید و گفت:
_ ببخشید وقت نکردم مرتبش کنم.
با گفتن این حرفش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر خنده. با خنده گفتم:
_فکر کنم اول باید اینجا رو تر و تمیز کنیم بعد زندگی کنیم.
نگاهی به ساعت انداخت و گفت:
_ الان؟
شونه هامو انداختم بالا و گفتم:
_ به نظرت با این همه بلبلشو ما مامیتونیم امشب اینجا بخوابیم؟
نگاه ناامیدی به اتاق انداخت و گفت:
_ بسم الله خواهر. شروع کن.
لباسامو دراوردم و مشغول شدم. پروانه هم رفت تا اول یه چیزی برای خوردن درست کنه.
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
با حرص سوار ماشین شدمو درو بستم. پروانه با تعجب پرسید:
_ چیشد؟
کلافه و عصبی گفتم:
_هیچی راه بیوفت.
بعد بسته پولو پرت کردم تو کیفو سرمو به صندلی چسبوندم و چشامو بستم. پری چند لحظه سکوت کرد و بعدش بی حرف راه افتاد.
اعصابم حسابی تحریک شده بود. اخه چطور به خودش اجازه داد که همچین پیشنهاد وقیحانه ای بهم بده.تو اوج حرص و عصبانیت یهو بغض به گلوم چنگ زد. مگه چه گناهی کرده بودم که خدا میخواست اینجوری مجازاتم کنه؟به سمت پنجره چرخیدم تا پروانه متوجه حالم نشه. اما انگار بی فایده بود. اروم پرسید:
_ آمین خوبی؟ چرا یهو زیر و رو شدی؟
درحالیکه سعی میکردم جلوی لرزش صدامو بگیرم گفتم:
_ خوبم چیزی نیست.
سکوت بینمون حاکم شد. انگار فهمیده بود نیاز دارم تو حال خودم باشم.وقتی رسیدیم ماشینو جلوی در خونش پارک کرد و گفت:
_ پیاده شو عزیزم.
باشه ای گفتم پیاده شدم. ساک وسایلمو با کمک پروانه بردیم داخل. وارد که شدیم با صدای بلند گفت:
_ خوب به خونمون خوش اومدی.
نگاهی به دور تا دور اتاق کوچیک تقریبا بیست متریش انداختم که کم کم لبخند اومد رو لبم. به زور خودمو کنترل میکردم که نخندم. پروانه با دیدن قیافم دست به پشت سرش کشید با خجالت خندید و گفت:
_ ببخشید وقت نکردم مرتبش کنم.
با گفتن این حرفش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر خنده. با خنده گفتم:
_فکر کنم اول باید اینجا رو تر و تمیز کنیم بعد زندگی کنیم.
نگاهی به ساعت انداخت و گفت:
_ الان؟
شونه هامو انداختم بالا و گفتم:
_ به نظرت با این همه بلبلشو ما مامیتونیم امشب اینجا بخوابیم؟
نگاه ناامیدی به اتاق انداخت و گفت:
_ بسم الله خواهر. شروع کن.
لباسامو دراوردم و مشغول شدم. پروانه هم رفت تا اول یه چیزی برای خوردن درست کنه.
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت39 رمان پارادوکس با حرص سوار ماشین شدمو درو بستم. پروانه با تعجب پرسید: _ چیشد؟ کلافه و عصبی گفتم: _هیچی راه بیوفت. بعد بسته پولو پرت کردم تو کیفو سرمو به صندلی چسبوندم و چشامو بستم. پری چند لحظه سکوت کرد و بعدش بی حرف راه افتاد. اعصابم حسابی تحریک…
#پارت40
رمان پارادوکس
خسته دستمو به پیشونیم کشیدمو صاف سر جام ایستادم. زل زدم به پروانه که بهم خیره شده بود. با خنده گفتم:
_ نظرت چیه؟
دورتا دور اون اتاق 20 متری و از نظر گذروند و گفت:
_ فکر نکنم تا حالا انقدر مرتب شده باشه.
ریز شروع کردم به خندیدن و گفتم:
_ حالا تا وقتی که من مزاحمتم سعی میکنم مرتب بمونه.
_ مزاحم چیه دختره ی لوس. بخدا خیلی خوبه اینجوری منم دیگه تنها نیستم.
سرمو انداختم پایین و اروم گفتم:
_ ممنونم
_خیلی خسته شدی. همین روز اول ازت کار کشیدم. بیا بریم شامم دیگه حاضره.
_ باشه. بریم سفره رو بندازیم
باهم سمت اجاق گاز کوچیک کنار اتاق رفتیم و مشغول چیدن غذا رو سفره کوچیک دونفرمون شدیم. بعد خوردن غذا انقدر خسته بودم که پروانه گفت:
_ الان جامونو میندازم بخوابیم.
_ بزار بیام کمکت.
اومدم از جام پاشم که گفت:
_ بشین. دوتا پتو و بالشته دیگه. خودم میندازمش. معلومه که خسته ای.
از خدا خواسته سر جام نشستم و بعد اینکه همه چیو اماده کرد گفت:
_ بیا بخواب آمین. داری غش میکنی.
دستمو به چشمام کشیدمو سمت پروانه رفتمو کنارش دراز کشیدم. جفتمون به سقف ترک خورده اتاق خیره شده بودیم.
_ آمین
_ جانم..
درحالیکه به من من افتاده بود گفت:
_ هر روز به اون اتفاق فکر میکنی؟
پوزخندی نشست رو لبامو گفتم:
_ هر لحظه..
_ اینجوری فقط خودت اذیت میشی..
_ میدونم.
_ دکتر چی گفت؟
چرخیدم سمتشو گفتم:
_ یه سری حرفا که کاملا درست بود. گفته باید کارایی کنم که کمتر به اون اتفاق فکر کنم.
نمیدونم چیشد که یهو حالش عوض شد.
در حالیکه به زور جلوی لرزش صداشو میگرفت گفت:
_ خی..لی ترسیدی.. نه؟
بی توجه به حالش گفتم:
_ ترس؟ من اونشب مردم. یکبار برای همیشه.
یه قطره اشک رو گونش چکید.با دیدن اشکش تازه به خودم اومدم.دستمو بردم جلو و کشیدم به صورتش:
_ الهی فدات شم چرا گریه میکنی؟
با بغض گفت:
_ برای بخت سیاه خودمونو دخترای امثال خودمون گریه میکنم. از بچگی که سایه پدر و مادر بالا سرمون نبود و از محبتشون محروم بودیم. حالا که اومدیم خودمون و بکشیم بالا سعی به هر طریقی خردمون کنن. مگه تو چه هیزم تری بهشون فروختی که اینجوری قصد نابودیتو داشتن؟
از درون طوفانی بودم اما نمیخواستم پروانه تو تلاطم این طوفان قرار بگیره. رو بهش گفتم:
_ اتفاقیه که افتاده و دیگه تموم شده. کاریم از دست هیچکدوممون برنمیاد.منم باید فراموش کنم. دیر وقته. بخواب گلم. وگرنه صبح بیدار نمیشی.
لبخند غمگینی زد و گفت:
_ شب بخیر.
_ شب بخیر...
اون اروم خوابید اما من خوب میدونستم تمام حرفایی که زدم فقط برای اروم کردن این دختر بود. من هیچوقت نمیتونستم اون اتفاقو فراموش کنم..
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
خسته دستمو به پیشونیم کشیدمو صاف سر جام ایستادم. زل زدم به پروانه که بهم خیره شده بود. با خنده گفتم:
_ نظرت چیه؟
دورتا دور اون اتاق 20 متری و از نظر گذروند و گفت:
_ فکر نکنم تا حالا انقدر مرتب شده باشه.
ریز شروع کردم به خندیدن و گفتم:
_ حالا تا وقتی که من مزاحمتم سعی میکنم مرتب بمونه.
_ مزاحم چیه دختره ی لوس. بخدا خیلی خوبه اینجوری منم دیگه تنها نیستم.
سرمو انداختم پایین و اروم گفتم:
_ ممنونم
_خیلی خسته شدی. همین روز اول ازت کار کشیدم. بیا بریم شامم دیگه حاضره.
_ باشه. بریم سفره رو بندازیم
باهم سمت اجاق گاز کوچیک کنار اتاق رفتیم و مشغول چیدن غذا رو سفره کوچیک دونفرمون شدیم. بعد خوردن غذا انقدر خسته بودم که پروانه گفت:
_ الان جامونو میندازم بخوابیم.
_ بزار بیام کمکت.
اومدم از جام پاشم که گفت:
_ بشین. دوتا پتو و بالشته دیگه. خودم میندازمش. معلومه که خسته ای.
از خدا خواسته سر جام نشستم و بعد اینکه همه چیو اماده کرد گفت:
_ بیا بخواب آمین. داری غش میکنی.
دستمو به چشمام کشیدمو سمت پروانه رفتمو کنارش دراز کشیدم. جفتمون به سقف ترک خورده اتاق خیره شده بودیم.
_ آمین
_ جانم..
درحالیکه به من من افتاده بود گفت:
_ هر روز به اون اتفاق فکر میکنی؟
پوزخندی نشست رو لبامو گفتم:
_ هر لحظه..
_ اینجوری فقط خودت اذیت میشی..
_ میدونم.
_ دکتر چی گفت؟
چرخیدم سمتشو گفتم:
_ یه سری حرفا که کاملا درست بود. گفته باید کارایی کنم که کمتر به اون اتفاق فکر کنم.
نمیدونم چیشد که یهو حالش عوض شد.
در حالیکه به زور جلوی لرزش صداشو میگرفت گفت:
_ خی..لی ترسیدی.. نه؟
بی توجه به حالش گفتم:
_ ترس؟ من اونشب مردم. یکبار برای همیشه.
یه قطره اشک رو گونش چکید.با دیدن اشکش تازه به خودم اومدم.دستمو بردم جلو و کشیدم به صورتش:
_ الهی فدات شم چرا گریه میکنی؟
با بغض گفت:
_ برای بخت سیاه خودمونو دخترای امثال خودمون گریه میکنم. از بچگی که سایه پدر و مادر بالا سرمون نبود و از محبتشون محروم بودیم. حالا که اومدیم خودمون و بکشیم بالا سعی به هر طریقی خردمون کنن. مگه تو چه هیزم تری بهشون فروختی که اینجوری قصد نابودیتو داشتن؟
از درون طوفانی بودم اما نمیخواستم پروانه تو تلاطم این طوفان قرار بگیره. رو بهش گفتم:
_ اتفاقیه که افتاده و دیگه تموم شده. کاریم از دست هیچکدوممون برنمیاد.منم باید فراموش کنم. دیر وقته. بخواب گلم. وگرنه صبح بیدار نمیشی.
لبخند غمگینی زد و گفت:
_ شب بخیر.
_ شب بخیر...
اون اروم خوابید اما من خوب میدونستم تمام حرفایی که زدم فقط برای اروم کردن این دختر بود. من هیچوقت نمیتونستم اون اتفاقو فراموش کنم..
@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت40 رمان پارادوکس خسته دستمو به پیشونیم کشیدمو صاف سر جام ایستادم. زل زدم به پروانه که بهم خیره شده بود. با خنده گفتم: _ نظرت چیه؟ دورتا دور اون اتاق 20 متری و از نظر گذروند و گفت: _ فکر نکنم تا حالا انقدر مرتب شده باشه. ریز شروع کردم به خندیدن و…
#پارت41
رمان پارادوکس
حدود ساعت8 صبح بود که رسیدم دم ارایشگاه. یکم هیجان و یکم استرس داشتم. نمیدونستم میتونم میشارو راضی نگهدارم یا نه. اما اینجا تنها شانسم برای ادامه دادن بود. حداقل تو این برهه ی زمانی تنها شانسم بود. بسم الهی گفتمو از پله ها رفتم بالا. جلوی در ایستادم و چند تا نفس عمیق کشیدم . یکم که اروم شدم دستمو رو زنگ فشار دادم. چند لحظه طول نکشید که در باز شد و اینبار خود میشا رو اول دیدم. با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ سلام عزیزم. خوش اومدی
_ سلام. صبحتون بخیر.
_صبح توام بخیر. بیا تو هنوز کسی نیومده. یکم دیگه همه پیداشون میشه.
نگاهی به ارایشگاه سوت و کور انداختم و گفتم:
_ زود اومدم؟
درحالیکه داشت لباسشو عوض میکرد گفت:
_ یکم عزیزم. ولی زیاد مهم نیست. تقصیر من بود که بهت ساعت ندادم. ولی الان به نفعمون شد. بیا بهت یه سری چیزارو توضیح بدم و بگم هر قسمت برای چه کاریه. لباساتو در بیار و دنبالم بیا.
باشه ای گفتم و بعد از در اوردن لباسم راه افتادم دنبالش. تک به تک همه جاهارو نشونم داد و توضیح میداد.حرفاش که تموم شد گفت:
_ متوجه شدی؟
_ بله متوجه شدم. فقط اینکه دقیقا کار من چیه رو نمیدونم..
یکم فکر کرد و گفت:
_ اینو میزارم به عهده ی خودت. نمیدونم چرا انقدر حس خوبی بهم میدی. دلم میخواد برای اولین بار تو زندگیم ریسک کنم و بهت اعتماد کنم. تو هر قسمت که خودت راحت تری شروع کن.
لبخندی زدمو گفتم:
_ ممنونم. امیدوارم لیاقت اینهمه لطفتو داشته باشم.
دستشو رو شونم گزاشت و گفت:
_ توهمون نگاه اول مهرت به دلم نشست. همون حس خوبی که بهم دادی نشون میده که لیاقتشو داری.
خواستم جوابشو بدم که صدای زنگ در باعث شد حرفمو بخورم. رو بهم گفت:
_ دیگه بچه ها کم کن دارن میان. میشه درو باز کنی؟
_ بله. حتما.
@kadbanoiranii
رمان پارادوکس
حدود ساعت8 صبح بود که رسیدم دم ارایشگاه. یکم هیجان و یکم استرس داشتم. نمیدونستم میتونم میشارو راضی نگهدارم یا نه. اما اینجا تنها شانسم برای ادامه دادن بود. حداقل تو این برهه ی زمانی تنها شانسم بود. بسم الهی گفتمو از پله ها رفتم بالا. جلوی در ایستادم و چند تا نفس عمیق کشیدم . یکم که اروم شدم دستمو رو زنگ فشار دادم. چند لحظه طول نکشید که در باز شد و اینبار خود میشا رو اول دیدم. با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ سلام عزیزم. خوش اومدی
_ سلام. صبحتون بخیر.
_صبح توام بخیر. بیا تو هنوز کسی نیومده. یکم دیگه همه پیداشون میشه.
نگاهی به ارایشگاه سوت و کور انداختم و گفتم:
_ زود اومدم؟
درحالیکه داشت لباسشو عوض میکرد گفت:
_ یکم عزیزم. ولی زیاد مهم نیست. تقصیر من بود که بهت ساعت ندادم. ولی الان به نفعمون شد. بیا بهت یه سری چیزارو توضیح بدم و بگم هر قسمت برای چه کاریه. لباساتو در بیار و دنبالم بیا.
باشه ای گفتم و بعد از در اوردن لباسم راه افتادم دنبالش. تک به تک همه جاهارو نشونم داد و توضیح میداد.حرفاش که تموم شد گفت:
_ متوجه شدی؟
_ بله متوجه شدم. فقط اینکه دقیقا کار من چیه رو نمیدونم..
یکم فکر کرد و گفت:
_ اینو میزارم به عهده ی خودت. نمیدونم چرا انقدر حس خوبی بهم میدی. دلم میخواد برای اولین بار تو زندگیم ریسک کنم و بهت اعتماد کنم. تو هر قسمت که خودت راحت تری شروع کن.
لبخندی زدمو گفتم:
_ ممنونم. امیدوارم لیاقت اینهمه لطفتو داشته باشم.
دستشو رو شونم گزاشت و گفت:
_ توهمون نگاه اول مهرت به دلم نشست. همون حس خوبی که بهم دادی نشون میده که لیاقتشو داری.
خواستم جوابشو بدم که صدای زنگ در باعث شد حرفمو بخورم. رو بهم گفت:
_ دیگه بچه ها کم کن دارن میان. میشه درو باز کنی؟
_ بله. حتما.
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیایید امشب
عاشقانه برای همدیگر دعا كنیم
برای سلامتی
برای آرامش
برای رفع گرفتاریها
برای بیماران
و هرچه خیره
مطمئن باشید
وقتی برای دیگران دعامیكنید
هزاران برابر به خود مامیرسد
⭐️شب بخیر⭐️
💖 @kadbanoiranii
عاشقانه برای همدیگر دعا كنیم
برای سلامتی
برای آرامش
برای رفع گرفتاریها
برای بیماران
و هرچه خیره
مطمئن باشید
وقتی برای دیگران دعامیكنید
هزاران برابر به خود مامیرسد
⭐️شب بخیر⭐️
💖 @kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌼✨به نام مناسب ترین واژه ها
🌿✨به رسم محبت به نام خدا
🌼✨آغاز هر کلامی،
🌿✨نام خدای یکتا
🌼✨همواره می برم من،
🌿✨نام مقدسش را
🌼✨به نام گشاینده کار ها
🌿✨ز نامش شود سهل،دشوار ها
🌼✨بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌿✨الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
🌿✨به رسم محبت به نام خدا
🌼✨آغاز هر کلامی،
🌿✨نام خدای یکتا
🌼✨همواره می برم من،
🌿✨نام مقدسش را
🌼✨به نام گشاینده کار ها
🌿✨ز نامش شود سهل،دشوار ها
🌼✨بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌿✨الــهـــی بــه امــیــد تـــو
@kadbanoiranii
@eh7777sasمنونفسم
Ali Lohrasbi
شاد باش و شادی ات را باب ڪن
اخم را در چھــره ها ڪمیاب ڪن
آنقــدر با مردمان خوش باش ڪہ
غصہ را در ذهنِ مردم خواب ڪن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
اخم را در چھــره ها ڪمیاب ڪن
آنقــدر با مردمان خوش باش ڪہ
غصہ را در ذهنِ مردم خواب ڪن
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#صبحانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#صبحانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تپسی_کباب
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
@
#تپسی_کباب
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
@
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#آنچیلادا_دیپ_سانسا
مواد لازم برای ۴ نفر:
گوشت چرخکرده ۲۰۰ گرم
نان لواش یا تافتون بستهای ۹ عدد
قارچ ۵۰۰ گرم
فلفل سبز تند ۱ عدد
پیاز متوسط ۱ عدد
فلفل دلمه رنگی ۴ ق غ
گوجه فرنگی ۴ عدد پوره شده
رب گوجه فرنگی ۳ ق غ
پنیر پیتزا ۱۰۰-۲۰۰ گرم
نمک،فلفل سیاه،زردچوبه،پودر سیر
از هرکدام نصف ق چ
.
مواد سس دیپ سالسا:
گوجه فرنگی نگینی ۵عدد
فلفل سبز تند ۲ عدد
پیاز متوسط ۱ عدد
سیر ۳ حبه متوسط
جعفری یا گشنیز ۲ ق غ
نمک و فلفل سیاه نصف ق چ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#آنچیلادا_دیپ_سانسا
مواد لازم برای ۴ نفر:
گوشت چرخکرده ۲۰۰ گرم
نان لواش یا تافتون بستهای ۹ عدد
قارچ ۵۰۰ گرم
فلفل سبز تند ۱ عدد
پیاز متوسط ۱ عدد
فلفل دلمه رنگی ۴ ق غ
گوجه فرنگی ۴ عدد پوره شده
رب گوجه فرنگی ۳ ق غ
پنیر پیتزا ۱۰۰-۲۰۰ گرم
نمک،فلفل سیاه،زردچوبه،پودر سیر
از هرکدام نصف ق چ
.
مواد سس دیپ سالسا:
گوجه فرنگی نگینی ۵عدد
فلفل سبز تند ۲ عدد
پیاز متوسط ۱ عدد
سیر ۳ حبه متوسط
جعفری یا گشنیز ۲ ق غ
نمک و فلفل سیاه نصف ق چ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#آنچیلادا_دیپ_سانسا
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#آنچیلادا_دیپ_سانسا
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دونات_خونگی
مواد لازم:
🍀شیر نصف لیوان
🍀خمیر مایه ۱ ق غ
🍀شکر ۱ ق غ
🍀تخم مرغ یک عدد
🍀شکر یک و نیم ق غ برای مواد داخل
🍀کره ۴۰ گرم
🍀آرد سه لیوان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دونات_خونگی
مواد لازم:
🍀شیر نصف لیوان
🍀خمیر مایه ۱ ق غ
🍀شکر ۱ ق غ
🍀تخم مرغ یک عدد
🍀شکر یک و نیم ق غ برای مواد داخل
🍀کره ۴۰ گرم
🍀آرد سه لیوان
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#دونات_خونگی
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#دونات_خونگی
#پارت۲
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG