رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوسیوچهارم
چیه منتظر بودی منو هنوزم مثل اون روزها خوار و ذلیل ببینی ؟... هههه... گذشت اون دوران ...
منم اون بالا خدایی دارم که حواسش بهم هست .
کیان نزدیکش ایستادوگفت :
- من خوشحالم که انقدر سرحالی ... باور کن تمام اون مدت که حالت خراب بود خودمو نفرین
میکردم ...
اما نمیتونستم حرفی بزنم ...آبروم تو فامیل میرفت ... دیدی با تو چطور رفتار کردن... با من بدتر
رفتار میکردن... چون یه دختر رو بازی داده بودم ...
- حاشا به غیرتت پسرعمه ....خوبه اعتراف میکنی که بازیم دادی ... خوبه دیدی بامن چه کردن
این فامیل ... پس چطور روت شد دوباره تقاضای دیدار کنی ... ما از این خونه رفتیم تا تمام حرف
و حدیثا تموم شه ...
- بهار با حرفایی که میزنی مشخصه اصلا منتظر برگشتنم نبودی ؟ نمیخوام باور کنم اون عشق
زیاد ..در عرض یک سال
از بین رفته !
- سه ماه ...
- چی سه ماه ؟
- میخوام بگم در عرض سه ماه اون عشق به نفرت تبدیل شد ... فراموش هم نمیشه ... چون
زجری که تو بهم دادی با هیچ
نوشدارویی درمان نمیشد جز این نفرتی که تو سینه م کاشتی ... خداروشکر ......
حرفش را نیمه تمام گذاشت و با دقت به صورت کیان خیره شد تا تاثیر حرفش را در تک تک
اجزای صورتش ببیند .
- خداروشکر کسایی بودن که در نبود تو تکه های شکسته ی قلبم رو کنار هم بچینن ...
گوشه ی چشم کیان پرید و با حرص موهای سرش را به چنگ کشید و مانند جرقه ای تکان خورد
و گفت
همین دیگه ... برای همین میخواستم ببینمت ... بهار باور کن اینا همش یه نقشه بود تا منو تو رو
از هم جدا کنن ...
اون آرمیتای نامرد با نزدیک کردن خودش به من میخواست راه رو برای برادر نامردتر از خودش
باز کنه ... از وقتی فهمیدم دارم دیوونه میشم ...
بهار پوز خندی زد و گفت :
- کی اینو فهمیدی ؟
کیان ملتمس نگاهش کرد و روبرویش روی تخت نشست و سیگاری آتش زد و با ولع کامی از
سیگار گرفت . دودش را
بیرون داد و گفت :
- وقتی تو فرودگاه داشتیم میرفتیم آرمیتا دوبار با تلفن حرف زد و گریه کرد . بعد فهمیدم بخاطر
آرشام که قهر کرده بود
به اون زنگ زده تا تلفنی خداحافظی کنه ... حساس شدم اما چیزی نگفت ...تا اینکه چندماه پیش
دیدم هر از گاهی پای
لب تاپ میشینه... بعد از فرستادن ایمیلی و خوندن چیزی اشک میریزه ... به زحمت رمزشو از زیر
زبونش بیرون
کشیدم و یه روز که خونه نبود سراغ لب تاپش رفتم .
آهی کشید و پک محکمی به سیگارش زد . بهار با دست جلوی بینی اش را گرفته بود تلخی دود
سیگار آزارش میداد ...
کیان با دیدن عکس العملش سیگار را درون جا سیگاری خاموش کرد و با دست ابرهای سفید را
از باالی سرش دور کرد .
- ببخشید ... حواسم نبود عادت به این دودها نداری .
- سوغات فرنگه ؟
- نه ...مرهم زخمهایی که خودم به قلب و روح خودم زدم ... سوغات حماقتمه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوسیوچهارم
چیه منتظر بودی منو هنوزم مثل اون روزها خوار و ذلیل ببینی ؟... هههه... گذشت اون دوران ...
منم اون بالا خدایی دارم که حواسش بهم هست .
کیان نزدیکش ایستادوگفت :
- من خوشحالم که انقدر سرحالی ... باور کن تمام اون مدت که حالت خراب بود خودمو نفرین
میکردم ...
اما نمیتونستم حرفی بزنم ...آبروم تو فامیل میرفت ... دیدی با تو چطور رفتار کردن... با من بدتر
رفتار میکردن... چون یه دختر رو بازی داده بودم ...
- حاشا به غیرتت پسرعمه ....خوبه اعتراف میکنی که بازیم دادی ... خوبه دیدی بامن چه کردن
این فامیل ... پس چطور روت شد دوباره تقاضای دیدار کنی ... ما از این خونه رفتیم تا تمام حرف
و حدیثا تموم شه ...
- بهار با حرفایی که میزنی مشخصه اصلا منتظر برگشتنم نبودی ؟ نمیخوام باور کنم اون عشق
زیاد ..در عرض یک سال
از بین رفته !
- سه ماه ...
- چی سه ماه ؟
- میخوام بگم در عرض سه ماه اون عشق به نفرت تبدیل شد ... فراموش هم نمیشه ... چون
زجری که تو بهم دادی با هیچ
نوشدارویی درمان نمیشد جز این نفرتی که تو سینه م کاشتی ... خداروشکر ......
حرفش را نیمه تمام گذاشت و با دقت به صورت کیان خیره شد تا تاثیر حرفش را در تک تک
اجزای صورتش ببیند .
- خداروشکر کسایی بودن که در نبود تو تکه های شکسته ی قلبم رو کنار هم بچینن ...
گوشه ی چشم کیان پرید و با حرص موهای سرش را به چنگ کشید و مانند جرقه ای تکان خورد
و گفت
همین دیگه ... برای همین میخواستم ببینمت ... بهار باور کن اینا همش یه نقشه بود تا منو تو رو
از هم جدا کنن ...
اون آرمیتای نامرد با نزدیک کردن خودش به من میخواست راه رو برای برادر نامردتر از خودش
باز کنه ... از وقتی فهمیدم دارم دیوونه میشم ...
بهار پوز خندی زد و گفت :
- کی اینو فهمیدی ؟
کیان ملتمس نگاهش کرد و روبرویش روی تخت نشست و سیگاری آتش زد و با ولع کامی از
سیگار گرفت . دودش را
بیرون داد و گفت :
- وقتی تو فرودگاه داشتیم میرفتیم آرمیتا دوبار با تلفن حرف زد و گریه کرد . بعد فهمیدم بخاطر
آرشام که قهر کرده بود
به اون زنگ زده تا تلفنی خداحافظی کنه ... حساس شدم اما چیزی نگفت ...تا اینکه چندماه پیش
دیدم هر از گاهی پای
لب تاپ میشینه... بعد از فرستادن ایمیلی و خوندن چیزی اشک میریزه ... به زحمت رمزشو از زیر
زبونش بیرون
کشیدم و یه روز که خونه نبود سراغ لب تاپش رفتم .
آهی کشید و پک محکمی به سیگارش زد . بهار با دست جلوی بینی اش را گرفته بود تلخی دود
سیگار آزارش میداد ...
کیان با دیدن عکس العملش سیگار را درون جا سیگاری خاموش کرد و با دست ابرهای سفید را
از باالی سرش دور کرد .
- ببخشید ... حواسم نبود عادت به این دودها نداری .
- سوغات فرنگه ؟
- نه ...مرهم زخمهایی که خودم به قلب و روح خودم زدم ... سوغات حماقتمه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوسیوپنجم
خب ؟!
- داشتم میگفتم ... وقتی پیامشو خوندم دیدم مدام نوشته تا کیان برنگشته کارو یه سره کن ...
میترسم کیان برگرده ایرانو
کارت سخت بشه ...
کنجکاو شدم ... نمیدونستم از چه کاری نوشته بود ... تا اینکه ایمیلهای اون نامردو خوندم .
بهار تیز نگاهش کرد . قلبش به کندی میزد . لب خشک شده اش را با زبان تر کرد و گفت :
- خب؟
- نوشته بود داره با تو به توافق میرسه ... نوشته بود تو هم بهش فرصت دادی ... اینکه باید به تو
فرصت بده تا در طول
زمان منو فراموش کنی ...
داشتم میمردم از درد ... حس کردم جونم داره از تنم بیرون میره ... فکر اینکه جای من اون بخواد
دستاتو بگیره دیوونه م
میکرد ... داغ کرده بودم حسابی ... از اینکه میدیدم بازی خوردم از خودم بدم اومد ... من تو رو به
چی ......
بهار به میان حرفش آمد و گفت :
- باختی؟!! ... بذار من بگم ... تو به ناز و کرشمه ی آرمیتا ... به رنگ برنزه ی صورتش و آرایش
آنچنانیش ... تو به هیکل
مانکنی آرمیتا ... تو به ناز صدای آرمیتا توی، کیان گفتناش .... توی حراج گذاشتن خودش در برابر
حجاب من .... تو منو به
هوست و طمع اقامت گرفتن باختی کیان ....
از جا بلند شد و قدمی زد و به پنجره نزدیک شد . پرده را کنار زد و گفت :
- درست گفتم دیگه ؟.... چیزی از قلم نیوفتاده .... اوه چرا یه چیز دیگه ... منو بخاطر امل بودنم به
روشنفکری همسر
عزیزت باختی ... تو منو به خیلی چیزایی که اون روز برات ارزش داشت باختی .... پس چرا ناراحتی
؟!...چرا از دیگران گله داری و تقصیر رو به گردن اونا میندازی ؟ ... مگه آرمیتا تو رو با زور مجبور
به خیانت کرد ... مگه بازور تو رو عاشق
رفتن از ایران کرد ؟.
کیان مات و مبهوت به حرفهایش گوش داد . از روی تخت بلند شد و روبرویش ایستاد و با دقت به
چشمان بهار
خیره شد و گفت :
- چرا از چیزایی که گفتم تعجب نکردی ؟... تو ... تو خبر داشتی ؟
بهار با صدای بلند خندید و گفت :
- خیلی احمقی کیان ... خیلی ... تعجب نکردم چون میدونستم ... خود آرمیتا روز قبل از رفتنتون
گفت ... یادته زمان رفتن برات چه پیامی دادم ؟... گفتم که قمارباز خوبی نیستی وقتی از بردت
خوشحالی تازه میفهمی چی رو باختی .... به حرفم رسیدی ؟...
بهار با خشم نگاهی به سرتا پایش کردو گفت :
- من خیلی ممنونم از آرمیتا که وجود نحس مرد خائنی مثل تو رو از زندگیم پاک کرد ... هر چند که
اینجا ندیدمش ... هر وقت دیدیش سالم منو بهش برسونو ازش تشکر ویژه کن .....
- بهارم؟
- اون بهارت خیلی وقته مرده آقا کیان ... این بهاریه که نمیذاره امثال تو به خزان بکشونن ...
میدونی چرا ؟
با نگاه کیان که منتظر ادامه ی حرفش بود خندید و گفت :
- چون بر عکس تو امثال آرشام هم هستن که بهاری مثل اون بهاری که دوست نداشتی و مثل
آشغال پرتش کردی بیرون
رو دوست دارن و بهش اعتماد به نفس میدن ... امید میدن ... عشق میدن...
- خفه شو بهار ... هر چی خویشتن داری میکنم داری هر چرتی دلت میخواد میگی ...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوسیوپنجم
خب ؟!
- داشتم میگفتم ... وقتی پیامشو خوندم دیدم مدام نوشته تا کیان برنگشته کارو یه سره کن ...
میترسم کیان برگرده ایرانو
کارت سخت بشه ...
کنجکاو شدم ... نمیدونستم از چه کاری نوشته بود ... تا اینکه ایمیلهای اون نامردو خوندم .
بهار تیز نگاهش کرد . قلبش به کندی میزد . لب خشک شده اش را با زبان تر کرد و گفت :
- خب؟
- نوشته بود داره با تو به توافق میرسه ... نوشته بود تو هم بهش فرصت دادی ... اینکه باید به تو
فرصت بده تا در طول
زمان منو فراموش کنی ...
داشتم میمردم از درد ... حس کردم جونم داره از تنم بیرون میره ... فکر اینکه جای من اون بخواد
دستاتو بگیره دیوونه م
میکرد ... داغ کرده بودم حسابی ... از اینکه میدیدم بازی خوردم از خودم بدم اومد ... من تو رو به
چی ......
بهار به میان حرفش آمد و گفت :
- باختی؟!! ... بذار من بگم ... تو به ناز و کرشمه ی آرمیتا ... به رنگ برنزه ی صورتش و آرایش
آنچنانیش ... تو به هیکل
مانکنی آرمیتا ... تو به ناز صدای آرمیتا توی، کیان گفتناش .... توی حراج گذاشتن خودش در برابر
حجاب من .... تو منو به
هوست و طمع اقامت گرفتن باختی کیان ....
از جا بلند شد و قدمی زد و به پنجره نزدیک شد . پرده را کنار زد و گفت :
- درست گفتم دیگه ؟.... چیزی از قلم نیوفتاده .... اوه چرا یه چیز دیگه ... منو بخاطر امل بودنم به
روشنفکری همسر
عزیزت باختی ... تو منو به خیلی چیزایی که اون روز برات ارزش داشت باختی .... پس چرا ناراحتی
؟!...چرا از دیگران گله داری و تقصیر رو به گردن اونا میندازی ؟ ... مگه آرمیتا تو رو با زور مجبور
به خیانت کرد ... مگه بازور تو رو عاشق
رفتن از ایران کرد ؟.
کیان مات و مبهوت به حرفهایش گوش داد . از روی تخت بلند شد و روبرویش ایستاد و با دقت به
چشمان بهار
خیره شد و گفت :
- چرا از چیزایی که گفتم تعجب نکردی ؟... تو ... تو خبر داشتی ؟
بهار با صدای بلند خندید و گفت :
- خیلی احمقی کیان ... خیلی ... تعجب نکردم چون میدونستم ... خود آرمیتا روز قبل از رفتنتون
گفت ... یادته زمان رفتن برات چه پیامی دادم ؟... گفتم که قمارباز خوبی نیستی وقتی از بردت
خوشحالی تازه میفهمی چی رو باختی .... به حرفم رسیدی ؟...
بهار با خشم نگاهی به سرتا پایش کردو گفت :
- من خیلی ممنونم از آرمیتا که وجود نحس مرد خائنی مثل تو رو از زندگیم پاک کرد ... هر چند که
اینجا ندیدمش ... هر وقت دیدیش سالم منو بهش برسونو ازش تشکر ویژه کن .....
- بهارم؟
- اون بهارت خیلی وقته مرده آقا کیان ... این بهاریه که نمیذاره امثال تو به خزان بکشونن ...
میدونی چرا ؟
با نگاه کیان که منتظر ادامه ی حرفش بود خندید و گفت :
- چون بر عکس تو امثال آرشام هم هستن که بهاری مثل اون بهاری که دوست نداشتی و مثل
آشغال پرتش کردی بیرون
رو دوست دارن و بهش اعتماد به نفس میدن ... امید میدن ... عشق میدن...
- خفه شو بهار ... هر چی خویشتن داری میکنم داری هر چرتی دلت میخواد میگی ...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_شبانگاهی
✨پــروردگــارا✨
✨در این شب دل انگیز
✨آنچه را که بیصدا✨
✨از قلب عزیزانم گذر کرده
✨در تقدیرشان قرار ده
✨تا لذتی دو چندان را
✨برایشان به ارمغان بیاورد
✨شبتون بخیر و سراسر آرامش
✨در آغوش پر از مهر خدا باشید
@kadbanoiranii
✨پــروردگــارا✨
✨در این شب دل انگیز
✨آنچه را که بیصدا✨
✨از قلب عزیزانم گذر کرده
✨در تقدیرشان قرار ده
✨تا لذتی دو چندان را
✨برایشان به ارمغان بیاورد
✨شبتون بخیر و سراسر آرامش
✨در آغوش پر از مهر خدا باشید
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💚✨بــــــود آغــــــاز هر گــــــفــــــتــــــار و هر ڪــار
🤍✨بــــــه نــــــام مــــــهربــــــان بــــــخــــــشــــــنــــــده داديار
💚✨ســــــپــــــاس او را ڪــه نــــــیــــــڪ ومــــــهربــــــان اســــــتــــــ
🤍✨یــــــگــــــانــــــه خــــــالــــــق هردوجــــــهان اســــــتــــــ
💚✨بــــــود از بــــــخــــــشــــــش و از مــــــهر ســــــرشــــــار
🤍✨بــــــراے بــــــنــــــدگــــــانــــــش بــــــهتــــــریــــــن یــــــار
💚✨بــــــِســــــْـمــــــِ ٱلــــــلــــــهِ ٱلــــــْرَّحــــــْمــــــٰـنــــــِ الــــــْرَّحــــــیـــــــمــــــْ
🤍✨الــــــــهـــے بـــــــــه امــــــــیـــــــــد تـــــــــو
.
🤞👌🌹🍃 @kadbanoiranii
🤍✨بــــــه نــــــام مــــــهربــــــان بــــــخــــــشــــــنــــــده داديار
💚✨ســــــپــــــاس او را ڪــه نــــــیــــــڪ ومــــــهربــــــان اســــــتــــــ
🤍✨یــــــگــــــانــــــه خــــــالــــــق هردوجــــــهان اســــــتــــــ
💚✨بــــــود از بــــــخــــــشــــــش و از مــــــهر ســــــرشــــــار
🤍✨بــــــراے بــــــنــــــدگــــــانــــــش بــــــهتــــــریــــــن یــــــار
💚✨بــــــِســــــْـمــــــِ ٱلــــــلــــــهِ ٱلــــــْرَّحــــــْمــــــٰـنــــــِ الــــــْرَّحــــــیـــــــمــــــْ
🤍✨الــــــــهـــے بـــــــــه امــــــــیـــــــــد تـــــــــو
.
🤞👌🌹🍃 @kadbanoiranii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#آش_ترخینه
حالا ترخینه چیه ؟
بلغور گندم هست که با دوغ ترش توی تابستون می پزن و بهش سبزی محلی مثل پونه و زردچوبه و گل زرد بعضیا هم پیازچه و گوجه می زنن و وقتی خوب پخته .
ترخینه ها رو از روز قبل با دوغ ترش محلی خیس می کنیم ،حبوبات روهم خیس کرده و فردا حبوبات پخته و ترخینه را با همون دوغ اگه کم بود با آب اضافه می پزیم چون بلغور آب می کشه اگه لازم بود کمی دیگه بهش آب اضافه می کنیم،سبزی ها را خرد کرده و همراه پیاز داغ فراوون ( می دونید که پیاز داخل داغ آش حتما باید زیاد باشه)
سه تا قرص ترخینه برای ۶-۸ نفر
این ترخینه ها رومن از تهران خریدم ،عطاری محل مون،تجریش هم داره،ممکنه با ترخینه های محلی یه مقدار فرق داشته باشه
دوغ ترش ۱لیتر
سبزی آش ۲۰۰ گرم
پونه خشک ۲ق غ
نخود و لوبیا چینی یه فنجان سرخالی از هر کدوم
عدس ۱/۲ فنجان
پیاز ۳عدد
نمک وفلفل و زردچوبه به میزان لازم
شوید خشک ۲ق غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@k
حالا ترخینه چیه ؟
بلغور گندم هست که با دوغ ترش توی تابستون می پزن و بهش سبزی محلی مثل پونه و زردچوبه و گل زرد بعضیا هم پیازچه و گوجه می زنن و وقتی خوب پخته .
ترخینه ها رو از روز قبل با دوغ ترش محلی خیس می کنیم ،حبوبات روهم خیس کرده و فردا حبوبات پخته و ترخینه را با همون دوغ اگه کم بود با آب اضافه می پزیم چون بلغور آب می کشه اگه لازم بود کمی دیگه بهش آب اضافه می کنیم،سبزی ها را خرد کرده و همراه پیاز داغ فراوون ( می دونید که پیاز داخل داغ آش حتما باید زیاد باشه)
سه تا قرص ترخینه برای ۶-۸ نفر
این ترخینه ها رومن از تهران خریدم ،عطاری محل مون،تجریش هم داره،ممکنه با ترخینه های محلی یه مقدار فرق داشته باشه
دوغ ترش ۱لیتر
سبزی آش ۲۰۰ گرم
پونه خشک ۲ق غ
نخود و لوبیا چینی یه فنجان سرخالی از هر کدوم
عدس ۱/۲ فنجان
پیاز ۳عدد
نمک وفلفل و زردچوبه به میزان لازم
شوید خشک ۲ق غ
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@k
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ترشی_خرفه
.رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#ترشی_خرفه
.رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سالاد_پاستا_شلز
ماکارونی شلز ۴۰۰ گرم خیارشور ۳۵۰ گرم
ژامبون مرغ ۳۵۰ گرم ذرت ۳۰۰ گرم
فلفل دلمه ای ۲۵۰ گرم نصف سینه مرغ کاهو ۲۵۰ گرم شوید و پیازچه به میزان دلخواه سس مایونز ۵۰۰ گرم روغن زیتون ۱ قاشق غذا خوری فلفل به میزان دلخواه
لیمو ترش(اگه دوست دارین) ۱ عدد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
ماکارونی شلز ۴۰۰ گرم خیارشور ۳۵۰ گرم
ژامبون مرغ ۳۵۰ گرم ذرت ۳۰۰ گرم
فلفل دلمه ای ۲۵۰ گرم نصف سینه مرغ کاهو ۲۵۰ گرم شوید و پیازچه به میزان دلخواه سس مایونز ۵۰۰ گرم روغن زیتون ۱ قاشق غذا خوری فلفل به میزان دلخواه
لیمو ترش(اگه دوست دارین) ۱ عدد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#ماست_موسیر_رستورانی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#ماست_موسیر_رستورانی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کشک_بادمجان_مجلسی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کشک_بادمجان_مجلسی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کشک_بادمجون_مجلسی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کشک_بادمجون_مجلسی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#کشک_بادمجان_مجلسی
برای ۳ نفر
مواد لازم:
بادمجان ۴ عدد
کشک ۲ اای ۳ ق غ
پیاز ۱ عدد بزرگ
سیر ۲ تا ۳ حبه
نعنا داغ مقداری
زعفران مقداری
گردو در صورت تمایل
بادمجانها رو پوست گرفتم و از وسط دو نیم کردم و روش نمک پاشیدم و گذاشتم موند(ترجیحا جلوی آفتاب بزارین تا تلخیش بره) . بعد با دستمال تمیز کردم و با روغن سرخ کردم . توی تابه روغن زیاد نریزین اگه دیدین روغن کمه در تابه رو بزارین ، اون وقت بادمجون ها روغن پس میدن . زیادی روغن ضرر داره .پیاز رو خرد کردم و با زردچوبه تفت دادم و سیر رو رنده کردم و با پیاز تفت دادم و بهش نعنا اضافه کردم. بادمجانها رو کوبیدم و داخل ماهی تابه همراه سیر و پیاز و نعناع ریختم و روش آب جوش حدودا نصف الی یه لیوان ریختم و روی حرارت ملایم گذاشتم نیم ساعت بمونه . بعد از این زمان دو تا سه قاشق کشک رو در کمی آب حل کردم و با زعفران دم کرده داخل ماهی تابه ریختم و یک ربع گذاشتم بپزه بعد از اینکه کشک به خورد بادمجان رفت ، شعله رو خاموش کرده و داخل ظرف ریختم . میتونین یه مقدار گردو رو هم بکوبین و توی کشک بادمجان بریزین .
برای تزیینش هم من از زعفران ، نعنا داغ و پیاز داغ استفاده کردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
برای ۳ نفر
مواد لازم:
بادمجان ۴ عدد
کشک ۲ اای ۳ ق غ
پیاز ۱ عدد بزرگ
سیر ۲ تا ۳ حبه
نعنا داغ مقداری
زعفران مقداری
گردو در صورت تمایل
بادمجانها رو پوست گرفتم و از وسط دو نیم کردم و روش نمک پاشیدم و گذاشتم موند(ترجیحا جلوی آفتاب بزارین تا تلخیش بره) . بعد با دستمال تمیز کردم و با روغن سرخ کردم . توی تابه روغن زیاد نریزین اگه دیدین روغن کمه در تابه رو بزارین ، اون وقت بادمجون ها روغن پس میدن . زیادی روغن ضرر داره .پیاز رو خرد کردم و با زردچوبه تفت دادم و سیر رو رنده کردم و با پیاز تفت دادم و بهش نعنا اضافه کردم. بادمجانها رو کوبیدم و داخل ماهی تابه همراه سیر و پیاز و نعناع ریختم و روش آب جوش حدودا نصف الی یه لیوان ریختم و روی حرارت ملایم گذاشتم نیم ساعت بمونه . بعد از این زمان دو تا سه قاشق کشک رو در کمی آب حل کردم و با زعفران دم کرده داخل ماهی تابه ریختم و یک ربع گذاشتم بپزه بعد از اینکه کشک به خورد بادمجان رفت ، شعله رو خاموش کرده و داخل ظرف ریختم . میتونین یه مقدار گردو رو هم بکوبین و توی کشک بادمجان بریزین .
برای تزیینش هم من از زعفران ، نعنا داغ و پیاز داغ استفاده کردم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
یکی از خوشمزه ترین مرغ ها مرغ البالویی🫠امتحان نکنی باختی از من گفتن😉🍒
#مرغ_آلبالویی
مرغ
نمک فلفل زرچوبه
البالو ۲لیوان
شکر چند ق غ (بسته به سلیقه خودتون)
اب ۱لیوان
زعفرون به مقدار لازم
رب انار ۱ق غ(یا الو بخارا چند عدد)
میتونید مثل من سس میکس کنید یا همونطوری سروش کنید که سلیقه ای هست
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
یکی از خوشمزه ترین مرغ ها مرغ البالویی🫠امتحان نکنی باختی از من گفتن😉🍒
#مرغ_آلبالویی
مرغ
نمک فلفل زرچوبه
البالو ۲لیوان
شکر چند ق غ (بسته به سلیقه خودتون)
اب ۱لیوان
زعفرون به مقدار لازم
رب انار ۱ق غ(یا الو بخارا چند عدد)
میتونید مثل من سس میکس کنید یا همونطوری سروش کنید که سلیقه ای هست
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#خوراک_قفقازی
خوراک قفقازی های زیادی رو تست کردم و این رسپی بهترینشه😍
خوراک قفقازی یه خوراک محبوب ملل هست و هر کس یه جوری درستش میکنه
ولی به نظرم اینجوری از همش خوشمزه تره
مواد لازم
لوبیاسبز
بادمجان
کدوسبز
هویج
سینه مرغ(هر جور دوست دارین مرینیت کنید)
قارچ
ماست چکیده موسیردار
ماست پرچرب
مایونز
گردو خرد شده
جعفری خرد شده
پیاز سرخ شده(من فراموش کردم بزنم ولی یادتون نره)
نمک وفلفل و پودرسیر
سیب زمینی
پوره سیر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#خوراک_قفقازی
خوراک قفقازی های زیادی رو تست کردم و این رسپی بهترینشه😍
خوراک قفقازی یه خوراک محبوب ملل هست و هر کس یه جوری درستش میکنه
ولی به نظرم اینجوری از همش خوشمزه تره
مواد لازم
لوبیاسبز
بادمجان
کدوسبز
هویج
سینه مرغ(هر جور دوست دارین مرینیت کنید)
قارچ
ماست چکیده موسیردار
ماست پرچرب
مایونز
گردو خرد شده
جعفری خرد شده
پیاز سرخ شده(من فراموش کردم بزنم ولی یادتون نره)
نمک وفلفل و پودرسیر
سیب زمینی
پوره سیر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ناهار_متفاوت
5 عدد ران مرغ
1 قاشق چایخوری پونه کوهی یا آویشن
نمک
فلفل سیاه
4-5 سیب زمینی
7-8 هویج کوچک
2 قاشق غذاخوری روغن
کره
1 عدد پیاز
4 حبه بزرگ سیر خرد شده
یک مشت جعفری
مواد سس:
90 میلی لیتر عسل
100 میلی لیتر سس فلفل دلمه ای شیرین که الان دیگه تو اکثر فروشگاه ها موجوده
2 قاشق غذاخوری آب لیمو (اختیاری)
سس سویا 3 قاشق غذاخوری
سس خردل 3/4 قاشق غذاخوری
۲۵ تا ۳۵ دقیقه داخل فرِ گرم با دمای ۲۰۰ درجه سانتی گراد بزارید تا آماده بشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
5 عدد ران مرغ
1 قاشق چایخوری پونه کوهی یا آویشن
نمک
فلفل سیاه
4-5 سیب زمینی
7-8 هویج کوچک
2 قاشق غذاخوری روغن
کره
1 عدد پیاز
4 حبه بزرگ سیر خرد شده
یک مشت جعفری
مواد سس:
90 میلی لیتر عسل
100 میلی لیتر سس فلفل دلمه ای شیرین که الان دیگه تو اکثر فروشگاه ها موجوده
2 قاشق غذاخوری آب لیمو (اختیاری)
سس سویا 3 قاشق غذاخوری
سس خردل 3/4 قاشق غذاخوری
۲۵ تا ۳۵ دقیقه داخل فرِ گرم با دمای ۲۰۰ درجه سانتی گراد بزارید تا آماده بشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#غذا_بدون_گوشت
• 500 گرم سیب زمینی
• 250 گرم آرد سمولینا
• پنیر رنده شده 100 گرم
• نمک و فلفل
• 1 عدد جعفری ریز خورد شده
• 2 قاشق چایخوری پودر بیکینگ
• 1 تخم مرغ کامل
• برش ژامبون
• موزارلا برای پیتزا در صورت لزوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
• 500 گرم سیب زمینی
• 250 گرم آرد سمولینا
• پنیر رنده شده 100 گرم
• نمک و فلفل
• 1 عدد جعفری ریز خورد شده
• 2 قاشق چایخوری پودر بیکینگ
• 1 تخم مرغ کامل
• برش ژامبون
• موزارلا برای پیتزا در صورت لزوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#_خوراک_دل_آذربایجانی
مواد لازم:
دل گوسفند ۳ عدد
پیاز ۳ عدد
فلفل دلمه ای ۱ عدد
گوجه فرنگی ۳ عدد
پودر آویشن به مقدار لازم
فلفل سیاه به مقدار لازم
نمک و زردچوبه به مقدار لازم
کره یا روغن به مقدار لازم
✍طرز تهیه:
دلها را شسته و خرد میکنیم (در صورت تمایل میتوان از قلوه و جگر نیز استفاده کرد).
در یک قابلمه مناسب مقداری کره یا روغن میریزیم تا داغ شود. پیازها را شسته و به صورت خلالی خرد میکنیم و در روغن داغ کمی تفت میدهیم
پس از اینکه آب پیاز جمع شد و طلائی رنگ شد قلبها را به آن اضافه میکنیم و کمی تفت میدهیم
فلفل دلمه را نگینی خرد میکنیم و به مواد اضافه میکنیم و تفت میدهیم
گوجه فرنگیها را خرد کرده و به همراه ادویهها به مواد داخل قابلمه اضافه میکنیم و با مواد کمی تفت میدهیم
پس از آن یک پیمانه آب داخل قابلمه میریزیم و حرارت را ملایم میکنیم و می گذاریم تا همه مواد کاملا بپزد (حدود ۱۵ دقیقه).
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
مواد لازم:
دل گوسفند ۳ عدد
پیاز ۳ عدد
فلفل دلمه ای ۱ عدد
گوجه فرنگی ۳ عدد
پودر آویشن به مقدار لازم
فلفل سیاه به مقدار لازم
نمک و زردچوبه به مقدار لازم
کره یا روغن به مقدار لازم
✍طرز تهیه:
دلها را شسته و خرد میکنیم (در صورت تمایل میتوان از قلوه و جگر نیز استفاده کرد).
در یک قابلمه مناسب مقداری کره یا روغن میریزیم تا داغ شود. پیازها را شسته و به صورت خلالی خرد میکنیم و در روغن داغ کمی تفت میدهیم
پس از اینکه آب پیاز جمع شد و طلائی رنگ شد قلبها را به آن اضافه میکنیم و کمی تفت میدهیم
فلفل دلمه را نگینی خرد میکنیم و به مواد اضافه میکنیم و تفت میدهیم
گوجه فرنگیها را خرد کرده و به همراه ادویهها به مواد داخل قابلمه اضافه میکنیم و با مواد کمی تفت میدهیم
پس از آن یک پیمانه آب داخل قابلمه میریزیم و حرارت را ملایم میکنیم و می گذاریم تا همه مواد کاملا بپزد (حدود ۱۵ دقیقه).
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#خوراک_دل_آذری
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوسیوششم
بهار پوزخندی زد و گفت :
- همون بهتر که تو حال خودت بمونی ... لطفا هر وقت خواستی دق کنی بجای اینکه مزاحم من
شی به اورژانس
زنگ بزن .
در میان بهت و حیرت کیان از اتاق بیرون زد و سینه به سینه ی بهناز در آمد .
پوزخندی زد و گفت :
- عمه جون چشمتون روشن ... گل پسری داری تکرار نشدنی ... ههه ...)سری تکان داد (
خداحافظ .
در حال پوشیدن کفشش بود که کیان بالای سرش ایستاد . سرش را که بالا گرفت . بهناز را با
نگاهی نگران پشت سر کیان دید .
- بهار بخدا من هنوز اقامت نگرفتم ... تا الان ترکیه بودیم ... فقط یه ماه آرمیتا رفت به اون کشور
و برگشت . باور کن
بخاطر تو..........
بهار نگاهی به بهناز کرد و گفت :
- عمه جون به پسرت آداب وفاداری یاد بده . انگار یادش رفته هنوز به یه زن دیگه تعهد داره . هر
چند ترک عادت موجب مرض است .
بهناز با ناراحتی لب زد :
- بهار...
بدون هیچ مکثی از خانه خارج شد . دلش زیر و رو میشد از این همه پستی و رذالت . صورتش گر
گرفته بود .
در دلش هر چه ناسزا بلد بود نثار روح پر فتوح کیان کرد . داخل ماشین نشست . تا سوئیچ را
پیچاند .
کیان در آستانه ی در آشکار شد
بوقی برایش زد و با فشار دادن پدال گاز با سرعت از کوچه خارج شد .
در این شش ماه ... آغازی شد برای ساختن بهاری دیگر . کلاس شنا ، آموزش رانندگی ، کلاس
های آزمون ارشد و یوگا از
کارهایی بود که او را از آن بهار مظلوم و تو سری خور دور کرده بود .
یاد گرفته بود چطور در برابر نا ملایمات زندگی ایستادگی کند . همه ی این برنامه ها را آرشام
برایش دیکته کرده بود .
اوایل به حرفش گوش نمی داد اما با پذیرفتن یادگیری رانندگی کم کم فهمید هر گامی که با نظر
او برمیدارد، چقدر در
روحیه اش اثر مثبتی دارد .
بعد از آن ،پیشنهادات دیگرش را چشم بسته قبول میکرد . با صدای زنگ گوشی نگاهش روی
داشبورت لغزید .نامش را دید همینکه به او فکر کرده بود مانند تله پاتی او هم یادش کرده بود
.ماشین را به کناری کشید و گوشی را برداشت .
- سلام خوبی؟
- سلام... ممنون ... چیزی شده ؟
- نه ...کجایی ؟
- چطور مگه ؟
- زنگ زدم خونتون رؤیا خانوم گفت نیستی ... گفت رفتی انقلاب برای خرید کتاب . گفتم اگه
اونجایی بیام همو ببینیم چون منم همون اطرافم .
آب دهانش را قورت داد . نمیدانست باید برایش توضیح دهد یا نه ؟ اما ترسی نداشت که نگوید .
لبش را با زبان
تر کرد و گفت :
- به رؤیا دروغ گفتم ، انقلاب نیستم .
- چرا دروغ گفتی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوسیوششم
بهار پوزخندی زد و گفت :
- همون بهتر که تو حال خودت بمونی ... لطفا هر وقت خواستی دق کنی بجای اینکه مزاحم من
شی به اورژانس
زنگ بزن .
در میان بهت و حیرت کیان از اتاق بیرون زد و سینه به سینه ی بهناز در آمد .
پوزخندی زد و گفت :
- عمه جون چشمتون روشن ... گل پسری داری تکرار نشدنی ... ههه ...)سری تکان داد (
خداحافظ .
در حال پوشیدن کفشش بود که کیان بالای سرش ایستاد . سرش را که بالا گرفت . بهناز را با
نگاهی نگران پشت سر کیان دید .
- بهار بخدا من هنوز اقامت نگرفتم ... تا الان ترکیه بودیم ... فقط یه ماه آرمیتا رفت به اون کشور
و برگشت . باور کن
بخاطر تو..........
بهار نگاهی به بهناز کرد و گفت :
- عمه جون به پسرت آداب وفاداری یاد بده . انگار یادش رفته هنوز به یه زن دیگه تعهد داره . هر
چند ترک عادت موجب مرض است .
بهناز با ناراحتی لب زد :
- بهار...
بدون هیچ مکثی از خانه خارج شد . دلش زیر و رو میشد از این همه پستی و رذالت . صورتش گر
گرفته بود .
در دلش هر چه ناسزا بلد بود نثار روح پر فتوح کیان کرد . داخل ماشین نشست . تا سوئیچ را
پیچاند .
کیان در آستانه ی در آشکار شد
بوقی برایش زد و با فشار دادن پدال گاز با سرعت از کوچه خارج شد .
در این شش ماه ... آغازی شد برای ساختن بهاری دیگر . کلاس شنا ، آموزش رانندگی ، کلاس
های آزمون ارشد و یوگا از
کارهایی بود که او را از آن بهار مظلوم و تو سری خور دور کرده بود .
یاد گرفته بود چطور در برابر نا ملایمات زندگی ایستادگی کند . همه ی این برنامه ها را آرشام
برایش دیکته کرده بود .
اوایل به حرفش گوش نمی داد اما با پذیرفتن یادگیری رانندگی کم کم فهمید هر گامی که با نظر
او برمیدارد، چقدر در
روحیه اش اثر مثبتی دارد .
بعد از آن ،پیشنهادات دیگرش را چشم بسته قبول میکرد . با صدای زنگ گوشی نگاهش روی
داشبورت لغزید .نامش را دید همینکه به او فکر کرده بود مانند تله پاتی او هم یادش کرده بود
.ماشین را به کناری کشید و گوشی را برداشت .
- سلام خوبی؟
- سلام... ممنون ... چیزی شده ؟
- نه ...کجایی ؟
- چطور مگه ؟
- زنگ زدم خونتون رؤیا خانوم گفت نیستی ... گفت رفتی انقلاب برای خرید کتاب . گفتم اگه
اونجایی بیام همو ببینیم چون منم همون اطرافم .
آب دهانش را قورت داد . نمیدانست باید برایش توضیح دهد یا نه ؟ اما ترسی نداشت که نگوید .
لبش را با زبان
تر کرد و گفت :
- به رؤیا دروغ گفتم ، انقلاب نیستم .
- چرا دروغ گفتی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
رمان #شعله_خاکستری
قسمت دویستوسیوهفتم
چون اگه میفهمید کجا میخوام برم نمیذاشت .
........... -
- راستش رفتم ........
صدای نفس بلندی که کشید از پشت گوشی هم شنیده شد . مکثش را آرشام شکست و ادامه ی
حرف بهار را تکمیل کرد .
- رفتی دیدن کیان ؟... خب چه خبر ؟
- تو هم خبر داشتی برگشته ؟
- آره .
- آرمیتا کجاست ؟
- پیش بابا بزرگه ... داره برای حماقتی که کرده ، خون گریه میکنه.
- چرا به اینجا رسید کارشون ؟
- این خونه از بنیان خراب بود ... بیشترین اشتباه از خواهر خودم بود ... خواست زرنگی کنه اما
......
- الان میخواد چه کار کنه ؟
- نمیدونم ... دیوونه ست ... عاشقش شده ... تازه فهمیده کیان میخواد ولش کنه .
- نه !!
- به تو چی گفت ؟
- حرفای مزخرف ... منم آب پاکی رو روی دستش ریختم ... فهمید این بهار اون بهار گذشته
نیست .
- بهار؟
- بله
اجازه میدی حالا که آرمیتا اومده بیایم خواستگاری ؟... فکر کنم تو این مدت تا حدی شناخت
روی هم پیدا کردیم باقی
شناخت باشه برای دوران نامزدی که آزادانه با هم رفت و آمد کنیم ... برام سخت شده این دیدار
های دیر به دیر و کوتاه .
- آرشام ؟
- جانم .
- از اومدن کیان نترس ... میدونم ناراحتی که رفتم دیدنش اما لازم بود ... باید باهاش مواجه
میشدم و خودمو محک میزدم .
- محک زدی؟
صدایش ناراحتی و تردیدش را به وضوح نشان میداد .
- آره ... عالی بود، این بهار جدید ... برای همین میگم بخاطر این موضوع عجله نکن .
- بعد از این همه مدت هنوزم میگی عجله ؟!!
.......... -
- سکوتت رو پای رضایت بذارم ؟
بهار از شرم صورتش گلگون شد . خودش هم دقیق نمیدانست چی چیزی دلش میخواهد . هم
ترس داشت هم دلش میخواست به زندگی جدیدی فکر کند .. اما هنوز از خواسته ی دلش مطمئن
نبود .
میترسید علاقه ای در کار نباشد .میترسید وارد زندگی با او شود ، بعد بفهمد هیچ حسی به او ندارد
...
با اینکه نسبت به قبل جایگاهش در قلبش محکم تر شده بود اما حسی که در گذشته با کیان
داشت را در رابطه با
آرشام تجربه نکرده بود .
- پس سکوتت رو میذارم پای رضایت، همیشه بهارم ... به داییت میگم با پدرت تماس بگیره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
قسمت دویستوسیوهفتم
چون اگه میفهمید کجا میخوام برم نمیذاشت .
........... -
- راستش رفتم ........
صدای نفس بلندی که کشید از پشت گوشی هم شنیده شد . مکثش را آرشام شکست و ادامه ی
حرف بهار را تکمیل کرد .
- رفتی دیدن کیان ؟... خب چه خبر ؟
- تو هم خبر داشتی برگشته ؟
- آره .
- آرمیتا کجاست ؟
- پیش بابا بزرگه ... داره برای حماقتی که کرده ، خون گریه میکنه.
- چرا به اینجا رسید کارشون ؟
- این خونه از بنیان خراب بود ... بیشترین اشتباه از خواهر خودم بود ... خواست زرنگی کنه اما
......
- الان میخواد چه کار کنه ؟
- نمیدونم ... دیوونه ست ... عاشقش شده ... تازه فهمیده کیان میخواد ولش کنه .
- نه !!
- به تو چی گفت ؟
- حرفای مزخرف ... منم آب پاکی رو روی دستش ریختم ... فهمید این بهار اون بهار گذشته
نیست .
- بهار؟
- بله
اجازه میدی حالا که آرمیتا اومده بیایم خواستگاری ؟... فکر کنم تو این مدت تا حدی شناخت
روی هم پیدا کردیم باقی
شناخت باشه برای دوران نامزدی که آزادانه با هم رفت و آمد کنیم ... برام سخت شده این دیدار
های دیر به دیر و کوتاه .
- آرشام ؟
- جانم .
- از اومدن کیان نترس ... میدونم ناراحتی که رفتم دیدنش اما لازم بود ... باید باهاش مواجه
میشدم و خودمو محک میزدم .
- محک زدی؟
صدایش ناراحتی و تردیدش را به وضوح نشان میداد .
- آره ... عالی بود، این بهار جدید ... برای همین میگم بخاطر این موضوع عجله نکن .
- بعد از این همه مدت هنوزم میگی عجله ؟!!
.......... -
- سکوتت رو پای رضایت بذارم ؟
بهار از شرم صورتش گلگون شد . خودش هم دقیق نمیدانست چی چیزی دلش میخواهد . هم
ترس داشت هم دلش میخواست به زندگی جدیدی فکر کند .. اما هنوز از خواسته ی دلش مطمئن
نبود .
میترسید علاقه ای در کار نباشد .میترسید وارد زندگی با او شود ، بعد بفهمد هیچ حسی به او ندارد
...
با اینکه نسبت به قبل جایگاهش در قلبش محکم تر شده بود اما حسی که در گذشته با کیان
داشت را در رابطه با
آرشام تجربه نکرده بود .
- پس سکوتت رو میذارم پای رضایت، همیشه بهارم ... به داییت میگم با پدرت تماس بگیره
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر