🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_شیر عسل
#کیک_شیر_عسل
#کیک_شیر_عسلی
مواد لازم :
تخم مرغ 2 عدد
آرد 125 گرم
شکر 100 گرم
ماست 40 گرم
روغن مایع 50 گرم
بکینگ پودر نصف قاشق چایخوری
کره 20 گرم
شیر عسل 20 گرم
وانیل نصف قاشق چایخوری
رومال:
یک عدد زرده
یک قاشق چایخوری روغن مایع
نصف قاشق چایخوری شربت بار
طرز تهیه:
ابتدا کره و روغن و ماست و شیرعسلی را حدود سه دقیقه خوب هم بزنید تا یکدست شود
سپس تخم مرغ و وانیل و شکر را خوب هم بزنید.
مواد کره را به مواد تخممرغی بیافرازید و سی ثانیه هم بزنید
آرد و بکینگ پودر را با الک در دو مرحله به مواد تخم مرغی اضافه کنید و دورانی و به آرامی هم بزنید
انتهای پخت کامل کیک گریل را روشن کنید تا روش طلایی بشه
هرچی از لطافت و خوشمزگیه اینکیک بگم کم گفتم پس توصیه میکنم حتما امتحانش کنید
قالب مناسب 15 سانت
دمای فر های گازی 175 درجه
دمای فر های برقی 160 درجه
مدت زمان پخت 40 دقیقه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_شیر عسل
#کیک_شیر_عسل
#کیک_شیر_عسلی
مواد لازم :
تخم مرغ 2 عدد
آرد 125 گرم
شکر 100 گرم
ماست 40 گرم
روغن مایع 50 گرم
بکینگ پودر نصف قاشق چایخوری
کره 20 گرم
شیر عسل 20 گرم
وانیل نصف قاشق چایخوری
رومال:
یک عدد زرده
یک قاشق چایخوری روغن مایع
نصف قاشق چایخوری شربت بار
طرز تهیه:
ابتدا کره و روغن و ماست و شیرعسلی را حدود سه دقیقه خوب هم بزنید تا یکدست شود
سپس تخم مرغ و وانیل و شکر را خوب هم بزنید.
مواد کره را به مواد تخممرغی بیافرازید و سی ثانیه هم بزنید
آرد و بکینگ پودر را با الک در دو مرحله به مواد تخم مرغی اضافه کنید و دورانی و به آرامی هم بزنید
انتهای پخت کامل کیک گریل را روشن کنید تا روش طلایی بشه
هرچی از لطافت و خوشمزگیه اینکیک بگم کم گفتم پس توصیه میکنم حتما امتحانش کنید
قالب مناسب 15 سانت
دمای فر های گازی 175 درجه
دمای فر های برقی 160 درجه
مدت زمان پخت 40 دقیقه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Telegram
attach 📎
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_موز
#کیک_موزی
کیک موزی با بافتی بسیار عالی و خوشمزه
مواد لازم:
تخم مرغ درشت 4 عدد
شکر 120 گرم
آرد 150 گرم
موز له شده 200 گرم
بکینگ پودر یک قاشق چایخوری
روغن 100 گرم
عصاره وانیل یک قاشق چایخوری
طرز تهیه:
ابتدا موز را با چنگال کامل له و پوره کنید و سعی کنید از موز رسیده و شیرین استفاده کنید
(یا با گوشکوب برقی له کنید)
اگر موزتون خیلی شیرین نیست ده تا بیست گرم به شکر را اضافه کنید
دمای فر 170 درجه
مرحله اول:تخم مرغ ها و شکر را بریزید تو یه ظرف مناسب یا ظرف میکسر بریزید و با دور تند همزن بزنید تا کامل روشن بشه
تو کلیپ میبینید چقدر روشن و سبک شده
مرحله دوم:روغن را بریزید و در حد مخلوط شدن هم بزنید
مرحله سوم:موز له شده را اضافه کنید و مخلوطش کنید فقط زیاد هم نزنید
مرحله چهارم :ارد را که حتما با بکینگ پوددوبار الک کردید در دو مرحله اضافه کنید و به ارومی مخلوط کنید
حتما مواد را از زیر و ته قالب خوب فولد کنید که موزها ته ظرف نمونده باشه
حالا مواد را تو قالب از قبل اماده شده
بریزید
قالب من مستطیلی 28×22 سانت بوذ زمان پخت 30 دقیقه
تو قالب گرد 22 یا 23 سانت هم میتونید بریزید
فقط زمان پخت تا 45 دقیقه هم ممکن طول بکشه
همیشه زمانها برای فرهای مختلف متفاوت نکته:زدن تخم مرغ هم خیلی مهم
و له کردن موزها که خوب پوره بشن
و البته الک کردن ارد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_موز
#کیک_موزی
کیک موزی با بافتی بسیار عالی و خوشمزه
مواد لازم:
تخم مرغ درشت 4 عدد
شکر 120 گرم
آرد 150 گرم
موز له شده 200 گرم
بکینگ پودر یک قاشق چایخوری
روغن 100 گرم
عصاره وانیل یک قاشق چایخوری
طرز تهیه:
ابتدا موز را با چنگال کامل له و پوره کنید و سعی کنید از موز رسیده و شیرین استفاده کنید
(یا با گوشکوب برقی له کنید)
اگر موزتون خیلی شیرین نیست ده تا بیست گرم به شکر را اضافه کنید
دمای فر 170 درجه
مرحله اول:تخم مرغ ها و شکر را بریزید تو یه ظرف مناسب یا ظرف میکسر بریزید و با دور تند همزن بزنید تا کامل روشن بشه
تو کلیپ میبینید چقدر روشن و سبک شده
مرحله دوم:روغن را بریزید و در حد مخلوط شدن هم بزنید
مرحله سوم:موز له شده را اضافه کنید و مخلوطش کنید فقط زیاد هم نزنید
مرحله چهارم :ارد را که حتما با بکینگ پوددوبار الک کردید در دو مرحله اضافه کنید و به ارومی مخلوط کنید
حتما مواد را از زیر و ته قالب خوب فولد کنید که موزها ته ظرف نمونده باشه
حالا مواد را تو قالب از قبل اماده شده
بریزید
قالب من مستطیلی 28×22 سانت بوذ زمان پخت 30 دقیقه
تو قالب گرد 22 یا 23 سانت هم میتونید بریزید
فقط زمان پخت تا 45 دقیقه هم ممکن طول بکشه
همیشه زمانها برای فرهای مختلف متفاوت نکته:زدن تخم مرغ هم خیلی مهم
و له کردن موزها که خوب پوره بشن
و البته الک کردن ارد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Telegram
attach 📎
رمان #شعله_خاکستری
قسمت شانزدهم
مینا از سادگی و مهربانی بهار حرص میخورد . با اخم بازوی بهار را رو به بالا کشید و گفت :
- پاشو هالو ......که میترسم آخرش با این همه خوش بینی سرت کاله بره .
بهار از جا برخاست و همراه مینا وارد باغ شد . با دیدن خنده های از ته دل کیان لبخند روی لبش
نشست . شادی و خنده ی کیان هم برایش دنیایی ارزش داشت .با شادیش شاد بود و با غمش
هم میمرد.
***
گام های محکم آرشام ، روی سنگ های مرمر بیمارستان از خشم درونش نشأت میگرفت .
خشمی که رو به انفجار بود .
با کیوان سینه به سینه شد . اخم های در هم هر دو نشان از ناراضی بودنشان داشت . کیوان با
خشم گفت :
- تو اینجا چه کار میکنی ؟!
ابروی راست آرشام بالا رفت و گفت :
- اومدم شاهکار داداش نامردتو ببینم . خدا رو شکر یکیتون از مردی نصیبی بردین .
تنه ای به کیوان زد و از کنارش گذشت . کیوان هاج و واج به حرفش فکر میکرد . جرقه ای در
ذهنش زده شد.
» او از کجا خبر داشت « با سرعت به دنبالش دوید . از پشت بازویش را کشید و پرسید :
- ببینمت ....... تو از کجا باخبر شدی ؟!
آرشام پوزخندی زد و با دست روی شانه ی کیوان زد و گفت :
- برو از برادر نامردت بپرس .
کیوان با تعجب و بهت به رفتنش خیره ماند . در دل لعنتی به آرشام فرستاد و به سمت اتاق بهار
رفت
آرشام با خارج شدن از بیمارستان گوشیش را از جیب بیرون کشید و گفت :
- آرش کجایی ؟... هر چه زودتر فرزام و احمدرو پیدا کن و بیارشون پیش من ... کاریت نباشه تا
من برسم باید
اونجا باشین .
با خشم گوشی را قطع کرد و به سمت ماشینش قدم برداشت . در دلش غوغایی بر پا بود .
میخواست دنیا رو بهم بریزد و تاوان مظلومیت دختری که با قضاوت محرمترین مرد زندگیش ،
روی تخت بیمارستان افتاده بود را از مسببش بگیرد .
نامردان مرد نمایی که با اعمال زور به برگ گلی ، خود را جنس برتر میدانستند . در فکرش هم ،
چنین شقاوتی را نمیتوانست تاوان یک »نه« گفتن تصور کند .
دوباره گوشی را روشن کرد و شماره گرفت . با بر قرار شدن تماس خشم شدیدش را با فریادی
بر سر مخاطبش هوار کرد .
- وقتی میام جلوی چشمم نبینمت ... خفه شو ... فقط تذکر میدم برو هر قبرستونی که میشناسی ،
تا چند روز نبینمت، که اگه ببینمت بلایی سرت میارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن
............ داداشت مُرد و تو هم براش مردی .
گوشی را روی صندلی کناری پرت کرد . چند ناسزای ناجور نثار کسانی که دل بهارش را به درد
آورده بودند ، کرد .
با مشت روی فرمان کوبید . چرا نمیتوانست کنترل این خشم در حال فوران را به دست بگیرد .
قلبش تیر میکشید .
با دست روی قلبش چنگ زد و اشکش چکید . با حرص اشکش را پاک کرد . دلش به کاری که
میخواست انجام دهد خوش بود تا بتواند آرامشش را پیدا کند .
**
کیوان در ماشین را بست. خودش پشت فرمان نشست و با ناراحتی ماشین را به حرکت در آورد .
ذهنش مشغول بود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت شانزدهم
مینا از سادگی و مهربانی بهار حرص میخورد . با اخم بازوی بهار را رو به بالا کشید و گفت :
- پاشو هالو ......که میترسم آخرش با این همه خوش بینی سرت کاله بره .
بهار از جا برخاست و همراه مینا وارد باغ شد . با دیدن خنده های از ته دل کیان لبخند روی لبش
نشست . شادی و خنده ی کیان هم برایش دنیایی ارزش داشت .با شادیش شاد بود و با غمش
هم میمرد.
***
گام های محکم آرشام ، روی سنگ های مرمر بیمارستان از خشم درونش نشأت میگرفت .
خشمی که رو به انفجار بود .
با کیوان سینه به سینه شد . اخم های در هم هر دو نشان از ناراضی بودنشان داشت . کیوان با
خشم گفت :
- تو اینجا چه کار میکنی ؟!
ابروی راست آرشام بالا رفت و گفت :
- اومدم شاهکار داداش نامردتو ببینم . خدا رو شکر یکیتون از مردی نصیبی بردین .
تنه ای به کیوان زد و از کنارش گذشت . کیوان هاج و واج به حرفش فکر میکرد . جرقه ای در
ذهنش زده شد.
» او از کجا خبر داشت « با سرعت به دنبالش دوید . از پشت بازویش را کشید و پرسید :
- ببینمت ....... تو از کجا باخبر شدی ؟!
آرشام پوزخندی زد و با دست روی شانه ی کیوان زد و گفت :
- برو از برادر نامردت بپرس .
کیوان با تعجب و بهت به رفتنش خیره ماند . در دل لعنتی به آرشام فرستاد و به سمت اتاق بهار
رفت
آرشام با خارج شدن از بیمارستان گوشیش را از جیب بیرون کشید و گفت :
- آرش کجایی ؟... هر چه زودتر فرزام و احمدرو پیدا کن و بیارشون پیش من ... کاریت نباشه تا
من برسم باید
اونجا باشین .
با خشم گوشی را قطع کرد و به سمت ماشینش قدم برداشت . در دلش غوغایی بر پا بود .
میخواست دنیا رو بهم بریزد و تاوان مظلومیت دختری که با قضاوت محرمترین مرد زندگیش ،
روی تخت بیمارستان افتاده بود را از مسببش بگیرد .
نامردان مرد نمایی که با اعمال زور به برگ گلی ، خود را جنس برتر میدانستند . در فکرش هم ،
چنین شقاوتی را نمیتوانست تاوان یک »نه« گفتن تصور کند .
دوباره گوشی را روشن کرد و شماره گرفت . با بر قرار شدن تماس خشم شدیدش را با فریادی
بر سر مخاطبش هوار کرد .
- وقتی میام جلوی چشمم نبینمت ... خفه شو ... فقط تذکر میدم برو هر قبرستونی که میشناسی ،
تا چند روز نبینمت، که اگه ببینمت بلایی سرت میارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن
............ داداشت مُرد و تو هم براش مردی .
گوشی را روی صندلی کناری پرت کرد . چند ناسزای ناجور نثار کسانی که دل بهارش را به درد
آورده بودند ، کرد .
با مشت روی فرمان کوبید . چرا نمیتوانست کنترل این خشم در حال فوران را به دست بگیرد .
قلبش تیر میکشید .
با دست روی قلبش چنگ زد و اشکش چکید . با حرص اشکش را پاک کرد . دلش به کاری که
میخواست انجام دهد خوش بود تا بتواند آرامشش را پیدا کند .
**
کیوان در ماشین را بست. خودش پشت فرمان نشست و با ناراحتی ماشین را به حرکت در آورد .
ذهنش مشغول بود
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت هفدهم
هیچ توجیهی برای کار کیان و بهار نداشت . نتوانست سوالش را تا رسیدن به کیان در دل نگه دارد
.
- بهار میدونم حالت خوش نیست . اما باید بدونم تو که عاشق کیان بودی چرا »نه« گفتی . چه
چیزی بین شما اتفاق افتاده که من خبر ندارم ! هر چی که منکر بشی من میدونم حرف اون شب
صحت نداشت . برای همین برای من اراجیف به هم
نباف و راستش رو بگو .
بهار بغضش را قورت داد و گفت :
- کیوان پی جوابی نباش که پیش من نیست ... دردمو با حرفات بیشتر نکن .
- خب بگو تا کاری کنم دردت کمتر بشه . روی من حساب کن . اگه کیان مقصر باشه خودم کاری
میکنم به پات بیوفته .
بهار اشک ریخت . هنوزم درد داشت . به بیرون نگاه کرد و گفت :
- ممنون که انقدر به فکرمی . لطف کن منو ببر خونه باغ .
- چرا ؟
- نمیخوام جایی که جا ندارم برم .
- حرف چرت نزن . دایی هم شوکه شده بود از حرفات . جلوی فامیل شرمنده شد . پدره ...
نمیتونست حرفایی که پشت سرت میزدنو تحمل کنه .
- حرفا رو دیگران زدن و من تاوان دادم . اگه پدر بود باید نگرانم میشد و میومد . اما اگه تو
نبودی..................
بغضش ترکید و به هق هق افتاد . واقعا اگر کیوان نبود چه کسی او را حمایت میکرد ؟ تنها و
وامانده از خانواده توی بیمارستان چه میکرد ؟
کیوان با ناراحتی دستش را روی صورتش کشید ونفسش را با حرص بیرون داد . جوابی نداشت به
دختر درمانده ی روبرویش بدهد . اما هنوز کنجکاو بود
فقط بگو چرا اینکارو کردی بهار ؟! چرا خودتو بده کردی .... اون کیان لعنتی بهت چی گفته بود
که بخاطرش این همه بلا رو به جون خریدی ؟
- کیوان برو خونه باغ ... وقتی رسیدی صدام کن .
چشمانش را روی هم گذاشت تا مجبور به پاسخگویی نباشد . نمیتوانست حرفایی که از عشقش
شنیده بود را برای بار دیگر به زبان بیاورد . میدانست با گفتنش جان از بدنش به در میرود . یک
بار درد آن را کشیده بود دیگر توانی برای تکرارش نداشت .
چه فایده ای داشت بازگویی ماجرایی که تمام شده بود و جز قلب شکسته ی او بازمانده ای
نداشت .
با صدای کیوان چشم گشود . نگاهی به در سبز رنگ باغ انداخت . تکانی به جسم پردردش داد .
اخمهایش از درد
در هم فرو رفت .
کیوان متوجه دردش شد . از ماشین خارج شد و در سمت او را باز کرد .
- کمک میخوای ؟
بهار دستش را به علامت نه تکان داد و با درد فراوان از ماشین پیاده شد . به آسمان آبی نگاهی
کرد . نفس عمیقی کشید .
باید بهار دیگری را در این باغ میساخت . خسته از شکستنها و ترحم ها بود . دلش بهاری دیگر
میخواست . بهاری که پاییزی او را به خزان نکشد ... مگر میشد ؟!
درست جایی پا گذاشته بود که سرنوشتش آنجا تغییر کرده بود . مگر جایی جز اینجا داشت ؟ خدا
نکند کسی از درماندگی مجبور باشد، از فشار درد به خود درد پناه ببرد . این باغ خود درد بود .
با صدای کیوان به خودش آمد .
- بیا اینم گوشیت ... صبح که یه سر رفتم خونه برات آوردم . بریم تو ؟
- بریم ... امیدوارم آقاجون تو جبهه ی بابا نباشه .وگرنه هیچ جایی برای رفتن ندارم .
اخم کیوان در هم فرو رفت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت هفدهم
هیچ توجیهی برای کار کیان و بهار نداشت . نتوانست سوالش را تا رسیدن به کیان در دل نگه دارد
.
- بهار میدونم حالت خوش نیست . اما باید بدونم تو که عاشق کیان بودی چرا »نه« گفتی . چه
چیزی بین شما اتفاق افتاده که من خبر ندارم ! هر چی که منکر بشی من میدونم حرف اون شب
صحت نداشت . برای همین برای من اراجیف به هم
نباف و راستش رو بگو .
بهار بغضش را قورت داد و گفت :
- کیوان پی جوابی نباش که پیش من نیست ... دردمو با حرفات بیشتر نکن .
- خب بگو تا کاری کنم دردت کمتر بشه . روی من حساب کن . اگه کیان مقصر باشه خودم کاری
میکنم به پات بیوفته .
بهار اشک ریخت . هنوزم درد داشت . به بیرون نگاه کرد و گفت :
- ممنون که انقدر به فکرمی . لطف کن منو ببر خونه باغ .
- چرا ؟
- نمیخوام جایی که جا ندارم برم .
- حرف چرت نزن . دایی هم شوکه شده بود از حرفات . جلوی فامیل شرمنده شد . پدره ...
نمیتونست حرفایی که پشت سرت میزدنو تحمل کنه .
- حرفا رو دیگران زدن و من تاوان دادم . اگه پدر بود باید نگرانم میشد و میومد . اما اگه تو
نبودی..................
بغضش ترکید و به هق هق افتاد . واقعا اگر کیوان نبود چه کسی او را حمایت میکرد ؟ تنها و
وامانده از خانواده توی بیمارستان چه میکرد ؟
کیوان با ناراحتی دستش را روی صورتش کشید ونفسش را با حرص بیرون داد . جوابی نداشت به
دختر درمانده ی روبرویش بدهد . اما هنوز کنجکاو بود
فقط بگو چرا اینکارو کردی بهار ؟! چرا خودتو بده کردی .... اون کیان لعنتی بهت چی گفته بود
که بخاطرش این همه بلا رو به جون خریدی ؟
- کیوان برو خونه باغ ... وقتی رسیدی صدام کن .
چشمانش را روی هم گذاشت تا مجبور به پاسخگویی نباشد . نمیتوانست حرفایی که از عشقش
شنیده بود را برای بار دیگر به زبان بیاورد . میدانست با گفتنش جان از بدنش به در میرود . یک
بار درد آن را کشیده بود دیگر توانی برای تکرارش نداشت .
چه فایده ای داشت بازگویی ماجرایی که تمام شده بود و جز قلب شکسته ی او بازمانده ای
نداشت .
با صدای کیوان چشم گشود . نگاهی به در سبز رنگ باغ انداخت . تکانی به جسم پردردش داد .
اخمهایش از درد
در هم فرو رفت .
کیوان متوجه دردش شد . از ماشین خارج شد و در سمت او را باز کرد .
- کمک میخوای ؟
بهار دستش را به علامت نه تکان داد و با درد فراوان از ماشین پیاده شد . به آسمان آبی نگاهی
کرد . نفس عمیقی کشید .
باید بهار دیگری را در این باغ میساخت . خسته از شکستنها و ترحم ها بود . دلش بهاری دیگر
میخواست . بهاری که پاییزی او را به خزان نکشد ... مگر میشد ؟!
درست جایی پا گذاشته بود که سرنوشتش آنجا تغییر کرده بود . مگر جایی جز اینجا داشت ؟ خدا
نکند کسی از درماندگی مجبور باشد، از فشار درد به خود درد پناه ببرد . این باغ خود درد بود .
با صدای کیوان به خودش آمد .
- بیا اینم گوشیت ... صبح که یه سر رفتم خونه برات آوردم . بریم تو ؟
- بریم ... امیدوارم آقاجون تو جبهه ی بابا نباشه .وگرنه هیچ جایی برای رفتن ندارم .
اخم کیوان در هم فرو رفت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت هجدهم
تو که لال شدی اما نمیدونم کیان ارزش اینو داره که خودت رو اینجور آلاخون والاخون کردی ؟
میترسم دایی بفهمه
نرفتی خونه بیشتر عصبی شه .
بهار آهی از سینه بیرون داد و گفت :
- اونا از خداشونه من تو خونه نباشم . اینو که نمیتونی انکار کنی .
با هم همقدم وارد باغ شدند . آقاجون همراه دوتا کارگر پای درختان میوه ایستاده بود. برای چیدن
میوه ها تذکرات لازم را میداد .
با دیدن بهار با آن چهره داغون شده ، خشکش زد . به سمتشان گام برداشت و با نگرانی که در
چشمانش هویدا بود
به کیوان غرید :
- چه بلایی سرش آوردین ؟! چرا بچه م این شکلی شده ؟
کیوان با ناراحتی گفت :
- آقاجون این سوال رو باید از پسر گلتون بپرسین . وقتی کمربند رو، روی تک دخترش میکشه و
نمیدونه عاقبتش چی میشه .
آقاجون به آنها رسید . با چشمانی که اشک مهمانش شده بود سر بهار را بوسید . با دستان پر از
چروکش روی سر بهار را نوازش کرد . آن دو را به سمت ساختمان هدایت کرد . در حالی که با
بهار قدم بر میداشت گفت :
- خدا ازش نگذره ... بذار ببینمش میدونم چه کارش کنم ...مردک بی لیاقتو ...ای خدا به چه
کسایی دختر میدی ؟!
مردی که روی زن جماعت دست بلند کنه مرد نیست .
دل بهار با تمام ناراحتی که از پدرش داشت به درد آمد . دوست نداشت این حرفها را پشت سر
پدرش بشنود . دختر است و عشق پدرش . دختر است و اسطوره ی زندگیش . هر چند که این
اسطوره نامهربان بود ،اما دل بهار مالامال محبت بود
با دیدن عزیزجون اشکش سرازیر شد و خود را در آغوش امنش رها کرد . یک دل سیر اشک
ریخت . عزیز با مهربانی نوازشش کرد و با تعجب به کیوان نگاه میکرد . با چشمان نگرانش از
کیوان علت این ماجرا را میپرسید .
کیوان روی مبل خودش را انداخت و دستش را درون موهایش فرو برد . با دیدن اشکهای بهار بی
قرار شده بود . حالش گرفته بود . سرش را به عقب تکیه داد و رو به عزیز کرد و گفت :
- وقتی همه رفتن بعد از چند دقیقه صدای جیغهای بهار بلند شد . سریع خودم را به طبقه ی بالا
رسوندمو دیدم دایی در اتاق بهار و قفل کرده و داره اونو کتک میزنه . با بهنام انقدر به در تنه زدیم
تا باالخره قفل شکست . بد بختانه دیر شده بود و بهار از هوش رفته بود . با عجله بردمش
بیمارستان . تا امروز صبح بیهوش بود . بعد از آزمایشات کامل مرخصش کردن اما بهار راضی به
خونه رفتن نیست ..... از من خواست بیارمش اینجا .
عزیز با ناراحتی بهار را از خودش جدا کرد . دلش از دیدن صورت کبود و پر از خط های کمربند که
به خراش تبدیل شده بود فشرده شد . آهی کشید و گفت :
- لا اله الا الله ... ببین دختر با یه حرف نابجا چه بالیی سر خودت آوردی !! تو که سالهاست با
کیان نشست و برخاست داشتی . طوری رفتار میکردی که همه فکر میکردن شما همو دوست
دارین .البته اون بچه م که دوست داشت که اومد خواستگاری اما تو چت شده بود ما هم نفهمیدیم
. بیچاره باباتم شوکه شد خب ... حق داشت ... چکار میکرد وقتی
آبروش رو جلوی خواهرو برادرش وخانواده ش بردی ؟ اگه نمیخواستی بیخود کردی این مدت این
همه براش .......
صدای اعتراض آقا جون حرف زنش را نیمه تمام گذاشت .
- بسه زن این حرفا چیه پشت هم ردیف میکنی ... بجای اینکه مرهم دلش بشی بیشتر زخم
میزنی ... بهرام غلط کرده برای یه» نه « گفتن این بلا رو سر این طفلک بیاره . حالا چون مادر بالا
سرش نیست باید هر جور دلش خواست رفتار کنه . اصلا احساسی به نام پدری تو وجودش داره
؟! ... من که گمون نمیکنم احساس داشته باشه . من تا به این سن
رسیدم هنوز دست روی هیچ زنی بلند نکردم اونوقت پسرم باید بزنه دخترش رو لت و پار کنه...
اونوقت توی مادر میگی حق داشته
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت هجدهم
تو که لال شدی اما نمیدونم کیان ارزش اینو داره که خودت رو اینجور آلاخون والاخون کردی ؟
میترسم دایی بفهمه
نرفتی خونه بیشتر عصبی شه .
بهار آهی از سینه بیرون داد و گفت :
- اونا از خداشونه من تو خونه نباشم . اینو که نمیتونی انکار کنی .
با هم همقدم وارد باغ شدند . آقاجون همراه دوتا کارگر پای درختان میوه ایستاده بود. برای چیدن
میوه ها تذکرات لازم را میداد .
با دیدن بهار با آن چهره داغون شده ، خشکش زد . به سمتشان گام برداشت و با نگرانی که در
چشمانش هویدا بود
به کیوان غرید :
- چه بلایی سرش آوردین ؟! چرا بچه م این شکلی شده ؟
کیوان با ناراحتی گفت :
- آقاجون این سوال رو باید از پسر گلتون بپرسین . وقتی کمربند رو، روی تک دخترش میکشه و
نمیدونه عاقبتش چی میشه .
آقاجون به آنها رسید . با چشمانی که اشک مهمانش شده بود سر بهار را بوسید . با دستان پر از
چروکش روی سر بهار را نوازش کرد . آن دو را به سمت ساختمان هدایت کرد . در حالی که با
بهار قدم بر میداشت گفت :
- خدا ازش نگذره ... بذار ببینمش میدونم چه کارش کنم ...مردک بی لیاقتو ...ای خدا به چه
کسایی دختر میدی ؟!
مردی که روی زن جماعت دست بلند کنه مرد نیست .
دل بهار با تمام ناراحتی که از پدرش داشت به درد آمد . دوست نداشت این حرفها را پشت سر
پدرش بشنود . دختر است و عشق پدرش . دختر است و اسطوره ی زندگیش . هر چند که این
اسطوره نامهربان بود ،اما دل بهار مالامال محبت بود
با دیدن عزیزجون اشکش سرازیر شد و خود را در آغوش امنش رها کرد . یک دل سیر اشک
ریخت . عزیز با مهربانی نوازشش کرد و با تعجب به کیوان نگاه میکرد . با چشمان نگرانش از
کیوان علت این ماجرا را میپرسید .
کیوان روی مبل خودش را انداخت و دستش را درون موهایش فرو برد . با دیدن اشکهای بهار بی
قرار شده بود . حالش گرفته بود . سرش را به عقب تکیه داد و رو به عزیز کرد و گفت :
- وقتی همه رفتن بعد از چند دقیقه صدای جیغهای بهار بلند شد . سریع خودم را به طبقه ی بالا
رسوندمو دیدم دایی در اتاق بهار و قفل کرده و داره اونو کتک میزنه . با بهنام انقدر به در تنه زدیم
تا باالخره قفل شکست . بد بختانه دیر شده بود و بهار از هوش رفته بود . با عجله بردمش
بیمارستان . تا امروز صبح بیهوش بود . بعد از آزمایشات کامل مرخصش کردن اما بهار راضی به
خونه رفتن نیست ..... از من خواست بیارمش اینجا .
عزیز با ناراحتی بهار را از خودش جدا کرد . دلش از دیدن صورت کبود و پر از خط های کمربند که
به خراش تبدیل شده بود فشرده شد . آهی کشید و گفت :
- لا اله الا الله ... ببین دختر با یه حرف نابجا چه بالیی سر خودت آوردی !! تو که سالهاست با
کیان نشست و برخاست داشتی . طوری رفتار میکردی که همه فکر میکردن شما همو دوست
دارین .البته اون بچه م که دوست داشت که اومد خواستگاری اما تو چت شده بود ما هم نفهمیدیم
. بیچاره باباتم شوکه شد خب ... حق داشت ... چکار میکرد وقتی
آبروش رو جلوی خواهرو برادرش وخانواده ش بردی ؟ اگه نمیخواستی بیخود کردی این مدت این
همه براش .......
صدای اعتراض آقا جون حرف زنش را نیمه تمام گذاشت .
- بسه زن این حرفا چیه پشت هم ردیف میکنی ... بجای اینکه مرهم دلش بشی بیشتر زخم
میزنی ... بهرام غلط کرده برای یه» نه « گفتن این بلا رو سر این طفلک بیاره . حالا چون مادر بالا
سرش نیست باید هر جور دلش خواست رفتار کنه . اصلا احساسی به نام پدری تو وجودش داره
؟! ... من که گمون نمیکنم احساس داشته باشه . من تا به این سن
رسیدم هنوز دست روی هیچ زنی بلند نکردم اونوقت پسرم باید بزنه دخترش رو لت و پار کنه...
اونوقت توی مادر میگی حق داشته
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت نوزدهم
کیوان و بهار با نگرانی به حرف های آن دو گوش میدادند . عزیز اخم هایش را در هم کشید و گفت
:
- خب آقا اگه شما چنین کاری نکردی علتش این بود هم من حرف گوش کن بودم هم دخترمو مثل
خودم بار آورده بودم هر چی میگفتی ، چشم میگفتیم... نه مثل این ،که تو روی اون همه آدم تو
چشم باباش نگاه کرد و مخالف حرف باباش حرف زد .
آقا جون عصبانی دستش را رو با بالا تکان داد و گفت :
- برو بابا با این عقل ناقصت ... جون به جونت کنن پسردوستی ... بهناز بیچاره هم تا وقتی توی
این خونه بود از دست تو آب خوش از گلوش پایین نمی رفت .... خودتون هم به خودتون رحم
ندارین اونوقت از مردا ایراد میگیرین .
با اخم از ساختمان بیرون رفت . بهار هم روی مبل تکی در انتهای سالن پذیرایی کز کرد . عزیز با
ناراحتی به بهار نگاه
کرد و گفت :
- دخترم به خودت نگیری حرفامو ... من که بدتو نمیخوام .تو هم عزیزمی اما باید بگم که ایراد
کارت کجا بوده که این بلا سرت اومده .
کنارش نشست و دستش را در دست گرفت . با آخی که بهار گفت سریع دستش را رها کرد . با
دیدن کبودی روی دستش
آستینش را کمی بالا زد و چشمانش تا آخر باز شد . سریع دستش را گرفت و گفت :
- پاشو بریم تو اتاق ببینم این بی رحم با تو چه کار کرده ؟
بهار در دلش به حرفش پوزخند زد . همین چند ثانیه ی پیش او را دراین ماجرا مقصر میدانست و
محق کتک خوردن .
همراهش به اتاق رفت .
عزیز با دیدن آثار کمربند در گوشه گوشه ی بدن بهار دلش ریش شد . با ناراحتی گفت
خدا ازش نگذره اینکه یه جای سالم تو تنت نذاشته ... اونوقت اون رؤیای گور به گور شده کجا
بود که دستشو نگرفت .
هر چند مادرت که نیست دلش بسوزه ... مادر خودت چه گلی به سرت زده که نامادری بزنه ....
یک ریز برای خودش غر میزد و حرف های خودش را به آنی نقض میکرد . بهار که درد داشت
حوصله نداشت بیشتر از این
روی پا بایستد . رو به عزیز کرد و گفت :
- عزیز اجازه میدین اینجا پیش شما بمونم؟
- معلومه که اجازه میدم گلم ... درسته که از حرفام ناراحت شدی اما هر چی باشه پاره ی تن
خودمی . بهرام هم تا عصبانیتش نخوابیده حق بردنتو نداره . اینجا متعلق به خودته عزیز دل من .
عزیز همین بود دیگر ، هم متهم میکرد ، هم دفاع میکرد ، هم حکم را صادر میکرد. غر زدن هم از
ذاتش بود نه
از روی کینه و بدخواهی .
****
کیوان با خستگی ماشین را داخل حیاط برد. چشمان خسته از بیخوابی شب گذشته را ، با
دوانگشت ماساژ داد .
نفس عمیقی کشید . مدارک شناسایش را از روی صندلی کناری برداشت و از ماشین خارج شد .
نگاهی به ساختمان قدیمی دو طبقه و نیم شان کرد . چراغ خاموش اتاق بهار بد جور توی ذوق
میزد . سالها هم خانه بودند و به وجودش و صدایش و شیطنت هایش عادت کرده بود .
از دیروز بهاری را دیده بود که اصلا نمیشناخت . بهاری که هر وقت با کیان دعوا میکرد برای او
درددل میکرد و او را واسطه میکرد برای آشتی دادنشان، چه دیده و شنیده بود که سکوت کرده بود
.
چرا اورا دیگر چون گذشته محرم رازش نمیدانست ؟ این سکوتش را چه زمانی میشکست
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت نوزدهم
کیوان و بهار با نگرانی به حرف های آن دو گوش میدادند . عزیز اخم هایش را در هم کشید و گفت
:
- خب آقا اگه شما چنین کاری نکردی علتش این بود هم من حرف گوش کن بودم هم دخترمو مثل
خودم بار آورده بودم هر چی میگفتی ، چشم میگفتیم... نه مثل این ،که تو روی اون همه آدم تو
چشم باباش نگاه کرد و مخالف حرف باباش حرف زد .
آقا جون عصبانی دستش را رو با بالا تکان داد و گفت :
- برو بابا با این عقل ناقصت ... جون به جونت کنن پسردوستی ... بهناز بیچاره هم تا وقتی توی
این خونه بود از دست تو آب خوش از گلوش پایین نمی رفت .... خودتون هم به خودتون رحم
ندارین اونوقت از مردا ایراد میگیرین .
با اخم از ساختمان بیرون رفت . بهار هم روی مبل تکی در انتهای سالن پذیرایی کز کرد . عزیز با
ناراحتی به بهار نگاه
کرد و گفت :
- دخترم به خودت نگیری حرفامو ... من که بدتو نمیخوام .تو هم عزیزمی اما باید بگم که ایراد
کارت کجا بوده که این بلا سرت اومده .
کنارش نشست و دستش را در دست گرفت . با آخی که بهار گفت سریع دستش را رها کرد . با
دیدن کبودی روی دستش
آستینش را کمی بالا زد و چشمانش تا آخر باز شد . سریع دستش را گرفت و گفت :
- پاشو بریم تو اتاق ببینم این بی رحم با تو چه کار کرده ؟
بهار در دلش به حرفش پوزخند زد . همین چند ثانیه ی پیش او را دراین ماجرا مقصر میدانست و
محق کتک خوردن .
همراهش به اتاق رفت .
عزیز با دیدن آثار کمربند در گوشه گوشه ی بدن بهار دلش ریش شد . با ناراحتی گفت
خدا ازش نگذره اینکه یه جای سالم تو تنت نذاشته ... اونوقت اون رؤیای گور به گور شده کجا
بود که دستشو نگرفت .
هر چند مادرت که نیست دلش بسوزه ... مادر خودت چه گلی به سرت زده که نامادری بزنه ....
یک ریز برای خودش غر میزد و حرف های خودش را به آنی نقض میکرد . بهار که درد داشت
حوصله نداشت بیشتر از این
روی پا بایستد . رو به عزیز کرد و گفت :
- عزیز اجازه میدین اینجا پیش شما بمونم؟
- معلومه که اجازه میدم گلم ... درسته که از حرفام ناراحت شدی اما هر چی باشه پاره ی تن
خودمی . بهرام هم تا عصبانیتش نخوابیده حق بردنتو نداره . اینجا متعلق به خودته عزیز دل من .
عزیز همین بود دیگر ، هم متهم میکرد ، هم دفاع میکرد ، هم حکم را صادر میکرد. غر زدن هم از
ذاتش بود نه
از روی کینه و بدخواهی .
****
کیوان با خستگی ماشین را داخل حیاط برد. چشمان خسته از بیخوابی شب گذشته را ، با
دوانگشت ماساژ داد .
نفس عمیقی کشید . مدارک شناسایش را از روی صندلی کناری برداشت و از ماشین خارج شد .
نگاهی به ساختمان قدیمی دو طبقه و نیم شان کرد . چراغ خاموش اتاق بهار بد جور توی ذوق
میزد . سالها هم خانه بودند و به وجودش و صدایش و شیطنت هایش عادت کرده بود .
از دیروز بهاری را دیده بود که اصلا نمیشناخت . بهاری که هر وقت با کیان دعوا میکرد برای او
درددل میکرد و او را واسطه میکرد برای آشتی دادنشان، چه دیده و شنیده بود که سکوت کرده بود
.
چرا اورا دیگر چون گذشته محرم رازش نمیدانست ؟ این سکوتش را چه زمانی میشکست
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت بیستم
میترسید زمانی دردش را بفهمد که نتواند برایش کاری انجام دهد . آهی کشید و آرام و بی صدا
وارد خانه ای که در سکوت فرو رفته بود شد . چراغ ها روشن بود اما کسی خانه نبود .حتما طبقه ی
بالا بودند.
به سمت اتاقش چرخید که با صدای زمزمه ای که از اتاق کیان می شنید راهش را به سمت اتاق او
که روبروی اتاق خودش بود کج کرد . صدای ضعیف کیان را میشنید .
- نه عزیزم تو ناراحت نباش ... خودم درستش میکنم ............
چه چیزی را میخواست درست کند ؟ این عزیزمش برای بهار که نبود ، پس برای که بود؟!
عصبی شد . با خشم در اتاق را باز کرد . چشمان به خون نشسته اش ترس به جان کیان انداخت .
با نگرانی پرسید :
- چی شده ؟ بلایی سر بهار اومده ؟
نعره زد :
- مگه برات مهمه بی بوته؟ خجالت نمیکشی اسم خودتو مرد گذاشتی ؟ تف به روت بیاد که آبرو
برای هیچ مردی
نذاشتی ... مثل دخترا رفتی پشت بهار قایم شدی و اونو سپر بلای خودت کردی؟
کیان با خشم گفت :
- خفه کیوان حد خودتو بدونا ... فکر نکن نفهمیدم تا جواب نه از بهار شنیدی دایه ی دلسوزتر از
مادر شدیا !
مشتی که کیوان بر صورتش خواباند راه حرف رادر دهانش بست .
- خفه شو عوضی ... من از دیشب دارم کاری که تو باید میکردی و انجام میدادم ... تو از کی تا
حالا انقدر پست شدی که من نفهمیدم !
کیان با خشم مشتی در شکمش زد . با حرص گفت :
- به تو ربطی نداره که من چه کار میکنم . حواست به کار خودت باشه که راهتو عوضی نری
کیان چی به بهار گفتی که اینجور آلاخون و والاخونش کردی . میدونی دیگه نمیخواد بیاد تو این
خونه ؟! هر چند شاید برات مهم نباشه ... معلومه که مهم نیست ... چون اگه مهم بود الاقل از
دیشب یه بارم که شده حالشو میپرسیدی!
تویی که طاقت دوری بهار رو برای یه نصف روز نداشتی به کدوم آخور سرت گرم شده که مرده و
زنده ی بهار برات فرقی نداره و بیخیالش شدی ؟
- زر مفت نزن وقتی جلوی کل فامیل پررو پررو تو چشم همه نگاه کرد و گفت منو نمیخواد توقع
داری براش
تب و لرز کنم !
کیوان یقه ی کیان را در مشت گرفت و او را به دیوار کوبید . فریاد زد و گفت :
- مرتیکه ی عوضی فکر نکن منم مثل بقیه کور بودمو ندیدم . وقتی بهار داشت از استرس میمرد و
با هزار جون کندن اون چرت و پرتا رو میگفت ، چهره ی مزخرف تو رو ندیدم که خنده از تو
چشمات هم پیدا بود ، چه برسه به لبات ...
تویی که همه عشقت بهار بود نباید کمی تعجب میکردی و شوکه میشدی ؟! نه داداش بزرگه ...
انقدرا هم که فکر میکنی زرنگ نیستی ... من میدونم تو از احساس پاک بهار به نفع خودت استفاده
کردی .
خنده ی کیان باعث خشم بیشتر کیوان شد .دوباره زد و خورد شروع شد . با صدای فریاد بهناز
هردو عقب کشیدند .
- اینجا چه خبره ؟ چرا مثل سگ و گربه به جون هم افتادین ؟
کیان موذیانه گفت :
- انگار کیوان خیلی بیشتر از اونی که ما فکر میکنیم برای بهار ناراحته .
حرف دو پهلویش اخم های مادرش را بیشتر در هم گره زد و گفت :
- غلط کرده بخواد به بهار فکر کنه خودم چشماشو از کاسه در میارم ... نکنه برای تو نقشه کشیده
که کیانو جواب کرده ، فهمیده تو مهندس شدی و اسم و رسمی بهم زدی ...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت بیستم
میترسید زمانی دردش را بفهمد که نتواند برایش کاری انجام دهد . آهی کشید و آرام و بی صدا
وارد خانه ای که در سکوت فرو رفته بود شد . چراغ ها روشن بود اما کسی خانه نبود .حتما طبقه ی
بالا بودند.
به سمت اتاقش چرخید که با صدای زمزمه ای که از اتاق کیان می شنید راهش را به سمت اتاق او
که روبروی اتاق خودش بود کج کرد . صدای ضعیف کیان را میشنید .
- نه عزیزم تو ناراحت نباش ... خودم درستش میکنم ............
چه چیزی را میخواست درست کند ؟ این عزیزمش برای بهار که نبود ، پس برای که بود؟!
عصبی شد . با خشم در اتاق را باز کرد . چشمان به خون نشسته اش ترس به جان کیان انداخت .
با نگرانی پرسید :
- چی شده ؟ بلایی سر بهار اومده ؟
نعره زد :
- مگه برات مهمه بی بوته؟ خجالت نمیکشی اسم خودتو مرد گذاشتی ؟ تف به روت بیاد که آبرو
برای هیچ مردی
نذاشتی ... مثل دخترا رفتی پشت بهار قایم شدی و اونو سپر بلای خودت کردی؟
کیان با خشم گفت :
- خفه کیوان حد خودتو بدونا ... فکر نکن نفهمیدم تا جواب نه از بهار شنیدی دایه ی دلسوزتر از
مادر شدیا !
مشتی که کیوان بر صورتش خواباند راه حرف رادر دهانش بست .
- خفه شو عوضی ... من از دیشب دارم کاری که تو باید میکردی و انجام میدادم ... تو از کی تا
حالا انقدر پست شدی که من نفهمیدم !
کیان با خشم مشتی در شکمش زد . با حرص گفت :
- به تو ربطی نداره که من چه کار میکنم . حواست به کار خودت باشه که راهتو عوضی نری
کیان چی به بهار گفتی که اینجور آلاخون و والاخونش کردی . میدونی دیگه نمیخواد بیاد تو این
خونه ؟! هر چند شاید برات مهم نباشه ... معلومه که مهم نیست ... چون اگه مهم بود الاقل از
دیشب یه بارم که شده حالشو میپرسیدی!
تویی که طاقت دوری بهار رو برای یه نصف روز نداشتی به کدوم آخور سرت گرم شده که مرده و
زنده ی بهار برات فرقی نداره و بیخیالش شدی ؟
- زر مفت نزن وقتی جلوی کل فامیل پررو پررو تو چشم همه نگاه کرد و گفت منو نمیخواد توقع
داری براش
تب و لرز کنم !
کیوان یقه ی کیان را در مشت گرفت و او را به دیوار کوبید . فریاد زد و گفت :
- مرتیکه ی عوضی فکر نکن منم مثل بقیه کور بودمو ندیدم . وقتی بهار داشت از استرس میمرد و
با هزار جون کندن اون چرت و پرتا رو میگفت ، چهره ی مزخرف تو رو ندیدم که خنده از تو
چشمات هم پیدا بود ، چه برسه به لبات ...
تویی که همه عشقت بهار بود نباید کمی تعجب میکردی و شوکه میشدی ؟! نه داداش بزرگه ...
انقدرا هم که فکر میکنی زرنگ نیستی ... من میدونم تو از احساس پاک بهار به نفع خودت استفاده
کردی .
خنده ی کیان باعث خشم بیشتر کیوان شد .دوباره زد و خورد شروع شد . با صدای فریاد بهناز
هردو عقب کشیدند .
- اینجا چه خبره ؟ چرا مثل سگ و گربه به جون هم افتادین ؟
کیان موذیانه گفت :
- انگار کیوان خیلی بیشتر از اونی که ما فکر میکنیم برای بهار ناراحته .
حرف دو پهلویش اخم های مادرش را بیشتر در هم گره زد و گفت :
- غلط کرده بخواد به بهار فکر کنه خودم چشماشو از کاسه در میارم ... نکنه برای تو نقشه کشیده
که کیانو جواب کرده ، فهمیده تو مهندس شدی و اسم و رسمی بهم زدی ...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
دلداده
فاطمه مهلبان
#فاطمه_مهلبان
#با_من_چه_کردی_جانم 🧡💛❤️
یک جرعه دلخوشی تقدیم نگاهتون
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#با_من_چه_کردی_جانم 🧡💛❤️
یک جرعه دلخوشی تقدیم نگاهتون
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از سه چیز باید ترسید؛
آهی که از دل بلند شود ...
قلبی که از سر تهمت بشکند ....
اشکی که از چشمان یتیم جاری شود ...
░⃟⃟🌸
شب خوش عزیزان
@kadbanoiranii
آهی که از دل بلند شود ...
قلبی که از سر تهمت بشکند ....
اشکی که از چشمان یتیم جاری شود ...
░⃟⃟🌸
شب خوش عزیزان
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ✨
🍃 خدایا ...
هیچکس را از در خانه ات ،
نا امید بر نگردان🍃
الهی به امید تو ❤️
@kadbanoiranii
🍃 خدایا ...
هیچکس را از در خانه ات ،
نا امید بر نگردان🍃
الهی به امید تو ❤️
@kadbanoiranii
🔴 #فیلم_آموزشی
#نان_تست_مغزدار
یک عدد نان تست برش نخورده از نان فانتزی ها خریده و داخلش رو خالی می کنین بعدبا هر چی که دوست دارین توش رو پر می کنین من قارچ گوشت چرخکرده فلفل دلمه و هویج استفاده کردم البته همش رو تفت داده یا میپزیم و کمی رب و نمک وادویه اضافه می کنیم .حالا یا بصورت لایه لایه از هرکدوم داخل نان میریزیم یا قاطی کرده و بعد نان رو پر می کنیم در هردو صورت دو یا سه لایه هم پنیر پیتزای ورقه یا رنده شده بریزید و در داخل فر بمدتی که فقط پنیر آب بشه و نان ترد بشه قرار میدیم حدود ده دقیقه . مواظب باشید نانتان نسوزد.
می تونید حتی لایه آخر رو تخم مرغ استفاده کنین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#نان_تست_مغزدار
یک عدد نان تست برش نخورده از نان فانتزی ها خریده و داخلش رو خالی می کنین بعدبا هر چی که دوست دارین توش رو پر می کنین من قارچ گوشت چرخکرده فلفل دلمه و هویج استفاده کردم البته همش رو تفت داده یا میپزیم و کمی رب و نمک وادویه اضافه می کنیم .حالا یا بصورت لایه لایه از هرکدوم داخل نان میریزیم یا قاطی کرده و بعد نان رو پر می کنیم در هردو صورت دو یا سه لایه هم پنیر پیتزای ورقه یا رنده شده بریزید و در داخل فر بمدتی که فقط پنیر آب بشه و نان ترد بشه قرار میدیم حدود ده دقیقه . مواظب باشید نانتان نسوزد.
می تونید حتی لایه آخر رو تخم مرغ استفاده کنین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مک_اند_چیز
اين غذاي يكي از جذاب ترين مدل هاي پاستاس
و خيلي هم پر طرفداره ، تركيب ساده اي هم داره ،
يك بسته پاستاي فرمي پخته شده و آبكشي شده داريم، براي سس هم سه قاشق آرد را با پنجاه گرم كره تفت مي دهيم، بعد سه پيمانه شير بهش اضافه مي كنيم، با همزن يا گوشت كوب برقي خوب تركيب مي كنيم كه يكدست شود، بعد يك پيمانه پنير چدار رنده شده و يك پيمانه پنير پارمزان آرام آرام به آن اضافه مي كنيم و هم مي زنيم تا پنير ها اب شوند و كم كم سس غليظ شود ، نمك و فلفل اضافه مي كنيم و سس را بهمراه پاستا ها در ظرف مناسب مي ريزيم و مخلوط مي كنيم ، مي تونين در آخر هم كمي ديگه پنير اضافه كنين و در فر بذارين فقط در حدي كه پنير آب بشه، جايگزين هر كدوم از پنير ها مي تونين پنير پيتزا و پنير ورقه اي هم بريزين ، هر چند كه شايد به خوبي دستور اصلي نشه،
براي اون سالاد جذاب هم ، كافيه نصف بسته از مخلوط سبزيجات را به مدت يك ربع بجوشانيم ، بعد داخل آب يخ بريزيم وآبكشي كنيم و بهمراه ژامبون (يا فيله مرغ گريل شد) و كلم بركلي و يه سس خوشمزه با تركيب مايونز ماست پودر سير و نمك فلفل كم روغن زيتون و كمي ابليمو تازه تركيب كنيم .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
اين غذاي يكي از جذاب ترين مدل هاي پاستاس
و خيلي هم پر طرفداره ، تركيب ساده اي هم داره ،
يك بسته پاستاي فرمي پخته شده و آبكشي شده داريم، براي سس هم سه قاشق آرد را با پنجاه گرم كره تفت مي دهيم، بعد سه پيمانه شير بهش اضافه مي كنيم، با همزن يا گوشت كوب برقي خوب تركيب مي كنيم كه يكدست شود، بعد يك پيمانه پنير چدار رنده شده و يك پيمانه پنير پارمزان آرام آرام به آن اضافه مي كنيم و هم مي زنيم تا پنير ها اب شوند و كم كم سس غليظ شود ، نمك و فلفل اضافه مي كنيم و سس را بهمراه پاستا ها در ظرف مناسب مي ريزيم و مخلوط مي كنيم ، مي تونين در آخر هم كمي ديگه پنير اضافه كنين و در فر بذارين فقط در حدي كه پنير آب بشه، جايگزين هر كدوم از پنير ها مي تونين پنير پيتزا و پنير ورقه اي هم بريزين ، هر چند كه شايد به خوبي دستور اصلي نشه،
براي اون سالاد جذاب هم ، كافيه نصف بسته از مخلوط سبزيجات را به مدت يك ربع بجوشانيم ، بعد داخل آب يخ بريزيم وآبكشي كنيم و بهمراه ژامبون (يا فيله مرغ گريل شد) و كلم بركلي و يه سس خوشمزه با تركيب مايونز ماست پودر سير و نمك فلفل كم روغن زيتون و كمي ابليمو تازه تركيب كنيم .
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#مک_اند_چیز
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_سالگرد_عروسی
#تم_عروسی
#سالگرد_ازدواج
آموزش دیزاین کیک سالگرد ازدواج🎂
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_سالگرد_عروسی
#تم_عروسی
#سالگرد_ازدواج
آموزش دیزاین کیک سالگرد ازدواج🎂
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تاپر_خرس_پاندا_و_بادکنک_فوندانتی
#پاندا
#تاپرسازی
آموزش کامل تاپر پاندا با خمیرفوندانت بخش اول 🐼🎂
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تاپر_خرس_پاندا_و_بادکنک_فوندانتی
#پاندا
#تاپرسازی
آموزش کامل تاپر پاندا با خمیرفوندانت بخش اول 🐼🎂
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#تاپر_خرس_پاندا_و_بادکنک_فوندانتی
#پاندا
#تاپرسازی
آموزش کامل تاپر پاندا با خمیرفوندانت بخش دوم 🐼
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#تاپر_خرس_پاندا_و_بادکنک_فوندانتی
#پاندا
#تاپرسازی
آموزش کامل تاپر پاندا با خمیرفوندانت بخش دوم 🐼
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_تم_بالرین
#تم_دختر
#کیک_دخترانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_تم_بالرین
#تم_دختر
#کیک_دخترانه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم
دستور خوشمزه با #مرغ_و_نان_لواش
مواد لازم:
سینه مرغ خرد شده سه تکه
روغن مایع سه قاشق غذاخوری
ابلیمو دو قاشق غذاخوری
فلفل سبز یک عدد
ادویه مرغ دو قاشق غذا خوری
نمک یک قاشق غذاخوری سرخالی
سیر یکی دو حبه
پیاز دو عدد خلالی خردشده
فلفل دلمه ای رنگی سبز و قرمز از هر کدوم یک عدد خلالی خرد شده
طرز تهیه
نمک و یه قاشق روغن مایع و فلفل سبز و ادویه مرغ و ابلیمو رو به سینه های مرغ اضافه کنین و یک ساعت بزارید تا مرغ مزه دار بشه،دو قاشق روغن رو با فلفل دلمه ای رنگی و پیاز مخلوط کنین وکمی نمک بریزین و هم بزنید و بعد دو تیکه سیر اضافه کنیدوخوب مخلوط کنین حالامرغ مرینت شده رو اضافه کنید
و بعد مثل فیلم داخل نون لواش بپیچین و کمی پنیر چدار رو اون گذاشته و در فر به مدت ۲۰ دقیقه با دمای ۱۸۰ درجه بزارید
در مایکروفر کانوکشن 160 درجه 20 دقیقه زمان بدید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس
دستور خوشمزه با #مرغ_و_نان_لواش
مواد لازم:
سینه مرغ خرد شده سه تکه
روغن مایع سه قاشق غذاخوری
ابلیمو دو قاشق غذاخوری
فلفل سبز یک عدد
ادویه مرغ دو قاشق غذا خوری
نمک یک قاشق غذاخوری سرخالی
سیر یکی دو حبه
پیاز دو عدد خلالی خردشده
فلفل دلمه ای رنگی سبز و قرمز از هر کدوم یک عدد خلالی خرد شده
طرز تهیه
نمک و یه قاشق روغن مایع و فلفل سبز و ادویه مرغ و ابلیمو رو به سینه های مرغ اضافه کنین و یک ساعت بزارید تا مرغ مزه دار بشه،دو قاشق روغن رو با فلفل دلمه ای رنگی و پیاز مخلوط کنین وکمی نمک بریزین و هم بزنید و بعد دو تیکه سیر اضافه کنیدوخوب مخلوط کنین حالامرغ مرینت شده رو اضافه کنید
و بعد مثل فیلم داخل نون لواش بپیچین و کمی پنیر چدار رو اون گذاشته و در فر به مدت ۲۰ دقیقه با دمای ۱۸۰ درجه بزارید
در مایکروفر کانوکشن 160 درجه 20 دقیقه زمان بدید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس
#سالاد_شويد
چند تا سيب زميني و ابپز كردم گذاشتم خنك شده پوست شو گرفتم و نگيني خوردش كردم
كمي ذرت بخار پز شده خيار شور نگيني و ژامبون نگيني و شويد تازه ريز شده بهش اضافه كردم و اما برای سس سالاد چند تا قاشق ماست و چند تا قاشق سس که البته من ماست شو بيشتر زدم با نمك و فلفل سياه فراون و پاپريكا هم زدم بهش روغن زيتون سركه بالزاميک زدم
مخلوط سس و به مخلوط مواد سالاد اضافه كردم و هم زدم بعد تو قالب مشما فريزر پهن كردم و سالاد و توي قالب ريختم كمي با پشت قاشق فشرده ش كردم وگذاشتم یخچال بعد تو ظرف سرو برگردوندم به خاطر پهن كردن مشما تو قالب خيلي راحت و بي درد سر از قالب در مياد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
چند تا سيب زميني و ابپز كردم گذاشتم خنك شده پوست شو گرفتم و نگيني خوردش كردم
كمي ذرت بخار پز شده خيار شور نگيني و ژامبون نگيني و شويد تازه ريز شده بهش اضافه كردم و اما برای سس سالاد چند تا قاشق ماست و چند تا قاشق سس که البته من ماست شو بيشتر زدم با نمك و فلفل سياه فراون و پاپريكا هم زدم بهش روغن زيتون سركه بالزاميک زدم
مخلوط سس و به مخلوط مواد سالاد اضافه كردم و هم زدم بعد تو قالب مشما فريزر پهن كردم و سالاد و توي قالب ريختم كمي با پشت قاشق فشرده ش كردم وگذاشتم یخچال بعد تو ظرف سرو برگردوندم به خاطر پهن كردن مشما تو قالب خيلي راحت و بي درد سر از قالب در مياد
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪