کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
28.7K videos
95 files
42.9K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت71 تقریبا دو سه ساعتی مشغول خوندن بودم داشتم بیهوش میشدم که اخریش هم خوندم خب حالا دوباره بخون ببینم درست نوشتم من دیگه.نمیتونم. دارم بیهوش میشم به سمتم برگشت گفت این هزارمین دفعه بدم میاد کسی رو حرفم حرف بزنه الان 2 ساعته دارم هشصد خورده ای اسم…
#پارت72
درو بازکردم که باصورت قشنگ مهشید روبه رو شدیم

زود پرید توبغلم گفت

معلومه کجایییی
یه خبر ندی ها

ما که همیشه توقلب شمایم، این چند روزه خیلی سرم شلوغ بود

ازبغلم اومد بیرون گفت

میخوای تمام.حرفاتو اینجا بهم بزنی

نه نه بیاتو

دوربستم به سمت پذیرایی رفتیم
روی مبل نشستیم

که گفت

خب ببینم براچی این مدت سرت انقدر شلوغ بود


تا میخواستم جوابشو بدم صدای شاهین اومد


شادی شادی کجایی


به سمت ما اومد همین که مهشید رو دید گفت


سلام


مهشید که انگار هول کرده بود


سلام


بعد به سمت من برگشت گفت


شادی اگه گفته بودی مهمون داری من مزاحمتون نمیشدم



میخواستم جوابشو بدم که شاهین زود گفت


نه من مهمون نیستم من شاهین پسرعموی شادی ام قراره چندماه اینجا بمونم



اره مهشید پسرعموم هستن شاهین
شاهین اینم مهشید یکی از بهترین دوستامو


خوشحال شدم از اشناییتون مهشید خانوم
...

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت71 رمان پارادوکس _ نمیدونم. بهت دروغ نمیگم. واقعا پیشنهاد وسوسه کننده ای بوده. اما .. نزاشت حرف از دهنم در بیاد: _ دیگه اما نداره. من برای فردا هماهنگ  کردم. ساعت 9 صبح. ادرسم الان بهت میدم. تا امشب وقت داری فکر کنی. اگه خواستی، فردا  ساعت 9 اونجا باش.…
#پارت72
رمان پارادوکس

با چشمایی که از خواب باز نمیشد دنبال منبع سر و صدا میگشتم که همزمان صدای خواب الود پروانه بلند شد:
_ آمین خفش کن دیگه.
گوشی و از زیر بالشت گرفتمو صدای زنگشو قطع کردم. نگاهی به ساعت کردم که8 و نشون میداد. گوشی و کنار گذاشتم و کشو قوسی به خودم دادم. اروم از جام بلند شدمو موهامو که حسابی دورم بهم ریخته بود مرتب بستم. بدون اینکه سروصدایی درست کنم از جام بلند شدم و رفتم دستشویی. یه آبی به صورتم زدمو اومدم بیرون و مشغول پوشیدن لباسام شدم.با تمام تردیدایی که داشتم نمیتونستم از این موقعیت بگذرم. وقتی که اماده شدم سوییچ ماشین و برداشتم و زدم بیرون.

****
نگاهی به ادرس تو دستام انداختم و سرمو بلند کردم چشمم به ساختمون فوق العاده شیک رو به روم افتاد. پیاده شدمو به سمت ورودی در اصلی رفتم. تابلوی بزرگی جلوی وردی نصب شده بود که روش نوشته شده بود:
_ شرکت آرایشی بهداشتی ایوا.
فکر میکردم اگه امروز اینجا بیام باید از شدت استرس سکته کنم اما ارومتر از همیشه بودم. شونه هامو بی تفاوت انداختم بالا و وارد شدم.
چشم چرخوندم که نگهبانو پیدا کنم اما کسی نبود. بازم بی تفاوت تر از همیشه سمت اسانسورش رفتم.

@kadbanoiranii
#پارت72


_نيلوفر جان تو فقط بیست و یک سالته، کلی راه نرفته داری، کلی تجربه هست که باید کسب کنی، یک عالم کار هست که باید انجام بدی...خیلی وقت داری.
اوکی!!
یه انتخاب اشتباه داشتی و پسری که به عنوان همسر میخواست تو زندگیت موندگار بشه، رفت...
مهم نیست که چطوری رفت
مهم اینه که اون آدمِ زندگیِ تو نبود و رفت...
تموم شد... این اتمام به نفع توعه چون اون فرد لایقت نبود...
یه تصادف پشت سر گذاشتی که پاهات رو دچار مشکل کرد...
خب این قابل درمانه
فقط کافیه قوی باشی و اراده کنی...
نه اینکه دست از زندگیت بکشی ومثل افراد صم بکم (کر و لال) حرف نزنی!


نفس عمیقی میکشه و با حفظ لبخند ادامه میده :


_تا اشتباه نباشه، انسان تجربه کسب نمیکنه، عاقل و بالغ نمیشه...
تا پستی و بلندی و مشکلات کوچیک و بزرگ نباشه، انسان خام و نپخته می مونه.
زندگی هرگز نمی تونه کامل باشه
اما همیشه میتونه زیبا باشه
باید اینو درک کنی و از لحظه لحظه اش لذت ببری...


کاش دهن باز کنم و بگم ( آقای دکتر نظرت چیه انقد شعار ندی؟!!)


واقعا ظرفیتم تکمیل شده و دارم عصبی میشم برای همین واکنش نشون میدم و دستمو به نشونه ی سکوت بالا میارم تا این حرف های کلیشه ای رو تموم کنه.


منکر این نمیشم که واقعا با دل و جون کارشو انجام میده و برای درمان بیمارهاش وقت میزاره اما من که بیمار نیستم...

پس اين صحبت ها روم تاثیری نداره.

من الان فقط یک چیز میخام.


فقط یک کار میتونه حالمو بهتر کنه و اون ...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت72



من رو کردم به شاهین و گفتم: آقا شاهین، دیگه از اون عطر نمیارین؟!

- نه متاسفانه...اون و خودم از فرانسه آورده بودم. اینجاها پیدا نمیشه.

عين لاستیکای ماشین مسعود پنچر شدم!حالا من چه گلی به سرم بگیرم؟!

مسعود دوباره پوزخند زد... داشتم از دست پوزخنداش روانی می شدم...

شاهین ادامه داد:

- عطرای دیگه ام هست می تونید اونارو امتحان کنید.

- آخه من اون عطره رو می خواستم خیلی خوش بو بود...

شاهین دیگه چیزی نگفت.

مسعود هنوزم با همون پوزخند مسخره اش به من نگاه می کرد.

پوزخندش بدجور روی مخم بود!!!


پشت چشمی برای مسعود نازک کردم و رو به شاهین گفتم:مرسی آقاشاهین، بازم

ببخشید...خداحافظ.

شاهینم جواب خداحافظیم و داد اما مسعود نه!

اصلا من با اون خودشیفته خداحافظی نکرده بودم که بخواد جواب بده!!!

بعداز اینکه آرزو خداحافظی کرد، از مغازه خارج شدیم

و به سمت ماشین آرزو رفتیم که کمی
اون طرف تر پارک شده بود.
张治荣张张张张张张张
- خب خوش گذشت بر و بچز؟!

واقعا خیلی خوش گذشته بود.

از بس خندیدیم و مسخره بازی در آوردیم.. من وسارا و ارزو یک صدا گفتم:خیلی!


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر