کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23K photos
28.3K videos
95 files
42.5K links
Download Telegram
#پارت۸۸۵


محمد با دست شقیقه هایش را ماساژ می دهد و پاهایش را عصبی تکان تکان می دهد. نه اینکه این کار دردش را تسکین بدهد یا حالش را خوب کند فقط آن قدر بی قرار بود که نمی دانست باید چه کند.


از جا بلند می شود و کتش را از روی میز چنگ می زند. از پدرش عصبانی بود نبود! این مردِ از تک و تا افتاده همه چیزش را باخته بود!


آن منم منم هایی که مقابل محمد داشت، آن غرور اهورایی که هرکسی را وادار به اطاعت بی قید و شرط می کرد و محمد از آن متنفر بود با خاک یکسان شده بود.


متنفر بود چون همین غرور و خودبرتر بینی اش باعث شده بود که روز به روز شکاف بینشان عمیق تر شود! مردی که از جوانی تا این سنی که رسیده قله های موفقیت را طی کرده و این هر روز بیشتر از قبل غرورش را تغذیه کرده است.


یک مرد شکسته و مجازات کشیده می دید که تحمل بیشتر از اینش را نداشت! و محمد به هیچ احدی اجازه نمی داد که بیش از این خودش و خانواده اش را تحت فشار بگذارد.


همانطور که به حیدری گفت خون جگرش را قورت می دهد اما نمی گذاشت کسی بداند چه در دلش می گذرد.


عکس های آن زن به همراه به پدرش یک دم از مقابل چشمانش کنار نمی رود و مجبور بود تا آخر عمر این تصویر را در ذهن بیمارش پس بزند و تحملش کند! حساب این بی صفتی را از صفایی نامرد پس می گرفت، نه از پدرش!


-من دارم می رم خونه شما نمیاین؟


-اشتباه کردم...


حس می کند گوش هایش اشتباه شنیده اند! با اخم پشت سر پدرش می ایستد و منتظر می ماند.


-اون زن به قصد اخاذی نزدیکم شده بود. فقط یکبار بـ...


-حاجی!


با صدایی وحشت زده میان حرفش پرید! چه بر سر پدرش آمده بود؟ هیچ می فهمید چه می گوید؟ محمد پسرش بود! صحبت از رابطه اش با زن دیگری پیش او از هر چیزی در این دنیا نفرت انگیز تر بود!

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر