#پارت۸۷۹
-تبعات اون اشتباه قرار نیست منو ول کنه. سال ها پیش با چنگ و دندون خانوادمو سرپا نگه داشتم حالا این بار یقه محمدو گرفته! اگر منیر بفهمه...
سکوت می کند و ادامه نمی دهد. دستش زیر دستم به وضوح می لرزید. حالش خوب نبود و من فورا اشک هایم را پاک می کنم. با تمام دردی که در دلم داشتم لبخند می زنم.
-محمد حالش خوبه و به زودی برمی گرده. همین تا ابد برای من و شما جای شکر داره! اصلا نمی خوام و نمی تونم که به چیز دیگه ای فکر کنم. چی می تونه از سلامتی همه مون مهم تر باشه؟ قوی باشین. محمد برمیگرده و حق اون کفتارو کف دستش می ذاره. این روزا می گذره و روسیاهیش می مونه به آدمایی که ذره ای انسانیت نداشتن!
از جا بلند می شوم و برای لحظاتی در اتاق قدم رو می روم. باید فکر کنم... باید این شرایط را درست مدیریت می کردم. سر جایم می ایستم و رو به جهانگیر خان می کنم.
-لازم نیست کسی از جزئیات این اتفاقات با خبر شه. مطمئنا کسایی هستن که قصد دارن به شما و محمد ضرر برسونن. کسایی که به زودی معلوم میشه کی بودن و نیتشون چی بوده. تا اون موقع، تا وقتی که محمد برگرده و این شرایط رو مدیریت کنه من و شما باید جاشو پر کنیم. صفایی مشخصا از به هم خوردن نامزدی محمد با دخترش کینه کرده و این برنامه رو چیده. این تمام اون چیزیه که بقیه باید بدونن. اصلا به حاج خانوم و بچه ها نیازی نیست چیزی بگین!
نگاهش که می کنم کمی جا می خورم. در پس غم چشمانش برقی نهفته است. حتی سایه ای از امید را بر روی چهره اش می بینم.
از جایش بلند می شود و چند قدم بینمان را طی می کند. مقابلم می ایستد و یک دستش را روی بازویم قرار می دهد.
-بار اولی که تو این اتاق با هم صحبت کردیمو یادته؟
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-تبعات اون اشتباه قرار نیست منو ول کنه. سال ها پیش با چنگ و دندون خانوادمو سرپا نگه داشتم حالا این بار یقه محمدو گرفته! اگر منیر بفهمه...
سکوت می کند و ادامه نمی دهد. دستش زیر دستم به وضوح می لرزید. حالش خوب نبود و من فورا اشک هایم را پاک می کنم. با تمام دردی که در دلم داشتم لبخند می زنم.
-محمد حالش خوبه و به زودی برمی گرده. همین تا ابد برای من و شما جای شکر داره! اصلا نمی خوام و نمی تونم که به چیز دیگه ای فکر کنم. چی می تونه از سلامتی همه مون مهم تر باشه؟ قوی باشین. محمد برمیگرده و حق اون کفتارو کف دستش می ذاره. این روزا می گذره و روسیاهیش می مونه به آدمایی که ذره ای انسانیت نداشتن!
از جا بلند می شوم و برای لحظاتی در اتاق قدم رو می روم. باید فکر کنم... باید این شرایط را درست مدیریت می کردم. سر جایم می ایستم و رو به جهانگیر خان می کنم.
-لازم نیست کسی از جزئیات این اتفاقات با خبر شه. مطمئنا کسایی هستن که قصد دارن به شما و محمد ضرر برسونن. کسایی که به زودی معلوم میشه کی بودن و نیتشون چی بوده. تا اون موقع، تا وقتی که محمد برگرده و این شرایط رو مدیریت کنه من و شما باید جاشو پر کنیم. صفایی مشخصا از به هم خوردن نامزدی محمد با دخترش کینه کرده و این برنامه رو چیده. این تمام اون چیزیه که بقیه باید بدونن. اصلا به حاج خانوم و بچه ها نیازی نیست چیزی بگین!
نگاهش که می کنم کمی جا می خورم. در پس غم چشمانش برقی نهفته است. حتی سایه ای از امید را بر روی چهره اش می بینم.
از جایش بلند می شود و چند قدم بینمان را طی می کند. مقابلم می ایستد و یک دستش را روی بازویم قرار می دهد.
-بار اولی که تو این اتاق با هم صحبت کردیمو یادته؟
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر