#پارت۸۷۶
کنارش می نشینم و او سر به سمتم می چرخاند. لب هایش را محکم روی هم می فشارد و بعد لحظه ی دیگر لب به حرف باز می کند:
-خوبه، خوبه... محمد... بازداشت شده!
بطری از دستم می افتد و بهت زده عقب می کشم. معنای حرفش را خوب می فهمم اما درک نمی کنم. چطور ممکن بود؟ اصلا برای چه؟
-برای چی آخه؟ چی شده؟
-بازداشت شده و همش به خاطر منه... اون اوائل اگر یادت باشه ما قرار بود یه شراکتی رو با صفایی شروع کنیم تو جشن سالگرد تاسیس شرکت هم عنوانش کردیم. بعد از اینکه وصلت بین محمد دخترشون به هم خورد این شراکتم به هم خورد. اما با اتفاقاتی که پیش اومد و نبودنای محمد نشد که به صورت قانونی فسخش کنیم. حالا اون صفایی بی شرف حکم عدم اجرای تعهدات گرفته و طلب غرامت کرده.
دست هایش حین تعریف می لرزد و من هنوز نفهمیده ام که چه اتفاقی افتاده است. حاجی چرا خودش را مقصر می داند و چرا باید به خاطر همچین چیزی محمد را بازداشت کنند.
از جایم بلند می شوم و با بی قراری دور خودم می چرخم! انگار مغزم خالی بود. فقط به خاطر اینکه یک نامزدی به هم خورده دست به چنین کار مضحکی زده است؟
-آخه چطور ممکنه به خاطر همچین چیزی؟ من نمی فهمم واقعا... اونم دقیقا امروز؟ چطور بوده که دادگاهی برگزار نشده حکم دادن؟ چطور محمد، حتی شما خبردار نشدین و کار به اینجا کشیده شده؟
دستانش را مدام به سرش می کشد و رگ های ورم کرده ی پیشانی اش خبر از التهاب درونش می دهد.
هرچه من با سستی می لرزیدم او تنش را آن قدر منقبض کرده بود که صورتش کبود شده بود.
-احضاریه فرستادن شرکت... چندبار! اما نمی دونم چطور شده که ما حتی از یکیشم خبر نداریم. وکیلمون گفت پیگیری می کنه ببینیم کی پای رسید تحویل احضاریه رو امضا کرده. حرف یه قرون و دو قرون نیست. اونقدری بوده که بتونه این حکمو بگیره!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
کنارش می نشینم و او سر به سمتم می چرخاند. لب هایش را محکم روی هم می فشارد و بعد لحظه ی دیگر لب به حرف باز می کند:
-خوبه، خوبه... محمد... بازداشت شده!
بطری از دستم می افتد و بهت زده عقب می کشم. معنای حرفش را خوب می فهمم اما درک نمی کنم. چطور ممکن بود؟ اصلا برای چه؟
-برای چی آخه؟ چی شده؟
-بازداشت شده و همش به خاطر منه... اون اوائل اگر یادت باشه ما قرار بود یه شراکتی رو با صفایی شروع کنیم تو جشن سالگرد تاسیس شرکت هم عنوانش کردیم. بعد از اینکه وصلت بین محمد دخترشون به هم خورد این شراکتم به هم خورد. اما با اتفاقاتی که پیش اومد و نبودنای محمد نشد که به صورت قانونی فسخش کنیم. حالا اون صفایی بی شرف حکم عدم اجرای تعهدات گرفته و طلب غرامت کرده.
دست هایش حین تعریف می لرزد و من هنوز نفهمیده ام که چه اتفاقی افتاده است. حاجی چرا خودش را مقصر می داند و چرا باید به خاطر همچین چیزی محمد را بازداشت کنند.
از جایم بلند می شوم و با بی قراری دور خودم می چرخم! انگار مغزم خالی بود. فقط به خاطر اینکه یک نامزدی به هم خورده دست به چنین کار مضحکی زده است؟
-آخه چطور ممکنه به خاطر همچین چیزی؟ من نمی فهمم واقعا... اونم دقیقا امروز؟ چطور بوده که دادگاهی برگزار نشده حکم دادن؟ چطور محمد، حتی شما خبردار نشدین و کار به اینجا کشیده شده؟
دستانش را مدام به سرش می کشد و رگ های ورم کرده ی پیشانی اش خبر از التهاب درونش می دهد.
هرچه من با سستی می لرزیدم او تنش را آن قدر منقبض کرده بود که صورتش کبود شده بود.
-احضاریه فرستادن شرکت... چندبار! اما نمی دونم چطور شده که ما حتی از یکیشم خبر نداریم. وکیلمون گفت پیگیری می کنه ببینیم کی پای رسید تحویل احضاریه رو امضا کرده. حرف یه قرون و دو قرون نیست. اونقدری بوده که بتونه این حکمو بگیره!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر