#پارت۸۵۸
-مگه بسته ی سفارشی ام که تحویلم بده؟
دهانش را کج می کند و ادای با مزه ای از خودش در می آورد که به خنده ام می اندازد.
-نمک نریز بجنب...
-رزا بیدار شده؟
-نه هنوز خاله گفت خودش بیدار شه سرحال تره. الان زوده.
سری تکان می دهم و وارد حمام می شوم. لباس هایم را از تن در می آورم و زیر دوش می روم و تنم را به آرامش آب می سپارم.
بودن مهشید خوب بود. دلم را قرص می کرد. پریشب خودش را به اینجا رساند و در هر کاری که می توانست کمک کرد. خانه ای که برای زندگی انتخاب کرده بودیم را از نو چید.
تمام دکوراسیونی که بقیه حول حولی فقط چیده بودند تا خانه شکل خانه به خود بگیرد را تا دم دمای صبح به زیباترین شکل ممکن تغییر داد.
برای اطمینان به آرایشگاه سر زده بود و خواسته بود که کاتالوگ عروس ها را نشانش بدهند و اهمیتی به اینکه قرار داد از پیش بسته شده و بیعانه هم پرداخت شده، نداد.
می گفت من خواهر عروسم اگر نپسندم جای دیگری را انتخاب می کند. همینقدر خودسر و همینقدر شیرین بود خواهرکم!
صبحانه ی مفصلی می خوریم و به آرایشگاه می رویم. تمام مدت زیر دست آرایشگر در گوشمان وزوز کرد. آن قدر که از اتاق مخصوص عروس بیرونش کردند. آرایشگر رسما اعلام کرد که یا جای او در اتاق است یا مهشید!
لباسم را به کمکش می پوشم و بعد زیر دست شخص دیگری موهایم را بالای سرم جمع می کنم.
یک گل سر خیلی کوچک پشت سرم می زند و تور بلند را پشت سرم فیکس می کند. بلندی اش درست تا لبه ی دنباله ی کوتاه لباسم روی زمین می رسید. یک تور ساده که لب های خامه دوزی شده بود و بی نهایت شکیلش کرده بود. و افتادنش روی پارچه ی ساده ی لباسم زیبایی خاصی به آن بخشیده بود.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-مگه بسته ی سفارشی ام که تحویلم بده؟
دهانش را کج می کند و ادای با مزه ای از خودش در می آورد که به خنده ام می اندازد.
-نمک نریز بجنب...
-رزا بیدار شده؟
-نه هنوز خاله گفت خودش بیدار شه سرحال تره. الان زوده.
سری تکان می دهم و وارد حمام می شوم. لباس هایم را از تن در می آورم و زیر دوش می روم و تنم را به آرامش آب می سپارم.
بودن مهشید خوب بود. دلم را قرص می کرد. پریشب خودش را به اینجا رساند و در هر کاری که می توانست کمک کرد. خانه ای که برای زندگی انتخاب کرده بودیم را از نو چید.
تمام دکوراسیونی که بقیه حول حولی فقط چیده بودند تا خانه شکل خانه به خود بگیرد را تا دم دمای صبح به زیباترین شکل ممکن تغییر داد.
برای اطمینان به آرایشگاه سر زده بود و خواسته بود که کاتالوگ عروس ها را نشانش بدهند و اهمیتی به اینکه قرار داد از پیش بسته شده و بیعانه هم پرداخت شده، نداد.
می گفت من خواهر عروسم اگر نپسندم جای دیگری را انتخاب می کند. همینقدر خودسر و همینقدر شیرین بود خواهرکم!
صبحانه ی مفصلی می خوریم و به آرایشگاه می رویم. تمام مدت زیر دست آرایشگر در گوشمان وزوز کرد. آن قدر که از اتاق مخصوص عروس بیرونش کردند. آرایشگر رسما اعلام کرد که یا جای او در اتاق است یا مهشید!
لباسم را به کمکش می پوشم و بعد زیر دست شخص دیگری موهایم را بالای سرم جمع می کنم.
یک گل سر خیلی کوچک پشت سرم می زند و تور بلند را پشت سرم فیکس می کند. بلندی اش درست تا لبه ی دنباله ی کوتاه لباسم روی زمین می رسید. یک تور ساده که لب های خامه دوزی شده بود و بی نهایت شکیلش کرده بود. و افتادنش روی پارچه ی ساده ی لباسم زیبایی خاصی به آن بخشیده بود.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر