کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23K photos
28.3K videos
95 files
42.4K links
Download Telegram
#پارت۸۴۶


به گمانم فهمیده بود که چقدر دلم بی قرار دیدنش بود. و شاید رحمش آمده و می خواست حتی شده برای دقایق کوتاهی تنها بمانیم.


از ساختمان که بیرون می زنم تکیه زده به اوتومبیلش می بینمش. دسته گل زیبایی در دستش بود و من با قدم های بلندی به سمتم می دوم. خیلی کوتاه اما محکم در آغوشش می کشم.


-قربونت برم... تو خیابونیم خانوم!


لحنش آرام و دوست داشتنی بود. به هیچ عنوان توبیخ گرانه نبود. دوست نداشت که در خیابان بیش از اندازه به او نزدیک شوم و من گاهی این مدل حساسیت هایش را از یاد می بردم و گاهی هم کاری از دستم برنمی آمد.
دلم بی تابانه ساز خودش را می زد.


با هرچه که مهر در وجودم نسبت داشتم لب می زنم:

-اومدی!


می گفت در خیابانیم و رعایت کنم اما با کف دستی که پشت کمرش نشسته بود فشاری به تنم می آورد و به گمانم دلتنگی برطرف می کرد مرد من!


آرام روی سینه اش را می بوسم و او خیلی سریع از روی شال کنار سرم را بوسه می زند و عقب می کشد.


-قرار بود مگه نیام خوشگل خانوم؟ ببینمت؟


دم عمیقی از عطر حضورش می گیرم و سرم را بالا می برم. او با حض و شیفتگی نگاه دلتنگش را در صورتم می گرداند و آن لبخند شیرینش را روی لب هایش می نشاند. از دیدنش دل از کفم می رود.


-من برای دیدنت اما تو به قصد جون من اومدی می دونم! من چکار کنم تو انقدر قشنگ نباشی؟


نیشم که خب دست خودم نبود اما می توانستم چشم غره ای هرچند بی رمق برایش بروم دیگر... نمی توانستم؟


-کمتر زبون بریز محمد خان! کارات ردیف شد؟ دیگه لازم نیست بری مگه نه؟


امیدوار بودم که پاسخش یک بله ی بزرگ و قاطع باشد. چون نبودش شور زندگی را از من می گیرد و من این منِ کسل و سستم را نمی شناسم.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر