#پارت۷۷۹
-من... زنتم! خودت گفتی! همین چند ساعت پیش! من انقدر کثافتم که بدونم یه مرد قصد لاس زدن باهام داره و باهاش قرار بذارم و بشینم حرفاشو گوش بدم؟ گوشات می شنون چیزایی رو که از دهنت بیرون میاد؟
لحنم ناخودآگاه سرد و یخ زده بود. چون نمی خواستم بغض کنم! نباید بغض می کردم و باید به او حالی می کردم که من و جایگاهم را در زندگی اش فراموش نکند!
-منظورم این نبود اصلا! فقط من همجنسای خودمو می شناسم! اون لعنتی عاشق...
-نیست! نیست چون عاشق مهشیده! و منم به اندازه ی خودم و سواد اجتماعیم هم جنسای تو رو می شناسم! صدرا رو میشناسم که یه مرد متشخص شریفه! محمد خودمو می شناسم که یه مرد مهربون و صبور و خانواده دوسته! که شوهر خاله ی خدا بیامرزم یه مرد خداشناس و خیر بود. بابا محمد من یه مرد عاشق و متعهد بود! همه بد نیستن همه رو به یه چشم نبین!
پلکش می پرد و با ابروهایی بالا رفته نگاه می کند.
-منظورت... چیه؟ عاشق... مهشیده؟
بریده بریده پرسیدنش نشان از میزان بهتش دارد و من سرزنشش نمی کنم. برای هرکسی می تواند غیر قابل باور باشد!
مردی که ماه ها پیش خواستگار من بود و حالا عاشقانه خواهان دوستی که از خواهر به من نزدیک تر بود شده است!
-بله! اونا تمام این مدت با هم ارتباط داشتن. اما فقط یه دوستیه ساده. این علاقه ای که به مهشید پیدا کرده از روی شناخته! قضیه اش با من زمین تا آسمون فرق داره. بی قراری های عاشقانه تو چشماش موج می زنه. علاقه شو به مهشید اعتراف کرده و مهشید باورش نکرده. به خاطر اتفاقاتی که قبلا افتاده! خواست با هم قرار بذاریم تا بهم توضیح بده. از من خواست تا برای رسیدن به مهشید کمکش کنم. بهش قول دادم راجع بهش با مهشید صحبت کنم و اگر بدونم مهشیدم دلش با اونه هرکاری از دستم بر میاد برای با هم بودنشون انجام می دم!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-من... زنتم! خودت گفتی! همین چند ساعت پیش! من انقدر کثافتم که بدونم یه مرد قصد لاس زدن باهام داره و باهاش قرار بذارم و بشینم حرفاشو گوش بدم؟ گوشات می شنون چیزایی رو که از دهنت بیرون میاد؟
لحنم ناخودآگاه سرد و یخ زده بود. چون نمی خواستم بغض کنم! نباید بغض می کردم و باید به او حالی می کردم که من و جایگاهم را در زندگی اش فراموش نکند!
-منظورم این نبود اصلا! فقط من همجنسای خودمو می شناسم! اون لعنتی عاشق...
-نیست! نیست چون عاشق مهشیده! و منم به اندازه ی خودم و سواد اجتماعیم هم جنسای تو رو می شناسم! صدرا رو میشناسم که یه مرد متشخص شریفه! محمد خودمو می شناسم که یه مرد مهربون و صبور و خانواده دوسته! که شوهر خاله ی خدا بیامرزم یه مرد خداشناس و خیر بود. بابا محمد من یه مرد عاشق و متعهد بود! همه بد نیستن همه رو به یه چشم نبین!
پلکش می پرد و با ابروهایی بالا رفته نگاه می کند.
-منظورت... چیه؟ عاشق... مهشیده؟
بریده بریده پرسیدنش نشان از میزان بهتش دارد و من سرزنشش نمی کنم. برای هرکسی می تواند غیر قابل باور باشد!
مردی که ماه ها پیش خواستگار من بود و حالا عاشقانه خواهان دوستی که از خواهر به من نزدیک تر بود شده است!
-بله! اونا تمام این مدت با هم ارتباط داشتن. اما فقط یه دوستیه ساده. این علاقه ای که به مهشید پیدا کرده از روی شناخته! قضیه اش با من زمین تا آسمون فرق داره. بی قراری های عاشقانه تو چشماش موج می زنه. علاقه شو به مهشید اعتراف کرده و مهشید باورش نکرده. به خاطر اتفاقاتی که قبلا افتاده! خواست با هم قرار بذاریم تا بهم توضیح بده. از من خواست تا برای رسیدن به مهشید کمکش کنم. بهش قول دادم راجع بهش با مهشید صحبت کنم و اگر بدونم مهشیدم دلش با اونه هرکاری از دستم بر میاد برای با هم بودنشون انجام می دم!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر