کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۷۸۰


بر خلافه انتظارم هیچ حرفی نمی زند. از مقابلم می چرخد و روی تخت می نشیند. نمی توانم حسش را از صورتش بخوانم. نگاهش را به زمین دوخته و صامت مانده بود.


نه خشم و نه بهت... نه حتی ناباوری و انکار...


-شاید تو نخوای قبول کنی اما من صدرا رو قبول دارم. اون واقعا یه انسان محترم و شریفه. هیچ آدمی رو مناسب تر از اون برای مهشید سراغ ندارم. دوست دارم این اتفاق بیفته تا خیالم از خواهرم برای یه عمر راحت باشه. صدرا اگر مطمئن نبود هیچوقت پا جلو نمی ذاشت. حالا که این کارو کرده من بهش اعتماد دارم و صدمو واسه این قضیه می ذارم محمد!


-این همه اعتماد از کجا میاد؟


لحنش گرفته و مغموم بود. و نمی دانم این به خاطر این بود که پشیمان بود یا اینکه کلا حرف هایم را باور نکرده و ناراحت بود. اما بدون توجه به لحن او من متحکم و قاطع پاسخ می دهم:


-از شناخت! از تجربه! من خیلی بیشتر از سنم تو این اجتماع بر خوردم. صدرا یکی از معدود مردایی بود که هیچوقت ازش نگاه کثیفی به خودم ندیدم. با حالی که از روز اول نیتش برای آشنایی باهام رو مشخص کرده بود، اما همیشه اونقدر آقا منشانه رفتار می کرد که ذره ای معذب نمی شدم! شرایط من رو هرطور که بودم پذیرفت. هیچوقت اینکه یه رابطه جدی قبلا داشتم یا اینکه یه دختر داشتم توی انتخابش تغییری ایجاد نکرد. وقتی ام بهش گفتم که عاشق توام و هرگز نمی تونم هیچ مردی رو جز تو انتخاب کنم با قشنگترین و منطقی ترین حالت ممکن پذیرفت و به انتخابم احترام گذاشت! اونقدر تو موقعیت های متفاوت واکنشای عاقلانه و بالغانه از خودش بروز داده که من چشم بسته این آدمو تائید می کنم!


دستش را روی موهایش می کشد. کلافگی از رفتارش شره می کند.

بعد دستش را از موهایش روی صورتش سر می دهد و چند لحظه به همان صورت باقی می ماند.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر