#پارت۷۵۴
کاملا درکش می کردم. من با تمام وجودم باور دارم که احساسش به من با مهشید زمین تا آسمان فرق دارد. این را آن شب هم به او گفته بودم. که او هیچوقت عاشقم نبود. نگاهش می کنم. مصمم و پرمهر...
-یادت میاد آخرین باری که همین دیگه رو دیدیم چی بهت گفتم؟ همون شبی که ازم خواستگاری کردی؟بهت گفتم یه نفر یه جایی منتظره تا تو بری و معجزه ی دنیاش باشی! بهت گفتم نمی خوام سد راه تو و زنی که می دونم قادر به خوشبخت کردنش هستی باشم! گفتم یه روزی اونقدر عاشق میشی که چشمات غیر از اون چیزی رو نمی بینه. حالا می خوام ازت صادقانه بپرسم که اون زن صمیمی ترین دوست منه؟ مهشید خواهر منه؟ من درست فهمیدمت؟ تو از احساست مطمئنی؟
چشمانش نرم شد. خسته بود اما با جدیتی بی بدیل گفت:
-قسم می خورم که هرگز هیچ چیز زیباتر از خنده هاش پشت گوشی نشنیدم. هیچوقت چیزی به اندازه ی خوشحال بودن اون خوشحالم نکرده. که ندیدنش خود خود مرگه! زندگیم با اون قشنگ تره. بی اون بی معنا و نفرت انگیزه! من واقعاً، قطعاً، جداً و عمیقاً عاشقشم!
دیگر شک نداشتم!
-منم هرکاری که از دستم بربیاد براتون انجام می دم. باهاش صحبت می کنم اگر که بدونم اونم این احساس رو به تو داره نمی ذارم شانس یه زندگی فوق العاده با همدیگه رو از دست بدین!
نگاهش گرم می شود. اخم باز شده و حالت چهره اش به کل تغییر می کند.
-می دونی... ارتباط گرفتن با اون، خندیدن و زندگی کردن با مهشید خیلی راحته! اما پای تصمیمای واقعی که وسط میاد اونقدر یه دنده و لجبازه که باورم نمیشه همون دختر راحتیه که این مدت شناختمش! اونقدر سفته که هیچ امیدی ندارم!
راست می گفت! با مهشید خوش بودن خیل راحت بود. اما لجبازتر از آن بود که به کاری خلاف خواسته اش بتوانی اجبارش کنی!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
کاملا درکش می کردم. من با تمام وجودم باور دارم که احساسش به من با مهشید زمین تا آسمان فرق دارد. این را آن شب هم به او گفته بودم. که او هیچوقت عاشقم نبود. نگاهش می کنم. مصمم و پرمهر...
-یادت میاد آخرین باری که همین دیگه رو دیدیم چی بهت گفتم؟ همون شبی که ازم خواستگاری کردی؟بهت گفتم یه نفر یه جایی منتظره تا تو بری و معجزه ی دنیاش باشی! بهت گفتم نمی خوام سد راه تو و زنی که می دونم قادر به خوشبخت کردنش هستی باشم! گفتم یه روزی اونقدر عاشق میشی که چشمات غیر از اون چیزی رو نمی بینه. حالا می خوام ازت صادقانه بپرسم که اون زن صمیمی ترین دوست منه؟ مهشید خواهر منه؟ من درست فهمیدمت؟ تو از احساست مطمئنی؟
چشمانش نرم شد. خسته بود اما با جدیتی بی بدیل گفت:
-قسم می خورم که هرگز هیچ چیز زیباتر از خنده هاش پشت گوشی نشنیدم. هیچوقت چیزی به اندازه ی خوشحال بودن اون خوشحالم نکرده. که ندیدنش خود خود مرگه! زندگیم با اون قشنگ تره. بی اون بی معنا و نفرت انگیزه! من واقعاً، قطعاً، جداً و عمیقاً عاشقشم!
دیگر شک نداشتم!
-منم هرکاری که از دستم بربیاد براتون انجام می دم. باهاش صحبت می کنم اگر که بدونم اونم این احساس رو به تو داره نمی ذارم شانس یه زندگی فوق العاده با همدیگه رو از دست بدین!
نگاهش گرم می شود. اخم باز شده و حالت چهره اش به کل تغییر می کند.
-می دونی... ارتباط گرفتن با اون، خندیدن و زندگی کردن با مهشید خیلی راحته! اما پای تصمیمای واقعی که وسط میاد اونقدر یه دنده و لجبازه که باورم نمیشه همون دختر راحتیه که این مدت شناختمش! اونقدر سفته که هیچ امیدی ندارم!
راست می گفت! با مهشید خوش بودن خیل راحت بود. اما لجبازتر از آن بود که به کاری خلاف خواسته اش بتوانی اجبارش کنی!
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر