کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۷۳۸

سر در گردنم فرو می کند و کف دست داغش روی شکمم دمای تنم را بالا می برد!


-منم میگم جونم دراومد انقدر از دور نگات کردم. میگم این همه ناز تو رفتارات برا جون به سر کردن منه؟ می گم با ما به از این باش خانومم.


سخت شد... بازی نفسگیری بود.


دستم را بالا و به پشت بردم و روی گردنش گذاشتم. چون سرش را در گردنم خم کرده بود دستم برای نوازش باز بود و این به نفع منِ زیاده خواه بود.


-منم می گم ناز کردم تا تو رو بی قرار کنم. دلم خواستت! می گم دیر صدام زدی محمد. دیر اومدی پی من و دل بی قرارم!


دستش از روی شکمم بالا آمد و بند چانه ام شد. صورتم را به سمت خودش برگرداند و من به آرامی و اغواگرانه نگاهم را بالا کشیدم.


-منم میگم خدا لعنتم کنه که دیر اومدم!


پلک بستم و لب هایش که جفت لب هایم چسبید بازی را باخت دادم. هم من هم او می دانستیم که دیر شده بود.


به اندازه ی پنج سالِ لعنت شده ی پر از تنهایی، دیر شده بود.


اما در این لحظه؟ یادم نمی آید هیچوقت از او جدا افتاده باشم.


می بوسد... سخت... نه مثل آن صبح دل انگیزی که مستانه و آرام می بوسید.


و من می چشم... طعم دلتنگی اش را که خود بیشتر آلوده اش بودم. با شور و شرر به جان فاصله هایمان افتاده مرد من!


دستم که پیراهنش را مشت کرد ترسید که بخواهم پسش بزنم، دستش دور کمرم نشست و تنم را محکم به خودش فشرد.


با یک دست مسیر بین پشت سر و گردنش را می رفتم و با دست دیگر سینه اش را نوازش می کردم.


که من هم به اندازه ی او دلتنگم و بی قرار... من هم به اندازه ی او این بوسه را می خواهم.


نیاز دارم تا از نزدیک حسش کنم و احساسات به قلیان افتاده ام را با او شریک شوم.

رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر