کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
28.9K videos
95 files
43.2K links
Download Telegram
#پارت۷۳۶


-محمد؟ راست میگن حاج خانوم. باید رعایت کنیم دیگه. نمیشه که... تو همیشه یه طوری تو یه چهارچوب خاص رفتار کردی که الان همه با این نزدیک شدنات شک می کنن. بعدم اولین نفر می رن سراغ مادرت. واقعا نمی شه از کسی انتظار داشته باشیم به خاطر ما دروغ بگه. چیزی رو نگفتن با دروغ گفتن زمین تا آسمون فرقشه.


نگاهش تیره و کدر شده بود. برق اولیه را نداشت و این نفسم را تنگ می کرد.


-یعنی این همه گفتی گفتی که من نزدیکت نیام؟


جدی جدی اخم داشت و لحنش طلبکار بود. با بهت خنده ام گرفت.


-من اینو گفتم الان؟


جنس بی قراری هایش فرق داشت امروز. یک طور شیرینی مدام در پی این بود که به چشمم بیاید و در حوالی ام بماند.


با دلخوری خیره نگاهم کرد و بعد از چند لحظه پوفی کشید و گفت:


-دلم برات تنگ شده!


نفسم کش دار می شود. برای بیرون آمدن ناز می کند. خیال می کند اینگونه می توان زمان را در همین ثانیه کش داد تا دیرتر به پایان برسد.


و چقدر تشنه ام من... تشنه ی شنیدن از زبان محمد.


محمد را دوست دارم. محمدی که مدام احساساتش را ابراز کند دوست تر می دارم.


دستانم را دور کمرش حلقه می کنم و دست او تا کمرم پایین می آید. سرم را روی شانه اش می گذارم و با حال خوبی نفس می کشم:


-بودنت خیلی خوبه محمد!


کف دستش را روی پهلویم می لغزاند و نوازش هایش هم امروز رنگ و بوی دیگری داشت.
مالکانه و نا آرام. همچون صدایش!


-من لحظه شماری کردم واسه این عید. قرار بود از صبح تا شب فقط برای خودم داشته باشمت. نمی خوام به خاطر حرفای خاله زنکی از دست بدم این روزا رو. یعنی به خاطر خوش آمد بقیه من باید ازت دور بمونم؟ نمی تونم. چرا درکم نمی کنی؟ من فقط می خوام از نزدیک... از فاصله خیلی نزدیک بهت وایسم و نگات کنم. همین!


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر