#پارت۷۲۵
با بدبختی و عجز به مهشید نگاه می کنم و نفس های عمیق می کشم. فکر می کنم از حالت چهره ام وخامت اوضاع را گرفت که شانه ای بالا انداخت و با چشم به یلدا اشاره کرد.
انگار که بخواهد بگوید تقصیر خودش بود! و من حتی نیم نگاهی به طرف یلدا نمی کنم. نمی خواهم بدانم بعد از سخنرانی غرای مهشید چه حالی دارد!
-من که سر در نمیارم... اگه خودت می خواستی که لاغر شی که خدا رو شکر. سلامت باشی چاق و لاغرش فرق نمی کنه قربون شکلت. فقط به خودت برس مادر. بذار بنیه ات قوی باشه.
کلمه به کلمه اش مادرانه بود. لذت به تنم می ریخت.
-راست می گن مادر جون باید بنیه ات قوی باشه. فردا روزی دو شکم زاییدی بهت می گم. اون وقت میگی کاش به حرف کسی که تجربه شو داشته گوش می دادم.
الان من به چی قسم بخورم که او خیالش راحت شود که فهمیده ام او یک خانواده ی خوشبخت چهار نفره دارد؟
و چگونه به او بفهمانم که امتیاز این مرحله و مراحل بعدی را کامل به او واگذار کرده ام و تسلیمم؟
-بله حق با شماست عزیزم.
ای کاش که همین برایش کافی باشد! محدثه و فریبا خانوم با چای و شیرینی می رسند. دلم می خواست پیش محمد و رزا باشم.
-شهرزاد جان می تونم بپرسم که کارتون چیه؟
به اعظم خانوم نگاه می کنم. موهای شرابی رنگش با پوست سفیدش زیبایی اش رو چند برابر کرده بود. چهره ی بسیار ملیحی داشت.
-من تو یه شرکت طراحی داخلی مشغول هستم.
ابروهایش بالا پرید و با اشتیاق پرسید:
-یعنی خودتم طراحی؟ مثلا می تونید دکوراسیون داخلی خونه رو تغییر بدین؟ ببخشید که می پرسما... فقط محض کنجکاوی...
با متانت سر خم می کنم و توضیح می دهم:
-خواهش می کنم. بله من خودم طراحم اما بیشتر پروژه های تجاری و اداری رو انجام می دم. به تعداد انگشت شماری مسکونی رو طراحی کردم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
با بدبختی و عجز به مهشید نگاه می کنم و نفس های عمیق می کشم. فکر می کنم از حالت چهره ام وخامت اوضاع را گرفت که شانه ای بالا انداخت و با چشم به یلدا اشاره کرد.
انگار که بخواهد بگوید تقصیر خودش بود! و من حتی نیم نگاهی به طرف یلدا نمی کنم. نمی خواهم بدانم بعد از سخنرانی غرای مهشید چه حالی دارد!
-من که سر در نمیارم... اگه خودت می خواستی که لاغر شی که خدا رو شکر. سلامت باشی چاق و لاغرش فرق نمی کنه قربون شکلت. فقط به خودت برس مادر. بذار بنیه ات قوی باشه.
کلمه به کلمه اش مادرانه بود. لذت به تنم می ریخت.
-راست می گن مادر جون باید بنیه ات قوی باشه. فردا روزی دو شکم زاییدی بهت می گم. اون وقت میگی کاش به حرف کسی که تجربه شو داشته گوش می دادم.
الان من به چی قسم بخورم که او خیالش راحت شود که فهمیده ام او یک خانواده ی خوشبخت چهار نفره دارد؟
و چگونه به او بفهمانم که امتیاز این مرحله و مراحل بعدی را کامل به او واگذار کرده ام و تسلیمم؟
-بله حق با شماست عزیزم.
ای کاش که همین برایش کافی باشد! محدثه و فریبا خانوم با چای و شیرینی می رسند. دلم می خواست پیش محمد و رزا باشم.
-شهرزاد جان می تونم بپرسم که کارتون چیه؟
به اعظم خانوم نگاه می کنم. موهای شرابی رنگش با پوست سفیدش زیبایی اش رو چند برابر کرده بود. چهره ی بسیار ملیحی داشت.
-من تو یه شرکت طراحی داخلی مشغول هستم.
ابروهایش بالا پرید و با اشتیاق پرسید:
-یعنی خودتم طراحی؟ مثلا می تونید دکوراسیون داخلی خونه رو تغییر بدین؟ ببخشید که می پرسما... فقط محض کنجکاوی...
با متانت سر خم می کنم و توضیح می دهم:
-خواهش می کنم. بله من خودم طراحم اما بیشتر پروژه های تجاری و اداری رو انجام می دم. به تعداد انگشت شماری مسکونی رو طراحی کردم.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر