#پارت۷۱۴
به این موضوع اشاره نمی کنم، خیلی عادی توضیح می دهم:
-اجباری نیست. اما چون مزایا داره تقریبا هیچکسی توی شرکت نیست که نخواد بره. هرکسی که بهش ماموریت بخوره با کله قبول می کنه. بسته به اینکه تو چه فیلدی پروژه بگیرن تقسیم میشه بینمون. هروقت که بهم خورده رفتم.
-که اینطور... معمولا چند روزه هستن؟ کجاها می رید؟
لحن پرسش هایش بازجویانه نبود. کنجکاوانه می پرسید و این بود که سوال هایش اذیتم نمی کرد!
-من چون نمی خواستم طولانی مدت از رزا دور باشم هیچوقت ماموریتای چند روزه و دور از تهران رو نگرفتم. معمولا جاهایی می رفتم که با خونه دو الی سه ساعت فاصله داشتن. خارج شهر بودن، طرفای لواسون زیاد رفتم، چند باری کرج بودم، چندباری هم در کنار خانوم طاهری برای عقد قرارداد مسافرتای یه روزه رفتیم. چندباری کیش رفتیم با هم. شیراز و... ولی یه روزه برمی گشتیم.
نگاهش را به خیابان دوخت و چند لحظه بعد نفس عمیقی کشید. به سمتم که برگشت دیگر آن نگرانی لحظات قبل را درون چشمانش ندیدم!
-اوهوم متوجهم. مرسی که در موردش باهام حرف زدی. من برم دیگه.
چرخید چند قدمی تا آن طرف برداشت که صدایش کردم:
-محمد؟
دو قدم رفته را برنگشت اما چرخید و منتظر شد:
-جانم؟
شالم را دورم شانه هام پیچیدم و خودم را بغل کردم. با لحن آرامی گفتم:
-هرچیزی که ذهنتو درگیر می کنه بهم بگو. درباره ش صحبت کنیم.
لبخند می زند و من دستم را روی قلبم مشت می کنم. قسم می خورم که لبخندش می توانست منه مرده را هم زنده کند!
این چنین تاثیری روی من داشت! قدمی عقب می روم و او در اتومبیلش را باز می کند و بین در می ایستد. همانجا مکث می کند و نگاهم می کند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
به این موضوع اشاره نمی کنم، خیلی عادی توضیح می دهم:
-اجباری نیست. اما چون مزایا داره تقریبا هیچکسی توی شرکت نیست که نخواد بره. هرکسی که بهش ماموریت بخوره با کله قبول می کنه. بسته به اینکه تو چه فیلدی پروژه بگیرن تقسیم میشه بینمون. هروقت که بهم خورده رفتم.
-که اینطور... معمولا چند روزه هستن؟ کجاها می رید؟
لحن پرسش هایش بازجویانه نبود. کنجکاوانه می پرسید و این بود که سوال هایش اذیتم نمی کرد!
-من چون نمی خواستم طولانی مدت از رزا دور باشم هیچوقت ماموریتای چند روزه و دور از تهران رو نگرفتم. معمولا جاهایی می رفتم که با خونه دو الی سه ساعت فاصله داشتن. خارج شهر بودن، طرفای لواسون زیاد رفتم، چند باری کرج بودم، چندباری هم در کنار خانوم طاهری برای عقد قرارداد مسافرتای یه روزه رفتیم. چندباری کیش رفتیم با هم. شیراز و... ولی یه روزه برمی گشتیم.
نگاهش را به خیابان دوخت و چند لحظه بعد نفس عمیقی کشید. به سمتم که برگشت دیگر آن نگرانی لحظات قبل را درون چشمانش ندیدم!
-اوهوم متوجهم. مرسی که در موردش باهام حرف زدی. من برم دیگه.
چرخید چند قدمی تا آن طرف برداشت که صدایش کردم:
-محمد؟
دو قدم رفته را برنگشت اما چرخید و منتظر شد:
-جانم؟
شالم را دورم شانه هام پیچیدم و خودم را بغل کردم. با لحن آرامی گفتم:
-هرچیزی که ذهنتو درگیر می کنه بهم بگو. درباره ش صحبت کنیم.
لبخند می زند و من دستم را روی قلبم مشت می کنم. قسم می خورم که لبخندش می توانست منه مرده را هم زنده کند!
این چنین تاثیری روی من داشت! قدمی عقب می روم و او در اتومبیلش را باز می کند و بین در می ایستد. همانجا مکث می کند و نگاهم می کند.
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر