کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.6K videos
95 files
42.9K links
Download Telegram
#پارت۶۹۲

وای... وای! کاش زمین دهان باز می کرد! گوشی را از دهانش دور کرده اما صدای خنده های ذوق زده اش مرا آب می کند!


-اوم... شما هم خیلی زحمت کشیدین. زود به زود به ما سر بزنید.


-چشم اما فکر کنم این بار نوبت شما باشه. خیلی زود انشالله می بینمتون. زن محسن فارغ شد. یه سر بیاین با محمد، دخترم.


زن محسن...! آن زنی که روزی با بی رحمی دست به کمر گرفت و همت کرده بود تا من و دخترم را کوچک کند و دل بشکاند.


که خب البته که به هدف شومش نرسید اما این هیچ از زشتی کار و نیت او کم نمی کند!


-چشم... ببینم چی می شه. اگر تونستم مرخصی بگیرم می رسم خدمتتون. اگر نشد شما به بزرگیتون ببخشین.


نه تنها من چشم دیدن او را نداشتم که مسلما در این اوضاعش و این روزهای طلایی اش او هم دوست نخواهد داشت تا مرا نزدیک خودش ببیند. حوصله ی خاله زنک بازی هایش را نداشتم!


-نشد دیگه. محمد بدون شما که نمیاد داداششم دلخور می شه. بیاید که محمدم بیاد. تنها نمونه.


اصرار می کرد و من قول دادم که نهایت تلاشم را بکنم. فقط اینکه من حاضر بودم با شیطان ملاقات کنم اما با آن زن نه!


به حدی از این زن دلچرکین بودم که باورم نمی شد روزی در زندگی ام انقدر از کسی منزجر باشم.


گوشی را روی میز می گذارم و به سمت اتاق می روم. صدای سرفه ی ریز رزا بین تند تند حرف زدن هایش می آید و من بی معطلی وارد می شوم.


-یعنی من نمی تونم پیش شما بخوابم؟


-نه دخترم. هرکسی باید تو اتاق خودش بخوابه!
روی تخت مقابل محمد نشسته بود و محمد حین اینکه موهایش را نوازش می کرد با حوصله پاسخش را می داد.


نگاهش به من که می افتد ثانیه ای در فکر می رود و بعد می گوید:


-ولی مامانم تو اتاق تو خوابید.


پوستم گزگز می کند. چون نگاهی که محمد رو به من می کند و نیشی که می چاکاند، تمام تنم را درگیر خودش می کند.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر