#پارت۶۴۰
-منم موافقم که آشنایی بیشترتون در خفا باشه اما خانواده ها بدونن. این بار حساب شده قدم بردار. از اصولش. سهل الوصول بودن قشنگ نیست. در کل من حرفی ندارم وقتی می دونم که انتخاب تو اینه! احترام می ذارم اما تائید نمی کنم.
کاملا حسش را درک کردم. فکر می کنم که اگر من جای مامان بودم هیچ وقت نمی توانستم به اندازه ی او منطقی به قضیه نگاه کنم.
که من آن مردی که به دخترم چپ نگاه کرده باشد را تکه پاره نکنم قطعا چشمانش را از کاسه در می آورم.
تصمیم می گیرم که دخالتی در این باره نداشته باشم. اگر رابطه ای بین مامان و محمد قرار است شکل بگیرد باید خودشان برایش تلاش کرده باشند.
نمی خواستم تلاش کنم تا محمد را برای مامان عزیز کنم. این به من مربوط نبود. همین که مامان را در کنارم داشته باشم برایم به اندازه ی کافی خوب است. چیز دیگری نمی خواستم.
-بریم فیلم ببینیم؟ تازه امشبم پیش تو بخوابم ماپری؟
-صبح خواستی بری سرکار سر و صدا نکنیا!
می خندم. محبت هایش هم خاص بودند.
-پاشو برو میزو جمع کن... پاشو! بعدم دوتا چایی بریز بیار من برم فیلم بذارم.
با چشمانی درشت شده بلند می شوم و با خنده حرص می زنم:
-به خدا که لازم نبود بگی. تقریبا بیست سالی میشه که خودم کارای شخصیمو انجام میدم بدون اینکه بهم گوشزد کنی!
-صبحا منم که اگر مامانم صبحانه آماده نکرده باشه گرسنه می رم سرکار!
پشت سرم را می خارانم و می گویم:
-اون فرق داره... تو دفتر با بچه ها می خوریم. می چسبه.
چشمانش را ریز می کند و با ژست بی حوصله ای به بیرون اشاره می کند تا زودتر بروم.
-می رم... می رم!
قدمی از اتاق بیرون می گذارم و سر جایم می ایستم. هنوز نچرخیده ام که می گوید:
-فردا قرار مدارتو بذار اون محرمیتی که میگی رو انجام بدین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
-منم موافقم که آشنایی بیشترتون در خفا باشه اما خانواده ها بدونن. این بار حساب شده قدم بردار. از اصولش. سهل الوصول بودن قشنگ نیست. در کل من حرفی ندارم وقتی می دونم که انتخاب تو اینه! احترام می ذارم اما تائید نمی کنم.
کاملا حسش را درک کردم. فکر می کنم که اگر من جای مامان بودم هیچ وقت نمی توانستم به اندازه ی او منطقی به قضیه نگاه کنم.
که من آن مردی که به دخترم چپ نگاه کرده باشد را تکه پاره نکنم قطعا چشمانش را از کاسه در می آورم.
تصمیم می گیرم که دخالتی در این باره نداشته باشم. اگر رابطه ای بین مامان و محمد قرار است شکل بگیرد باید خودشان برایش تلاش کرده باشند.
نمی خواستم تلاش کنم تا محمد را برای مامان عزیز کنم. این به من مربوط نبود. همین که مامان را در کنارم داشته باشم برایم به اندازه ی کافی خوب است. چیز دیگری نمی خواستم.
-بریم فیلم ببینیم؟ تازه امشبم پیش تو بخوابم ماپری؟
-صبح خواستی بری سرکار سر و صدا نکنیا!
می خندم. محبت هایش هم خاص بودند.
-پاشو برو میزو جمع کن... پاشو! بعدم دوتا چایی بریز بیار من برم فیلم بذارم.
با چشمانی درشت شده بلند می شوم و با خنده حرص می زنم:
-به خدا که لازم نبود بگی. تقریبا بیست سالی میشه که خودم کارای شخصیمو انجام میدم بدون اینکه بهم گوشزد کنی!
-صبحا منم که اگر مامانم صبحانه آماده نکرده باشه گرسنه می رم سرکار!
پشت سرم را می خارانم و می گویم:
-اون فرق داره... تو دفتر با بچه ها می خوریم. می چسبه.
چشمانش را ریز می کند و با ژست بی حوصله ای به بیرون اشاره می کند تا زودتر بروم.
-می رم... می رم!
قدمی از اتاق بیرون می گذارم و سر جایم می ایستم. هنوز نچرخیده ام که می گوید:
-فردا قرار مدارتو بذار اون محرمیتی که میگی رو انجام بدین.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر